فرشاد گلزاری: استفاده ابزاری از سازمانهای بینالمللی، راهبردی است که ایالات متحده به عنوان بانی و بدعتگذار این امر از سالیان گذشته تاکنون در دستور کار خود قرار داده و به نوعی از این موضوع به عنوان یک پوشش در سناریوهای مختلف نظامی، سیاسی و حتی اقتصادی استفاده میکند. در صدر فهرست آمریکا، سازمان ملل و نهادهای منتسب به آن مانند شورای حقوقبشر، یونسکو، ایکائو (سازمان بینالمللی هوانوردی غیرنظامی)، اتحادیه بینالمللی مخابرات (ITU)، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، سازمان بازدارندگی از بهکارگیری جنگافزارهای شیمیایی، یونیدو (سازمان توسعه صنعتی ملل متحد) و دهها سازمان ریز و درشت قرار دارد که هر کدام طی دهههای گذشته بر اساس نوع پروژههای مدنظر واشنگتن مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. به عنوان مثال «یونیدو» به عنوان زیرمجموعه رسمی سازمانملل ماموریت ارتقا و تسریع توسعه صنعتی در کشورهای در حال توسعه یا اقتصادهای در حال گذار و توسعه روابط صنعتی بینالمللی را به عهده دارد که به صورت واضح غول اقتصادی آمریکا در این بین تهدیدهایی را برای خود از این ناحیه متصور میداند.
از این منظر 4 پایه قدرت ایالات متحده (کاخسفید، وزارت خارجه، پنتاگون و سازمان سیا) در اینباره برای خود ماموریتهایی بر اساس کیسهای مرکب و مشترک قائل هستند که هر کدام سیاستهای خاص خود را داشته و ممکن است حتی با یکدیگر ضدیت داشته باشند اما در نهایت به یک مخرج مشترک میرسند. در همین راه، استفاده از یونیدو برای رصد تحرکات صنعتی دولتهای رقیب آن هم توسط آمریکا، موجبات خلق «جاسوسی صنعتی» را فراهم کرد که موارد بسیاری نظیر رخنه به بدنه صنعتی آمریکایجنوبی در برزیل و ونزوئلا رخ داد. به بیانی گویاتر نهادهای زیرمجموعه ملل متحد که هیچگونه سروصدایی از آنها شنیده نمیشود به دلیل تقبل بخش اعظم بودجه سازمان ملل از سوی ایالات متحده، همچنان به عنوان ابزار بسیار موثر در جهت رصد، اشراف و حتی خرابکاری در ساختار سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشورها مورد استفاده قرار میگیرند. مصادیق این ادعا بسیار فراوان است. به عنوان نمونه درباره برنامه جهانی غذا در عراق گزارشهای زیادی درباره پولشویی و حتی زد و بندهای مالی عاملیت سازمان ملل در عراق وجود دارد که بعدها مشخص شد تمام داروها و بستههای تشویقی غذا که پس از ورود آمریکا به خاک عراق در این کشور توزیع شده تاریخ گذشته بوده و حتی زمینهساز بیماریهایی شده است و هدف از آن انتقال بخشی از بودجه عراق به حسابهای سازمان ملل بوده که با کمک باقیماندههای حزب بعث انجام شده است. در پرونده دیگری با محوریت سازمان جهانی مالکیت فکری (WIPO) که یکی از 20 آژانس تخصصی سازمان ملل به حساب میآید، ایالات متحده با درج اعلامیهای در گوگل، توانست کانالی را برای سرقت ایدههای برتر دنیا خلق کند. قالب کلی بر این اساس بود که گوگل با همکاری سازمان جهانی مالکیت فکری سایتی را افتتاح کرد و عنوان «10 ایده برتر که دنیا را تکان میدهند» را برای آن برگزید. آمریکا توانست از این سناریو میلیونها طرح دستنخورده در حوزه کشاورزی، پژوهشی، صنعت، الکترونیک و... را بدون هزینههای هنگفت مالی و نظامی به دست بیاورد و در نهایت 10 طرح را به عنوان طرحهای اصلی اعلام کرد. اما این دلیل نمیشود که میلیونها طرح ارسال شده مورد توجه قرار نگیرد. جالب است که 2 یا 3 طرح از 10 طرح برتر، مربوط به ایران بوده است!
این پیشفرض (هرچند کوتاه و خارج از مجال برای توضیح جزئیتر) دقیقاً نشان میدهد زمینههای رخنه با درونمایه نرم برای آمریکا کاملاً مهیا بوده و خواهد بود اما در این بین، نفوذ پوششی از جنس سخت نباید از قلم بیفتد، چرا که «پنتاگون» به عنوان اهرم سخت آمریکا در نظم نوین جهانی همچنان درگیر پروندههایی است که از شرق تا غرب آسیا را دربر میگیرد و همین موضوع بهعلاوه سابقه مخدوش فعالیت وزارت دفاع آمریکا در افغانستان و بویژه عراق در قرن بیستویکم باعث شده بدنه نظامی واشنگتن از بدل خود یعنی «ناتو» استفاده کند.
خلق همتای نظامی
چهارم آوریل 1949 بود که پیمان واشنگتن به پیمان «سازمان آتلانتیک شمالی» یا همان ناتو تغییر نام داد که مذاکرات اولیه درباره تشکیل این سازمان یک سال قبل (1948) و با هدف مقابله با تهدیدات بلوک شرق آغاز شده بود. در آن روزگار تهدیدات نهتنها در جنگ سرد ادامه داشت، بلکه انباشت تسلیحات با سرایت بخشی از تقابل سرد به مجادله نظامی تبدیل شده بود و ناتو برای عرض اندام هر چه بیشتر آماده میشد. اینکه طی چند دهه اخیر چه ماموریتهایی به ناتو داده شده و اساساً چه پروژههایی از سوی این سازمان تحت حمایت آمریکا انجام شده، از توان متن حاضر خارج است اما واقعهای که در حال رخ دادن است، باز هم خاورمیانه را نشانه رفته است.
رویکردهای انتقادی به عملکرد ناتو از کشورهای عضو تا اعضای ناظر و دولتهای غیرعضو را دربر میگیرد، چرا که 2 پرونده اصلی درباره حضور ناتو همچنان ناتمام مانده و اخیرا هم خبری مبنی بر افتتاح پایگاه نظامی سازمان آتلانتیک شمالی در عراق منتشر شده که پیچیدگیها و تبعات خاص خود را به همراه دارد اما متاسفانه آنگونه که باید مورد توجه رسانهها قرار نگرفت. همگان به یاد دارند زمانی که پای ایالات متحده به افغانستان باز شد، ناتو به عنوان بازوی کمکی پنتاگون وارد عرصه میدانی کابل شد و تلفات انسانی زیادی از جانب طالبان به آن تحمیل شد. تکرار این سناریو بار دیگر در سال 2003 و در عمق خاک عراق نمایان شد که ارتش بریتانیا (به عنوان متحد آمریکا در لشکرکشی به عراق) به انضمام ناتو مجبور به تحمل هزینههای انسانی و مالی هنگفتی شد و امروز هم پرونده جنایات جنگی سربازان لندن در دیوان کیفری بینالمللی همچنان مفتوح است. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا ناتو و آمریکا از تجربه رویارویی با القاعده عراق و هستههای مردمی این کشور درس عبرت نگرفتهاند؟ اساساً چه لزومی دارد که غرب آسیا علاوه بر نظامیان آمریکا همزمان میزبان ناتو باشد.
یک سناریو، چند لایه
بدون تردید تکاپوی ترامپ برای بالا بردن هزینه تامین مخارج ناتو و تامین آن از سوی سایر اعضا با سناریوهای خاورمیانهای ناتو بیربط نیست. اینکه «جوزف ووتل» رئیس ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه چند روز پیش اعلام میکند قرار است پایگاه ناتو در عراق، پاییز سال میلادی جاری افتتاح شود، دقیقاً این پیام را مخابره میکند که منطقه باید پذیرای رویدادهای جدید در بطن خود باشد. فعالیت ناتو در عراق به سال 2004 تا 2011 بازمیگردد. در سال 2004 نشستی در استانبول برگزار شد و بسیاری از فرماندهان ناتو درباره برنامهریزی برای آموزش نیروهای عراق طرحهایی را ارائه کردند و در نهایت تمام اعضا بر سر تامین هزینه آموزش عراقیها به اجماع رسیدند. پس از این توافق، آموزشها در سال 2004 (یک سال پس از حمله آمریکا به عراق) کلید خورد و تا سال 2011 ادامه داشت که در نتیجه آن 10 هزار نیروی پلیس و 5 هزار ارتشی آموزش داده شدند.
این روند تا به اینجا بسیار عادی و حتی در ظاهر خیرخواهانه به نظر میرسد اما نکته این است که تمام این نیروها در خاک «اردن» آموزش داده شدند! کشوری که در زمینه ترویج فرهنگ و منش سلفیگری جهادی صاحب سبک شناخته میشود. ناتو در اسناد منتشره خود اعلام کرده بود که این آموزشها برای ساختن بدنه دفاعی عراق، اصلاح بخشهای امنیتی و کمک به افزایش ثبات در منطقه برنامهریزی شده است اما در بخش دیگری از وبسایت ناتو آمده است که «ناتو همکاری نزدیکی با تونس برای مبارزه با تروریسم، آموزش نیروهای ویژه و جمعآوری اطلاعات در طول این مدت داشته است». به صورت واضح مشخص است که تقاطع وجود شکلی «اردن و تونس» آن هم زمانی که نیروهای عراقی یک سال پس از 2003 در خاک اردن در حال آموزش هستند، چه خواهد شد.
بعث و داعش در پوشش ارتش؟
دادهها از منظر تاریخ و مکان در این سناریو، گویای بسیاری از مسائلی است که خروجی آن آموزش تروریسم در عراق را نمایان میکند. تا به امروز که سال 2018 است و 15 سال از ورود آمریکا به عراق میگذرد، هیچ نهادی نتوانسته ادعا کند رژیم بعث از صحنه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق محو شده، چه برسد به آنکه عدهای رسماً اعلام کنند ارتش عراق در سال 2004 از لوث بعثیها کاملاً پاک شده است! به عبارتی گویاتر، باید پرسید آیا ارتش عراق با آن ساختار عرضی و طولی که همگی ریشه در بعث داشتند با تجاوز نظامی آمریکا کاملاً دگرگون شده است یا خیر؟ پاسخ منفی است، چرا که داعش از همنشینی و در نهایت پیوند مهرههای کلیدی (نظامی) حزب بعث با عناصر القاعده عراق در ابوغریب پایهگذاری شد که آمریکا از این امر تا حدودی با خبر بود. حال چگونه میتوان باور کرد عناصری که در خلال 2004 تا 2011 توسط ناتو آن هم در کشور اردن آموزش دیدهاند، همگی فاقد ارتباط با بعث و حتی القاعده بودهاند؟
ناتو اعلام میکند این آموزشها شامل حمایت از اردن از طریق دفاع سایبری، آموزش نظامی- تاکتیکی، حفاظت از بنادر، دفاع از مرزها و خنثیسازی بمب بهعلاوه کار با تجهیزات پیشرفته انفجار و ضدانفجار بوده است که در دوره نخست تنها 30 سرباز عراقی به مدت 5 هفته آموزش دیدهاند. این روند آموزشی در سال 2011 به اتمام میرسد و اینجاست که تقارن خیزش داعش و بحرانهای منطقه از 2011 تاکنون نمایان میشود! در طول این مدت خبری از حضور علنی ناتو در عراق نبود اما در سال 2016 رهبران ناتو مجدداً برای شروع فاز جدید آموزش و تربیت نیروهای عراق به اجماع رسیدند و قرار شد مقدمات آن از ژانویه 2017 شکل بگیرد؛ تا جایی که «ینس استولتنبرگ» دبیرکل ناتو در سال گذشته میلادی اظهار میکند که «آموزش و ایجاد ظرفیت در عراق توسط ناتو به منظور تقویت توانایی این کشور برای مقابله با داعش و تامین امنیت این کشور است، چرا که موثرترین سلاح ما برای مبارزه با داعش در عراق آموزش نیروهای محلی است». این اظهارات تا حد زیادی خطر تاسیس پایگاه ناتو را که به قول خودشان قرار است شامل ۲۵۰ نیرو و مربی نظامی، خودروهای زرهی، بالگردها و پهپادها باشد نشان میدهد؛ تهدیدی که نهتنها عراق و سوریه را هدف قرار میدهد، بلکه میتواند برای ایران هم چالشهایی را در پی داشته باشد.
فرجام سخن
بر اساس برنامهریزیهای انجام شده پایگاه ناتو در عراق اواخر سال 2018 تاسیس خواهد شد و تمام کارشناسان این پایگاه تحت رهبری «کانادا» به آموزش نیروهای عراق مشغول خواهند شد اما بحث بر سر این است که کشورهای عضو که قدرتهای اروپایی را دربر میگیرد تا چه حد با آمریکا در این مسیر همراه خواهند شد؟ از سوی دیگر کشورهای اروپایی منافع اقتصادی و سیاسی متنوعی با عراق و کلاً دولتهای غرب آسیا دارند و باید دید تا چه حد در این مسیر ریسک اقتصادی و دیپلماتیک خواهند کرد. علاوه بر آن باید دانست که کانادا عضوی از «توافقنامه پنج چشم» یا توافقنامه (UKUSA)است. امضاکنندگان این توافقنامه عبارتند از: سرفرماندهی ارتباطات دولتی بریتانیا، آژانس امنیت ملی آمریکا، اداره پایداری امنیت ارتباطات کانادا، اداره مدیریت سیگنالهای استرالیا و اداره امنیت ارتباطات دولتی نیوزیلند که بدون تردید بخشی از ماموریت پایگاه ناتو در عراق، شنود منطقهای و بویژه ایران خواهد بود! از سوی دیگر علنی شدن حضور اسرائیل در اقلیم کردستان (احداث ایستگاه موساد) و قرار داشتن بزرگترین کنسولگری آمریکا در اربیل، تهدید و اثرگذاری علیه تهران و منطقه را دوچندان میکند.