printlogo


کد خبر: 197129تاریخ: 1397/5/25 00:00
نگاه
فاطمه عبدالوند

  
روی خط انکارم من و افکارم
حواسم را روی نیمکت داغ تابستان   
جا گذاشته‌ام
 وقتی، قامت خیالم به تو نمی‌رسید   
از یک بن‌بست دلبستگی سرخورده   
بی‌هدف دقایق را می‌شمردم   
روی خط انکار
 که خوبی هم هست مگر؟   
که تمام جانم را    
چکانده بودند توی چشمانم   
و رهگذری نبود، بگوید   
کی رسیدم به یخ‌زدگی دنیا   
کی باختم تمام شرط‌بندی‌ها را با دلم   
و دیده‌ام  به خطا رفت    
جز تو را خواستم
 و چه زخمی‌ام از این خواستن‌ها   
دست خودم نیست   
اگر بگویم دوست داشتم که به تو برسم
و هر صدای مهربانی را
از حنجره تو شنیدم...
حالا پر از اشتباه
 دوباره روی خط انکار   
اقرار می‌کنم به سخت بودن بی‌تو     
به بار بودنم برای همه     
به پاشیدن شیرازه آرزوهایم بدون تو...   
حواس داغ دیده‌ام را پیدا می‌کنم     
روی همان نیمکت     
بدون هیچ توجهی...
همین حواس ذوب شده از دنیا را برمی‌دارم
رو به جاده تو    
سیراب خواستنت می‌کنم
از خنکای امید      
ای دوست‌داشتنی‌‌‌‌‌ترین تنهای دنیا    
مهدی جانم‌


Page Generated in 0/0157 sec