احسان سالمی: برای تحلیل وضعیت تصویر نمایش داده شده از پدران در آثار تولید شده در تاریخ سینمای ایران بدون شک نمیتوان با ارائه یک گزاره کلی در ارتباط با همه ابعاد این موضوع صحبت کرد؛ تصویری که در دهههای مختلف با تاثیر گرفتن از شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه دستخوش تغییراتی اساسی شده است و چه بسا که در برخی از دورهها تصویر نمایش داده شده از پدر ایرانی و ویژگیهای آن بر پرده سینماها با دوره پیش از خود تفاوتهای بسیاری داشته است. البته که این اتفاق عملا در سیر تاریخی جایگاه پدران در خانوادههای ایرانی نیز بهوقوع پیوسته است و جایگاه پدر به مرور زمان دستخوش برخی تغییرات شده است. با این همه آنچه نمیتوان گسترش آن را طی این سالها در سینمای ایران انکار کرد، تاثیر پذیرفتن سینماگران ایرانی از فضای فکری شبهروشنفکران در ارتباط با جایگاه و نقش پدر در خانواده است. نگاهی که به بهانه حمایت از حقوق زنان به نوعی در پی سرکوب جایگاه پدر در خانوادههای ایرانی و تقویت دیدگاههای فمینیستی در این زمینه است. با توجه به اینکه تجزیه و تحلیل نقش و جایگاه پدران در همه آثار سینمای پس از انقلاب ایران، خارج از حوصله این گزارش است شاید بد نباشد با مرور این موضوع در آثار جشنواره فیلم فجر سال گذشته به عنوان مشتی نمونه خروار به بررسی این مسأله بپردازیم که سینمای ایران حداقل در یک سال گذشته تا چه اندازه توانسته تصویری واقعی و البته موثر از پدران را در آثار خود به نمایش بگذارد. در تقسیمبندی آثار جشنواره فجر سال گذشته که به نوعی به ترسیم جایگاه پدران در خانواده پرداختهاند، دسته اول را باید شامل آثاری دانست که به تصویر «غیرمنطقی» و «غیر قابل اعتماد» از پدران پرداختهاند؛ تصویری که یکی از نمونههای اعلای آن! در فیلم «امیر» که یکی از معدود فیلم اولیهای جشنواره سال گذشته بود به نمایش گذاشته شد. پدری عیاش که از شدت بیتوجهی به همسر و فرزندش، موجب فرار آنها از خانه و زندگی خود شده است. نمونهای که با کمی تغییر در فیلم «کار کثیف» نیز به نمایش گذاشته شده است.
پدری بیمسؤولیت که برای گذران زندگی دست به فروش مشروبات الکلی میزند و در نهایت بهقدری در فساد و تباهی فرو میرود که حتی همسر و فرزندش هم رهایش میکنند. با این تفاسیر حتی میتوان «چهارراه استانبول» مصطفی کیایی را هم نمونهای از این پدرها دانست. کاراکتری که بهرام رادان ایفاگر نقش آن در این فیلم است، تصویری از یک پدر «مسؤولیتناپذیر» است که بدون در نظر گرفتن شرایط ویژه همسرش که در آستانه وضع حمل قرار دارد، دست به ماجراجوییها خطرناک میزند و فشار روانی بالایی را به همسرش وارد میکند. اما گذشته از این پدران بیمسؤولیت، الگوی بشدت تکراری شده سینمای ایران در نمایش تصویر پدران، یعنی پدران «سلطهجو، زورگو و بیمنطق» به روال چند سال گذشته در آثار جشنواره سال قبل نیز چند بار تکرار شد. اوج این موضوع را میشد در فیلم «جاده قدیم» ساخته منیژه حکمت دید. الگویی که البته با در نظر گرفتن روحیات فمینیستی کارگردان اثر، موضوع چندان عجیبی به نظر نمیرسید! «پرویز پورحسینی» در این فیلم ایفاگر نقش یک پدر سلطهجو و زورگو است که بدون توجه به خواستههای مکرر پسرش و صرفا به واسطه تعصبات مذهبی میخواهد عروسش را وادار به کارهایی کند که دوست ندارد. «شعلهور» حمید نعمتالله و کاراکتر امین حیایی در این فیلم هم نمونه دیگری از این پدران بیمنطق و سلطهجو است که اتفاقا معایب حضورش در کنار پسرش به مراتب بیشتر از محاسن آن است! «لاتاری» فیلمی بود که پای پدران «بیغیرت» را هم به جشنواره فجر باز کرد تا «علیرضا استادی» ایفاگر نقش پدر ورشکستهای باشد که برای کسب درآمد بیشتر راضی میشود دختر خود را به عنوان یک مدل راهی کشورهای عربی کند؛ موضوعی که در نهایت با مرگ دختر در غربت، تبدیل به یک فاجعه میشود. البته این روحیه مردستیزانه صرفا محدود به نمایش پدران بیمسؤولیت یا سلطهجو و بیمنطق نمیشد، چرا که شخصیت همسران و برادران نیز در برخی آثار جشنواره با همین نگاه به تصویر کشیده شده بود. «مغزهای کوچک زنگزده» هومن سیدی که اتفاقا در جشنواره سال گذشته مورد توجه برگزارکنندگان این رویداد قرار گرفته بود، یکی از نمونههای این نگاه بود. قصه 3 برادر و یک خواهر که ظن برادران به ارتباط نامشروع خواهرشان باعث میشود برادر کوچکتر که پسری نوجوان است در پیش چشم همه اعضای خانواده خواهرش را خفه کند! این تصویر غیرانسانی و منزجرکننده از مردان در یکی دیگر از آثار جشنواره فجر و البته به شکلی دیگر به نمایش درآمد؛ جایی که سهیل بیرقی با «عرق سرد» تصویر مردی ریاکار و بشدت زورگو را پیش چشم مخاطبان خود ترسیم کرد که برای سلطه بر همسرش که عضو تیمملی فوتسال زنان است از هیچ رفتار غیرانسانی و منزجرکنندهای فروگذار نمیکند. اما در میان فیلمهای سال گذشته، معدود آثاری هم بودند که سعی کرده بودند در دام این بازی تکراری سینمای ایران در ارتباط با جایگاه و شخصیت مردان نیفتند. «به وقت شام» حاتمیکیا با وجود نمایش یک اختلاف به ظاهر عمیق در میان شخصیت پدر و پسر قصه باز هم در نهایت، پدر قصه را در جایگاه یک قهرمان و الگویی مناسب برای فرزندش قرار میدهد. در نهایت باید گفت هر چند که نمیتوان با بررسی چند فیلم لزوما به یک نتیجه قطعی در ارتباط با کلیت سینمای ایران رسید ولی به نظر میرسد این روحیه ضدمرد حاکم شده بر سینمای ایران طی چند سال گذشته صرفا محدود به جشنواره سیوششم فیلم فجر نباشد؛ معضلی که از مقایسه میان سینمای ایران و سینمای غرب و تصویر ارائه شده از مردان و پدران در هر کدام از آنها بیشتر خود را نمایان میکند. در شرایطی که جامعه آمریکا طبق آمار از لحاظ اجتماعی مردانی به مراتب خیانتکارتر و خشنتر دارد اما مردان بازنمایی شده در سینمای هالیوود یا ابرقهرمانهایی دوستداشتنی هستند یا حداقل مردانی خانوادهدوست هستند که قهرمان خانواده خود به شمار میروند این در حالی است که مردان سینمای ایران با وجود خانوادهمحور بودن جامعه ایرانی، عموما شخصیتهایی عبوس و غیرمنطقی و زورگو هستند.