رضا تبریزی: نهتنها نان را که شهرت را هم بیشتر در تهران تقسیم میکنند. همین است که شاعری هر قدر خوب باشد به نسبت دوری از تهران باید بیشتر جای خود را به رقبای مرکزنشین بدهد. حتی شهریار روزی که گفت «روم به شهر خود و شهریار خود باشم» نمیدانست که با دور شدن از تهران، از نان و شهرت خود میکاهد. صد البته اگر شهریار معروف است حاصل 30-20 سال اقامت او در تهران قدیم است. البته تهران، یعنی پایتخت. زمانهایی هم که پایتخت، شهرهای دیگر بود، خیلی از شاعران در حسرت نان و شهرتی که در تختگاه، تقسیم میشد میسوختند. خاقانی بزرگ با آن عظمت تا پایان عمر در آرزوی خراسان ماند. همام در تبریز از این ناله میکرد که چرا شاعران شیراز- که هیچ کم از آنان ندارد-
در ناز و نعمتند و او با تمام برازندگیهایش در کنج عزلت مانده است،
به نحوی که حتی به جفا، بسیاری از غزلیات همام سر از دیوانهای شاعران شیراز درمیآورد و به نام آنان در تاریخ ماندگار میشود. از جمله این غزل همام که به دیوان سعدی راه یافته است: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم...
(این غزل را شمسالدین محمدبن دولتشاه شیرازی، معروف به شمس حاجی که با احتمالی قریب به یقین دیوان شاعر را در اختیار داشته است، در سفینه خود (تدوین و کتابت 741ق) به نام همام آورده است و در 2 نسخه کهن و کهنترین نسخههای شناخته شده از دیوان همام (مکتوب به سالهای 816 و 821ق) آمده است. /شعر همام تبریزی در محافل فرهنگی و ادبی شیراز/ دکتر محمد عابدی)
شاعر دور از پایتخت یعنی ماه در محاق. امروز هم بسیاری هستند که آنچنان که باید و شاید دیده نمیشوند و ابتکارات و بداعات و حاصل عمرشان به الهام و تقلید، به حساب شاعران رندتر نوشته میشود. از جمله شاعران استخوانداری که بسیار خوب بوده اما در غربت مانده است عباس خوشعمل کاشانی است. او در غزل قلندرمنشانه و در شعر طنز رندانه، سخن میگوید. شگفتآور است و حیف است که شاعری در این پایه قوت ادبی، در 60 سالگی در غربت باشد. حسن مطلع از ویژگیهای شعری خوشعمل است:
همه گویند بهار آمده آنک عید است
عید اگر هست چرا چلچله در تبعید است
***
حلالم کن اگر دیدی بد از من
اگر گاهی خطایی سر زد از من
و...
خوشعمل، شاطر حسین دوران افسانهای مجله گل آقاست، این یعنی یک اعتبار ویژه برای یک شاعر طنز. آنهایی که گل آقا را در دهه 70 درک کردهاند، میدانند چگونه پیر و جوان، دلبسته طنزیاتی بودند که در این مجله به چاپ میرسید. گل آقا مجمعی بود از اسطورههای طنزنویسی زمانه و سطح طنزنویسی در آن چنان جدی گرفته میشد که هر مطلبی به ستونها و صفحاتش راه پیدا نمیکرد. خوشعمل سالهای سال در این مجله میسرود و جایگاه ثابت داشت. طنزیات خوشعمل البته 2 دستهاند؛ یک دسته سرشارند از فکاهیگری. این شعرها شوخیهای روزمرهاند که شاید چندان ارزش ادبی نداشته باشند اما حاصل طبع روانند. مثل شعرهایی که هر روز مینویسد و در وبلاگش «تلخک» منتشر میکند. دستهای دیگر اما شعرهایی هستند که مشخص است در سرایش آنها تامل و تفکر جدی شده است. در این دسته شعرها گاهی طنز او بسیار ساده و تهی از شکلکهای طنزی است، به نحوی که مخاطب حتی متوجه طنز بودن شعر نمیشود اما ناخودآگاه آن را ادراک میکند:
یارب به دلم بلا بده، درد مده
گرمای صفا بده، دم سرد مده
بر اسب مراد اگر سوارم کردی
افسارش را به دست نامرد مده!
***
به ظاهر غلطانداز من نگاه مکن
بزن کلنگ که چون مسجد ضرار منم
بعضی دیگر از شوخی- شعرهای خوشعمل، نمونههایی هستند که در میانه فکاهی و طنز سیر میکنند؛ کارهایی که در جریان طنز گل آقا میتوانند طبقهبندی شوند. از جمله این شعر که برای ماجرای دعوای روسای 2 قوه در مجلس شورای اسلامی سروده شده است:
روسای دو قوه در مجلس
گیس هم را کشیدهاند زیاد
با کنشها و واکنشهاشان
آبروی نظام رفته به باد
برخلاف مواضع رهبر
که خدا عمر و عزتش بدهاد
حرفها کردهاند رد و بدل
که از آن نیست غیر دشمن شاد
بیش از اینها چه میتوانم گفت
بعد لعنت به شمر و ابن زیاد
همه از دست غیر ناله کنند
سعدی از دست دوستان فریاد