سیدعلی هدایتینسب: تاریخ معاصر ایران بهواسطه تعدد و وسعت تحولات اجتماعی، یک سده جذاب و گرانقیمت برای درسآموزی و تجربهاندوزی است؛ از انقلاب مشروطه تا کودتای رضاخانی گرفته تا کودتای 28 مرداد و انقلاب اسلامی. در این بین رخداد 28 مرداد یکی از گزارههای تاریخی ارزشمندی است که سالهاست به عنوان یکی از گزارههای ویژه در تنظیم راهبردهای سیاست خارجی ایران بویژه پس از انقلاب اسلامی در سال 1357 مطرح است. آنچه در کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد یک تجربه تاریخی برای ملت مظلوم ایران درباره اعمال نفوذ قدرت خارجی و تغییر سرنوشت یک ملت بود. البته در تاریخ این سرزمین کم نیستند مواردی از تاختوتاز قدرتهای خارجی در امورات داخلی اما آنچه 28 مرداد را از سایر تجارب داخلی متمایز کرده نقش اراده داخلی صاحبان قدرت در رقم خوردن این اتفاق بود. اگر محمد مصدق به جای تکیه بر آمریکا، بر توان داخلی و ظرفیت جریانهای فکری داخلی پشت خود را تکیه میداد و قدرت خود را وابسته به اراده آمریکا نمیکرد، نهتنها حتما وضعیت کرسی او در ساختار سیاسی ایران تغییر میکرد، بلکه تاریخ در این سرزمین به شکل دیگری رقم میخورد. مصدق به جای تکیه بر همزبانانش به آمریکا تکیه کرد و شد آنچه در 65 سال گذشته مورخان و نویسندگان داخلی و خارجی به تفصیل شرح دادهاند. درباره زمینههای وقوع کودتای 28 مرداد و دلایل شکلگیری آن حرف نگفتهای نمانده است. هر ساله در موعد رخداد کودتای 28 مرداد حرفها و نوشتههایی تکراری مطرح میشود تا برای مردم ایران دائم یادآوری شود که آمریکا قابل اعتماد نیست و ببینید سرنوشت رجال سیاسی را که به مردم خود بیاعتماد شده و خود را متکی به آمریکا کردند. امسال و در سالروز کودتای آمریکایی 28 مرداد اما باید درباره تجربه غیرقابل اعتماد بودن آمریکا حرف جدیدی مطرح شود. امسال یک تجربه جدیدتر و ملموستر از کودتای 28 مرداد نسبت به مقوله اعتماد به آمریکا نصیب مردم ایران شده است. با وجود تجربه بزرگ کودتای آمریکایی 28 مرداد اما یک بار دیگر در ایران سیاسیونی در مسند قدرت قرار گرفتند که به تاریخ بیاعتنایی کردند تا یک بار دیگر تاریخ را تکرار کنند. تجربه سیاست خارجی دولت ایران در حد فاصل سالهای 1392 تا 1397 یک برهه جدید در تاریخ معاصر ایران ذیل مقوله اعتماد به آمریکاست. شاید دیگر لازم نباشد برای یادآوری تجربه غیرقابل اعتماد بودن آمریکا و هزینههای گران این تجربه تنها به ماجرای کودتای 28 مرداد پرداخت و تن مرحوم مصدق را در گور لرزاند. اگرچه به لحاظ اهمیت و اثرگذاری، شاید تجربه برجام همرده کودتای 28 مرداد نباشد اما قطعا از حیث تشابه تجربه و یکسانی فعل سیاسیون، یک مورد جدید و بلکه برای نسل جوان ایرانی، یک نمونه ملموستر از تجربه 28 مرداد است. ما در دورهای زیستهایم که دیگر لازم نیست برای فهم تجربه غیرقابل اعتماد بودن آمریکا، به کنکاش درباره رکب زدن و پشت کردن آمریکاییها به دولت ایران در متون و مواریث کهنه تاریخی بپردازیم. حالا کتب تمیز و صفحات گلاسه روزنامهها و صفحات اینترنتی پر است از اخبار و اطلاعات دست اول در شرح مذاکرات هستهای و برجام که تجربه 65 سال قبل دولت محمد مصدق در اعتماد به آمریکا و گره زدن امورات کشور و سرنوشت خود به قدرت خارجی را به شکل بسیار ملموسی در اختیار نسل جوان قرار میدهد. 18 اردیبهشتماه 1397 یک نقطه عطف در وضعیت جایگاه، مقبولیت و مشروعیت دولت حسن روحانی در افکار عمومی داخلی ایران بود. شوربختانه با امضای یک اجنبی جایگاه دولت آقای روحانی و شخص خود آقای روحانی در جامعه ایرانی تغییر کرد. مقایسه کنید اخبار و تحولات دولت و شخص روحانی را تا دیماه سال گذشته با آنچه پس از 18 اردیبهشت امسال درباره او گفته و میگویند. یادآوری کنید سال گذشته و پس از انتخابات ریاستجمهوری، اطرافیان روحانی با تکیه بر برجام و رای او در انتخابات چه خوابهایی برای آینده سیاسی او دیده بودند و حالا پس از
18 اردیبهشت آن را با آنچه همانها درباره استعفا یا برکناری او زمزمه میکنند مقایسه کنید. این تغییر بسیار بزرگ تنها و تنها نتیجه اعتماد و تکیه دولت آقای روحانی به برجام و قول آمریکاییهاست. اشتباه نکنید؛ رئیسجمهور آمریکا قادر به تغییر دولتها در جمهوری اسلامی ایران نیست، بلکه اگر امضای ترامپ تا این اندازه اثرگذار است، این دامنه اثرگذاری تنها و تنها تا محدوده همان جریان و تفکری است که آینده خود را به آمریکا گره زده بود. امضای ترامپ آمریکایی تنها همان دولتی را بر زمین میزند که به امضای جان کری آمریکایی اعتماد داشت و آن را تضمین میدانست. 28 مرداد 1332 را فراموش نکنید اما در کنارش 18 اردیبهشت 1397 را هم در خاطر داشته باشید.