کمال لطفی: «گذار از مصدق به ظریف» را میتوان مهمترین تیتر رسانههای حامی دولت در تجلیل از وزیر امور خارجه دولت روحانی برای انعقاد «برجام» دانست. تلاش برای چهرهسازی از ظریف با توسل به تشبیه وی به فردی که با اعتماد به آمریکا، زمینه تسلط این کشور بر تمام امورات کشور را تا 25 سال فراهم آورد، هرچند عجیب بود اما شاید حتی خود طراحان این پروژه هم تصور نمیکردند در کمتر از 3 سال، سرنوشت این 2 نفر در اعتماد به آمریکا یکسان باشد! هرچند اشتباه محمد مصدق در اعتماد به آمریکا نخستین و آخرین اشتباه وی بود اما ظریف که سابقه چندین بار اعتماد به وعدههای واهی آمریکا در دهههای شصت و هفتاد و هشتاد، از ماجرای توافق الجزایر تا ماجرای آزادی اسرای آمریکایی در لبنان و همینطور ماجرای مذاکرات هستهای نیابتی با اروپاییها در اوایل دهه هشتاد را در کارنامه خود دارد، این بار نیز وعدههای سران آمریکایی را پذیرفت و موجب محروم شدن کشور از منافع ملی خود در حوزه انرژی هستهای شد. اما هزینه این اعتماد حسن روحانی و محمدجواد ظریف را چه کسانی دادند؟ «آمریکاییها کدخدا هستند و با کدخدا بستن راحتتر است» جمله تاریخی منتسب به حسن روحانی در تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری 92 بود که نشان داد برنامه وی برای حل مشکلات کشور تنها و تنها از مسیر گفتوگو و مذاکره با آمریکا میگذرد. بر همین اساس بود که بلافاصله پس از آغاز دولت یازدهم و با انتخاب محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امورخارجه، تمام توان و همت دولت به سمت توجه به دستگاه دیپلماسی رفته و ترجیح دادند برای حل مشکلات منتظر بلند شدن دود سفید از محل مذاکرات با طرفهای غربی بمانند. در حالی که مشکلات مردم روز به روز در حال افزایش بود، توقف فعالیتهای دولت به امید موفقیت در مذاکرات موجبات ایجاد رکود سنگین در اقتصاد کشور شد. هر چقدر مشکلات افزایش پیدا میکرد، وعدههای دولتمردان برای حل مشکلات با انعقاد توافق با آمریکا هم اشکال عجیب و غریب به خود میگرفت و اوضاع به گونهای شد که تمام امورات مردم و حل مشکلات آنها به بعد از توافق هستهای موکول شد!
علی یونسی دستیار رئیسجمهور «ازدواج جوانان را به رفع تحریمها» گره زد، نوبخت «تکمیل پروژههای عمرانی» را به بعد از برجام موکول کرد، محمدعلی نجفی دبیر وقت ستاد هماهنگی دولت «خروج از رکود» را حواله داد، اکبر ترکان وعده «هجوم سرمایههای خارجی» را به مردم داد، ولیالله سیف رئیس سابق بانک مرکزی سال 94 یعنی سال انعقاد برجام را «سال شکوفایی اقتصاد ایران» معرفی کرد، سیروس ناصری (که امروز به دلیل برخی پروندههای اقتصادی از کشور متواری شده و در آن زمام جزو مشاوران و معتمدان اصلی تیم مذاکرات بود) هزینه تاخیر روزانه در اجرای برجام را «150 میلیون دلار» اعلام کرد و در نهایت این حسن روحانی بود که مبالغه در تقدیس برجام و مزایای آن برای ملت را به اوج رسانده و مدعی شد: «تحریمها باید برود تا مشکل آب خوردن مردم حل شود، تا منابع آبی کشور زیاد شود»! این گره زدن حل همه مشکلات کشور به تحریمها در حالی بود که شخص حسن روحانی بارها پیش از حضور در پاستور مدعی بود «همه مشکلات کشور ربطی به تحریم نداشته و ناشی از سوءمدیریت دولتمردان است» اما پس از انتخاب به عنوان رئیس دولت، اداره کشور را رها کرده و حل همه امور را منوط به لغو تحریمها کرد! اما هرچه دلسوزان کشور دولت را از این میزان توجه به مذاکرات و متوقف کردن امورات کشور به انعقاد توافق هستهای انذار دادند، تنها جوابی که گرفتند فحاشی و اهانت از سوی قاطبه دولتمردان بود! اما امروز با گذشت نزدیک به 3 سال از امضای «برجام» و چند ماه پس از خروج آمریکا از این توافقنامه بهتر میتوان درباره مواضع آن روز حسن روحانی، محمدجواد ظریف و دیگر دولتمردان قضاوت کرد! هر چند در آن روزها دولتمردان بویژه رئیس دولت و وزیر امور خارجه وی با سر دادن شعار و جملات مبالغهآلود درباره برجام، با تکیه بر وعدههای واهی آمریکا، مدعی حل مشکلات در کوتاهمدت بودند اما امروز مردمی که در این چند سال منتظر تحقق وعدههای دولت بودند، هزینه این شعارهای حسن روحانی و محمدجواد ظریف را میدهند!
برای درک بهتر هزینههای تحمیل شده به مردم؛ تنها کافی است نگاهی به وضعیت امروز ارز، سکه و قیمت کالاها در بازار بیندازیم: هر دلار آمریکا که در سال ۹۲ حدود ۳۲۰۰ تومان بود به ۳۷۴۰ تومان در سال ۹۵ یعنی اواخر دولت یازدهم رسید اما در طول سال ۹۶ و ۴ ماه ابتدایی ۹۷ با انفجار ناگهانی از مرز 10 هزار تومان نیز عبور کرد.
قیمت سکه که در سال ۹۲ در آغاز دولت یازدهم 1/1 میلیون تومان بود و تا سال ۹۵ نیز با رشدی اندک به 2/1 میلیون تومان رسیده بود، اکنون با رشدی حیرتانگیز و باورنکردنی به مرز ۴ میلیون تومان رسیده است! در بازار مایحتاج روزانه مردم نیز اوضاع خوب نیست و قیمتها هر روز افزایش پیدا میکند. به عنوان مثال براساس اعلام بانک مرکزی، قیمت خردهفروشی لبنیات در هفته منتهی به اول تیرماه نسبت به هفته مشابه سال قبل 9/11 درصد، تخممرغ 8/56 درصد، برنج 8/3 درصد، حبوب 5/0 درصد، میوههای تازه 1/38 درصد، سبزیهای تازه 7 درصد، گوشت قرمز 6/20 درصد، مرغ 7/4 درصد، چای 2/22 درصد و روغننباتی 1/8 درصد رشد داشته که این افزایش قیمت در مردادماه نیز ادامه دارد! در بخش صنعت نیز بهرغم ادعای دولتمردان مبنی بر رشد اقتصادی، آخرین آمار رسمی از وضعیت صنعت نشان میدهد رکود همچنان گریبانگیر کشور است.
بررسی روند افزایش نقدینگی هم آثار حیرتانگیزی را در بردارد به گونهای که دولت یازدهم کشور را با 506 هزار میلیارد تومان نقدینگی در شهریور 92 تحویل گرفته و امروز نقدینگی کشور براساس آماری که بانک مرکزی درباره حجم نقدینگی در پایان خردادماه امسال اعلام کرده به بیش از 1582 هزار میلیارد تومان رسیده است! هرچند این امیدواری وجود دارد که امروز دولتمردان به اشتباه خود در گره زدن امورات کشور به مذاکره با آمریکا پی برده باشند اما نکته تلخ و عبرتآموز این اعتماد به آمریکا این است که امید به حل مشکلات بهوسیله مذاکره، باعث شد سرمایهها و ارزش اموال مردم ایران به یک سوم کاهش پیدا کرده و در واقع مردم 3 برابر ضعیفتر بشوند و این مساله نتیجه اعتماد به آمریکاست! اما این روزها که برخی دَم از مذاکره با ترامپ که حتی حسن روحانی و جواد ظریف به عدم اهلیت وی برای گفتوگو و مذاکره اذعان دارند، میزنند، تصور کنید یک بار دیگر دولتمردان مرتکب اشتباه اعتماد به آمریکا بشوند، آیا کسی این توانایی را دارد به محاسبه بلایی که اینبار بر سر اقتصاد و ارزش سرمایههای مردم خواهد آمد، بپردازد؟
اکنون که در سالگرد کودتای 28 مرداد قرار داریم، مردم ایران نتیجه عبرت نگرفتن برخی سیاسیون از تجربه 28 مرداد 1332 و اعتماد مجدد به قول و عمل وامضای آمریکا را از سفره و جیبشان پرداخت میکنند. شاید این ملموسترین تجربه مردم ایران نسبت به مقوله اعتماد به آمریکا بوده و این بار این امید وجود دارد که انتخاباتهای بعدی بستر و مجرای خوبی باشد که مردم ایران همواره تجربه تلخ اعتماد به آمریکا در سالهای تلخ ۹۲ تا ۹۷ را در آن مورد اعمال قرار دهند و عبرت گرفتن از این دوره برای جلوگیری از تکرار تاریخ و پرداخت هزینههای سنگین از جیب مردم، معنای واقعی «گذار از مصدق به ظریف» باشد!