محسن شهمیرزادی: کمکم به سراشیبی روزهای پایانی جشنواره نزدیک میشویم و عمده فیلمها در سانسهای مختلف به نمایش درآمدهاند. در چند روز گذشته بسیاری از هنرمندان به انتقاد از نحوه برگزاری و اداره جشن سینمای کودک و نوجوان پرداختند و اعتراضات خود را چه در نشستهای خبری و چه در صحبتهای پیش از اکران بیان کردند. صحبتهایی که در یکی دو روز گذشته از جانب سام درخشانی، حسین قناعت، غلامرضا رمضانی، بیتا منصوری و... عنوان شد همگی حکایت از آن داشتند که برنامهریزیها برای اکران و نمایش یکی از نقاط ضعف این دوره محسوب شده که باعث شده است بسیاری از فیلمهای درخور بخوبی دیده نشوند. در این میان ۲ اثر متفاوت و البته تحسینبرانگیز روی پرده رفتند که با نگاه مثبت مردم و منتقدان روبهرو شد؛ فیلمهایی که وجه افتراق آنها در گیشهپسند بودنشان است. انیمیشن «آخرین داستان» روایت تلاشهای ۹ ساله اشکان رهگذر است که در نخستین اثر سینمایی بلند خود به دنبال تجربهای جدید در صنعت انیمیشن بود؛ داستانی از قصههای شاهنامه و برداشتی آزاد از ماجرای ضحاک و کاوه آهنگر که در کیفیت طعنه به آثار برتر جهان میزند، انیمیشنی که تلاش داشته اسطورههای حماسی فردوسی را از دنیای شعر به صنعت انیمیشن و روی پرده سینما بیاورد تا نسل جدید دورافتاده از کتاب و حماسه، با اسطورههای ایرانی آشنا شود. این انیمیشن در وهله اول از آنجایی تحسینبرانگیز است که در سینمای بدون قهرمان و دورافتاده از حماسه، یک جوان دهه شصتی تصمیم میگیرد روایتی بدیع از اسطوره داشته باشد. از سویی دیگر آگاهی تاریخی، حلقه مفقوده امروز ما است و بیشک توجه صرف به گیشه و سود سینما هیچگاه سینماگران را وادار به خلق اثری تاریخی نمیکند. «آخرین داستان» ادای دینی است به فردوسی و احتمالا از همین روست که ادبیات خود را مشابه زبان فردوسی و فارسی اصیل و کهن انتخاب کرده است؛ کلمات بعضا سنگین و ثقیل با ادبیاتی رسمی و کهن که با ذائقه نسل جدید همپوشانی اندکی دارد. روایت قصه از نوعی شاعرانگی بهره برده است و در بسیاری از صحنهها ادای دین به موسیقی و هنر ایرانی کرده است و از همین روست که در سکانسهای مختلف تماشاگر لاجرم باید از قصه فارغ شود و در خلسه هنر ایرانی غرق شود، حال آنکه این کار برای مخاطب شاهنامهخوان یا هنردوست و هنرخوانده پسندیده است اما نمیتوان بهراحتی اظهار داشت که مخاطب نسل جدید ایرانی و حتی مخاطب بینالمللی بتواند با این همه شاعرانگی ارتباط برقرار کند. آخرین داستان به نظر تمام زنجیره ارزش تولید خود را یک به یک طی کرده است؛ طراحی استریپها برای خرده داستانها در وهله اول که نوعی مخاطبسنجی پیش از تولید نیز برای انیمیشن محسوب میشود و همچنین خلق بازی رایانهای از جمله دستاوردهایی است که میتواند آخرین داستان و کاراکترهایش را ماندگار کند. دیگر اثر این دوره از جشنواره که میتوان اذعان داشت «عامهپسندترین فیلم جشنواره» است، به «پاستاریونی» با بازی سام درخشانی، بهاره رهنما، محمد نادری و گوهر خیراندیش بازمیگردد؛ اثری خوشمزه که قصه آن پیرامون رستورانداری و صنعت غذا پیش میرود و اگرچه داستان در کلیشههای ابتدایی و سیری خطی باقی مانده است اما خلق موقعیتهای طنز و بازی درخشان نوجوان اصفهانی در کاراکتر «هوشا» این اثر را لذتبخش و پراقبال کرده است؛ نوجوانی که شباهت زیادی به مجید قصههای مجید دارد و روح حاجی بازاریهای اصفهانی در وی دمیده شده و سالها بزرگتر از سن خودش فکر و عمل میکند. پاستاریونی که ترکیب همان پاستا و بریونی است، نگاهی توریسمی و تصنعی به اقوام نداشته است و به نظر میرسد در گیشه نیز موفقتر از سایر آثار کودک چند سال گذشته باشد.