محمد مظهری: طی چند هفته اخیر اظهارات حیدرالعبادی، نخستوزیر عراق درباره موضع عراق نسبت به تحریمهای آمریکا علیه ایران تبدیل به یک موضوع جنجالی برای رسانههای ایرانی و عربی شد، بویژه که این اظهارات با قطع برق عراق از سوی ایران و بحران اعتراضات داخلی این کشور قرابت زمانی داشت. عبادی گفته بود: «دولت عراق با تحریمهای آمریکا علیه ایران موافق نیست اما در راستای حفاظت از منافع ملی خود از آنها پیروی خواهد کرد». این سخنان عبادی واکنشهای منفی زیادی در محافل داخلی عراق و همچنین ایران برانگیخت. اگرچه برخی رسانههای عربی هم با تاکید بر گردش عراق به سمت عربستان سعودی سعی در ماهیگیری از آب گلآلود داشتند تا اینگونه القا کنند که بغداد پس از انتخابات اخیر پارلمانی به تهران پشت کرده است. در این انتخابات ائتلاف «سائرون» بیشترین کرسیها را به خود اختصاص داد، جریانی که متشکل از گروههای شیعه وابسته به مقتدا صدر و دیگر جریانهای سکولار عراقی است. مقتدا صدر هم بهرغم خاستگاه حوزوی و شیعیاش تاکنون سعی داشته در مواضع خود همزمان با ایران و آمریکا فاصله و مرزبندی داشته باشد. اگرچه اظهارات اخیر العبادی درباره ایران را میتوان به نوعی چراغ سبز برای همکاری با جریان مقتدا صدر و همپیمانانش در پارلمان عراق جهت باقی ماندن در پست نخستوزیری تعبیر کرد اما نباید در دام پروپاگاندای رسانههای سعودی و اماراتی افتاد که میخواهند با منزوی کردن ایران در منطقه برای خود برگ برنده درست کنند. نباید فراموش کرد آنچه معادلات عراق و نقشه راه روابطش با ایران را تعیین میکند بسیار عمیقتر و ریشهدارتر از نتایج یک انتخابات پارلمانی یا اظهارات یک مسؤول است، چرا که اولا در ترکیب پارلمان عراق جریانهای همپیمان ایران از جمله ائتلاف فتح (به رهبری هادی العامری) و جریان حکمت ملی (وابسته به عمار الحکیم) و دولت قانون (به رهبری نوری المالکی) با قدرت حضور دارند و از سوی دیگر ساختار سیاسی و اجتماعی عراق و سطح تبادلات اقتصادی بین تهران و بغداد که در صورت پیروی دولت عراق از تحریمها ضربه خواهد خورد تعیینکننده اصلی روابط فیمابین هستند. در همین راستا مواضع جریانهای مختلف شیعی و سنی عراقی در واکنش به تحریمهای آمریکا علیه ایران بخوبی نشان میدهد که روابط میان 2 کشور فراتر از اظهارات سیاسی برخی مسؤولان سیاسی است و برهم زدن این روابط راهبردی، عمیق و استراتژیک در کوتاهمدت و به آسانی ممکن نخواهد بود. از جمله این واکنشها میتوان به اظهارات عمار حکیم مبنی بر اینکه ایران عمق استراتژیک عراق است و مواضع قاطع جنبش مقاومت اسلامی نجبا و جماعت علمای عراق که جریانی سنی مذهب است در محکومیت هر نوع اعمال فشاری به ایران اشاره داشت. همچنین تاکید سازمان بدر و گردانهای حزبالله عراق بر یادآوری کمکهای ایران به دولت و ملت عراق در روزهای سخت مبارزه با داعش حاکی از این است که بدنه اجتماعی و سیاسی عراق به اهمیت روابط تهران - بغداد و تاثیر آن در حفظ امنیت عراق و منطقه بخوبی واقف است. اما بد نیست رهبران سیاسی عراق هم متذکر چند نکته باشند. آمریکا در طول تاریخ خود ثابت کرده منافع هیچ کشوری برایش اهمیت ندارد و براحتی حاضر است دوستیها و ائتلافهای بینالمللی و قوانین حقوق بشری را پای منافع خود قربانی کند. تجربه تاریخی ایران در ماجرای کودتای 28 مرداد، چراغ سبز به صدام برای حمله به کویت و سپس تنبیه و تحریم عراق به همین بهانه، وعدههای توخالی به لیبی و کرهشمالی، تحریم اخیر ترکیه و تلاش برای برهم زدن ثبات اقتصادی این کشور و... همه میتواند برای عراق درسآموز باشد، بویژه که خود عراق قربانی سیاستهای اشتباه آمریکا و متحدانش در منطقه بوده و این ایران بوده که در شرایط دشوار در کنار عراق ایستاده در حالی که عربستان تمام هم و غمش ارسال تروریست و انتحاری به عراق بوده و مقامات آمریکایی در رؤیای تقسیم این کشور بودند. نکته آخر اینکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا نشان داده نهتنها با منافع ملت ایران دشمنی دارد، بلکه دیگر کشورهای منطقه هم از گزند سیاستهای منفعتطلبانه واشنگتن در امان نخواهند بود؛ دیروز ایران، امروز ترکیه و فردا هم عراق یا عربستان یا هر کشور دیگری. اگر کشورهای منطقه نگاه استراتژیک و بلندمدت را جایگزین کوتهنگریها و سیاستها و تصمیمگیریهای آنی کنند، بیش از پیش به ضرورت تشکیل ائتلافهای منطقهای جهت مقابله با رفتار قلدرمآبانه آمریکاییها پی خواهند برد؛ ائتلافهایی که میتوانند در بعد سیاسی و اقتصادی منطقه را از گزند دخالتهای خارجی و تاثیرات وابستگی به قدرتها مصون دارند و با تاکید بر تقویت ارزشهای سیاسی بومی و پول ملی در برابر دلار آمریکا، معادله جدیدی را برای خاورمیانه رقم بزنند.