دکتر باقر ساروخانی از دیگر جامعهشناسان معاصر، تحولات عصر جدید را تقلیل حیات خانواده به حیات فردی توصیف میکند و معتقد است: «هزاره سوم نوید طلوع دوران تازهای در حوزه خانواده بود که با ریزش هرم قدرت، سقوط ارزشهای کهن، تسخیر فضاهای اجتماعی توسط زنان، عناصر نوینی پدید آورد که شامل ظهور فرهنگ تازه باروری، فرآیند تفردی شدن خانواده، فرآیند روزافزون ستاکی شدن خانواده، ظهور خانوادههای دور زی، گرایشهای نو در منطقسالاری نسبی، بروز عقلانیت جدید، تحرکپذیری در سطح جغرافیا، گرایش به تک همسری و... است. اما در عین حال این عوامل پیامدهایی از قبیل کاهش امید بقای خانواده، مشکل سالمندی، مشکل تفردی شدن افراطی، عقلانیت افراطی، پادگانی شدن خانواده و کاهش ابعاد امتداد را به دنبال داشته است». دکتر ساروخانی معتقد است که فردیت به انسانهای اولیه اختصاص داشته و بعد از پدید آمدن فرهنگ و زندگی جمعی، خانواده محوریت پیدا کرده است. او همچنین معتقد است: «در میان انسانهای پراکندهای که در کوهسارها زندگی میکردند، فردیت حاکم بود یعنی هر کسی تصمیم میگرفت با چه فردی ارتباط داشته باشد یا قطع رابطه کند اما از همان نخستین دورههای تشکیل جامعه، با گامهای انسان به سوی جمع و تشکیل جامعه، موجود دیگری متولد شد به نام خانواده. فرهنگ آرامآرام به منازعه با فرد منجر شد و فردیت را هر روز مچاله، کوچک و ضعیف کرد تا جایی که ما دیدیم فرهنگ به عنوان قدرتی عظیم تجلی پیدا کرد. به عنوان نمونه بین 2 قبیله جنگی اتفاق افتاده و جهت برقراری صلح فردی از اعضا یک قبیله به قبیله دیگر بدون نظرخواهی و انتخاب به عنوان «خون بس» تقدیم میشود؛ این همان هژمونی فرهنگی است. اما در دنیای مدرن با ظهور مجدد فردیت مواجه میشویم. دیگر اینگونه نیست که خانوادهها همسر انتخاب کنند. دیگر اینگونه نیست که فرد لزوما تعلق هویتی به خانواده یا قبیله داشته باشد. این ظهور مجدد فرد است. قبل از آن فرد در جامعه به عنوان یک فرد در خانواده ظهور پیدا میکرد اما در دنیای مدرن ظهور مجدد فرد، احیای مجدد فردیت را شاهدیم که افراط در آن مطلوب نیست. در نتیجه من استنباطم این است که خانوادهای تولید میشود که من آن را فردیت یافته و تفردی (individualized) مینامم. زمانی همه ساکنان خانواده زیر فرمان پدر و مطیع وی بودند، امروز خانواده در حال تبدیل به سراب است. هر کسی یک کلید آپارتمان و کلید اتاق دارد و شاید گاهی همدیگر را ببینند. در نتیجه با کاهش بعد مددکاری خانواده، شیرازه و انسجام خانواده نیز از بین خواهد رفت. سرمایه اجتماعی خانواده به غایت کاهش پیدا میکند و... هر چند هدف ما این نیست که به دوران قاجار برگردیم، به دورانی که فردیت نابود شده بود ولی هدف این هم نیست که فردیت چنان ارتقا پیدا کند که غول فردی ایجاد شود».