علی مهندس: هر حادثهای ریشه در حوادث گذشته یعنی تاریخ، دارد و برای فهم بحران سوریه و آثار آن بر پاکستان باید به تاریخ معاصر آن توجه کرد، زیرا بدون آن، نه امکان ایجاد راهبرد وجود دارد نه پیشبینی آینده امکانپذیر خواهد بود و کسانیکه فرصت کافی برای درک واقعیتهای تاریخ و روابط بینالملل ندارند، به آسانی در دام سازمانهای تندرو گرفتار خواهند شد. تروریسم مذهبی در هر جای عالم را نمیتوان با گفتن این جمله توجیه کرد که «آنان با هدف رسیدن به حوریان بهشتی دست به اقدام میزنند» که چنین اعتقادی باعث فریب خوردنمان خواهد شد. آنها سختیها را بعضا با اهداف مقدس به جان میخرند هرچند کسانی در پس پرده، آنها را تحمیق کرده و از حماقتشان بهرهبرداری میکنند. هر روز صدها صفحه دروغ از سوی خشونتطلبان مذهبی در شبکههای اجتماعی به خورد جوانان داده میشود و خنثیسازی این سیل دروغین تنها با انتشار واقعیتها ممکن خواهد بود. بحران سوریه امروز، مهمترین موضوع جهان اسلام است، اگرچه رسانههای ما تحلیلهای کمی در این مورد ارائه میدهند. با اندکی دقت در مییابیم که بسیاری از این مطالب و تحلیلها از سایر رسانهها- و احیاناً از رسانههای خط مقدم جبهه صهیونیسم- کپیبرداری شده است. دریافت واقعیت حق بنیادین بشر است ولی جوانان مسلمان، به صورت هدایت شده از این حق محرومند و وقتی دانشجویان علوم تجربی، اقتصاد و... در دام تروریسم گرفتار میآیند، دلیلش اوضاع روز دنیاست. پاکستان هم مانند سوریه دارای فرهنگهای گوناگونی است و تنوع فرهنگها و شیوههای زندگی جامعه این کشور را به گلدستهای زیبا تبدیل کرده است. به لحاظ مذهبی 60 درصد مردم پاکستان بریلوی و 20درصد دیوبندی هستند که اگرچه به لحاظ فقهی مانند بریلویها، حنفی اما به لحاظ اعتقادی به سلفیگری وهابی نزدیکترند و 15 درصد جمعیت پاکستان شیعه و 5 درصد اقلیتهای مذهبی غیرمسلمانند. روحانیونی مانند سیداحمد بریلوی و شاه اسماعیل دهلوی نخستینبار ترور را به عنوان ابزار رسیدن به اهداف سیاسی مورد بهرهبرداری قرار دادند. زمانی که شبهقاره در اشغال انگلیس بود اما پنجاب و پختونخوا در اختیار سیکها بود، سیکها بهدلیل رفتار خشن پادشاهان گورکانی با مسلمانان رفتار خوبی نداشتند. 2 شخص مذکور در سفر حج تحت تاثیر وهابیت قرار گرفته و «کتاب التوحید» محمد بن عبدالوهاب را با خود به هندوستان آوردند؛ تحصیلات خود را نیمهکاره رها کرده و با برجسته کردن محرومیتهای مسلمانان و بهرهبرداری از آن، تلاشهای خود را برای ایجاد یک حکومت تکفیری آغاز کردند. این دو مفاهیم بسیار سطحی کتاب التوحید را در کتابهای خود «تقویه الایمان» و «صراط المستقیم»- که توسط شرکت انگلیسی هند شرقی به چاپ رسید- به مسلمانان ارائه دادند. انگلیسیها میدانستند محتوای این کتابها را میتوانند به آسانی علیه سیکهای استقلالطلب مورد بهرهبرداری قرار دهند. همانگونه که انگلیس برای به زانو در آوردن سلطنت عثمانی موجبات جنگ داخلی را در قلمرو آنها مهیا نمود، در هندوستان نیز خود انگلیسیها به صورت مخفیانه این فتنه را پرورش دادند. آنها معتقد بودند اکثریت مسلمانان گرفتار شرک و بدعت هستند و تنها راه رهایی، جهاد و ترویج وهابیگری است و اینگونه بود که انگلیسیها محمل شکست سیکها و ایجاد تفرقه در بین مسلمانان را یافتند. این دو نفر اعمال بزرگانی مانند «شاه ولیالله محدث دهلوی» را - که نذر حضرت فاطمه(س) را در منزل میداد- و «شاه عبدالعزیز دهلوی» را -که در مراسم سالگرد «نظام الدین اولیاء» شرکت میکرد- هم شرک و بدعت خواندند. آنها در قلب حکومت اشغالگر انگلیسی و در مسجد جامع دهلی، برای جنگ با سیکها سربازگیری کرده و اندیشههای تکفیری خوارج را تقویت میکردند و نیروهای «کمپانی هند شرقی» با استفاده از اندیشههای تکفیری آنها، در قلمرو سیکها پیشروی میکردند اما کسانیکه با عنوان جهاد علیه سیکها ثبتنام کرده بودند، به جای حمله به سیکها مستقیما به مناطق پشتوننشین
- که انگلیسیها آن را یاغستان مینامیدند- رفتند و در آنجا سنیهای میانهرو پشتون را تکفیر و قتلعام میکردند. جنبش سیداحمد بریلوی فرهنگ و اعتقادات پشتونها را رد کرد و برای مدتی توانست حکومتی مانند داعش را تشکیل دهد. آنها زندگی را بر مردم سخت کردند و پشتونهای به ستوه آمده، سال 1831میلادی با سیکها متحد شدند و سیداحمد بریلوی و شاه اسماعیل را در منطقه «بالاکوت» به قتل رسانده و نظام خشن آنها را نابود کرده و از ادامه بردگی در دست تکفیریها رهایی یافتند اما اندیشههای تکفیری ماندگار شد و امروز هم در مناطق پشتوننشین و دیگر مناطق پاکستان وجود دارد که البته گاهی افراد و سازمانها و کشورهایی، به آن دامن میزنند. همین اندیشهها در سال 1891میلادی باعث نسلکشی شیعیان هزاره افغانستان به دست «امیر عبدالرحمن» پادشاه افغانستان شد و 60 درصد جمعیت هزاره، از بین رفت و این نخستین نسلکشی تاریخ معاصر بود که در نتیجه آن تعدادی از خانوادههای هزاره به شهر کویته و تعدادی به پاراچنار رفتند. مردم کرم ایجنسی- به مرکزیت پاراچنار- هم که از اینگونه اقدامات فرقهپرستانه به ستوه آمده بودند، به هندوستان ملحق شدند و این منطقه تحت حکومت هند بریتانیایی قرار گرفت که به دنبال آن سایر مناطق قبایلی نیز به هندوستان ملحق شدند تا اقتصاد خود را بهبود بخشند. انگلیسیها با استفاده از تجربه فتنهانگیزی فرقهای در غرب آسیا، جوامع مسلمان هندوستان را نیز از درون تهی کردند.
جنگ آزادی سال 1857میلادی همه مردم هند علیه استعمار انگلیس، تأثیرات عمیقی بر تاریخ معاصر مسلمانان شبهقاره گذاشت، البته در این جنگ مسلمانان نسبت به هندوها، از انسجام بیشتری برخوردار بود. عشق رسول خدا(ص) و مکتب عاشورا، عامل این انسجام بود، بنابراین انگلیسیها برای ضربه زدن به این دو نقطه قوت برنامهریزی کردند؛ در نتیجه همین برنامه و به بهانه احیای خلافت بود که در سال 1802میلادی 12 هزار تروریست مسلح وهابی از نجد عربستان به کربلا حمله کرده و به غارت اموال و کشتار شیعیان پرداخته و 5 هزار نفر را قتلعام کردند. بعد از جنگ آزادی سال 1857میلادی مسلمانان مبارز به اعدام محکوم شدند اما «مولوی قاسم نانوتوی» به دلیل خدمت به آنها، با وجود شرکت در این جنگ، از اعدام معاف شد و چند سال بعد بهعنوان یکی از بانیان دارالعلوم دیوبند شناخته شد.
دارالعلوم دیوبند 30 ماه مه 1866 تأسیس شد و روش پیچیدهتری را برای ترویج افکار خارجیگری، اتخاذ کرد. این مدرسه در ظاهر خود را مقلد «امام ابوحنیفه» نامید، چون مذهب حنفی، مذهب فقهی اکثریت مسلمانان هند بود و عالمنماهای تکفیری این مکتب، برای کسب مقبولیت، داستانها و رؤیاهایی از معجزات و کرامات را به بزرگان خویش نسبت دادند. (ر.ک: سوانح قاسمی، ج1، ص132 و ص129) ارتباط مستقیم با رسول خدا(ص) در احوالات بسیاری از علمای دیوبند درج شد و ادعاهای فراوانی مطرح شد که تا امروز ادامه دارد. مولوی «عبدالعزیز» پیشنماز «لال مسجد» اسلامآباد، برای فریب تروریستهای مسلح تحت امر خود گفت: «رسول الله(ص) در خواب به من گفته که بعد از شهادت من، به برکت خون من، در پاکستان انقلاب اسلامی برپا خواهد شد». اما بعد از درگیری لباس زنانه به تن کرده و در حال فرار از مسجد بهدست پلیس دستگیر شد. کرامات جعلی امیر جماعت تبلیغی «حاجی عبدالوهاب» هم زبانزد خاص و عام است. آنها با ترویج اینگونه افسانهها میخواهند قداست عالمنماهای دیوبندی را به اعتقاد لایتغیر عوام تبدیل کنند و عقول را بربایند و از آنها در جهت منافع گروهی و حزبی بهرهبرداری کنند. مفتیان دیوبندی بعد از کشف نفت در عربستان رسما به وهابیت پیوسته و به ریالهای سعودی دل بستند. ادعاهای عجیب اعجاز و منضم شدن جسم رسولالله(ص) در جسم این آقایان و شبهات درباره ختم نبوت در این مکتب بود که باعث شد «میرزا غلام احمد قادیانی» دکان انکار ختم نبوت و ادامه نبوت را افتتاح کند و مدعی شد او سایه پیامبر(ص) است و در ادامه ادعا کرد وجود کامل، او است. (ر.ک: روحانی خزائن ج 22، حاشیه ص 76؛ همان، ج16، ص272) قادیانی هم مخالفان خود را به کفر و شرک و انکار قرآن متهم کرد. (ر.ک: همان، ج22، ص 167) کسانی در پاکستان علیه این فتنه قیام کردند که در میان آنها از بزرگان اهل سنت، پیر «مهر علی شاه گولروی» و از بزرگان شیعه شیخ «علی الحائری لاهوری» نقش مهمتری داشتند.
حمله به شیعیان و اهل سنت
اولین حمله به عزاداری حسینی را طلاب مدرسه تحت امر قاسم نانوتوی انجام دادند و با تشکیل دستههای وحشت با حمله به سنیهای شهر دیوبند - که خاطره شهدای کربلا را گرامی میداشتند- از ادامه برگزاری مراسم محرم جلوگیری کردند. از طرفی غلام احمد قادیانی نیز که به بردگی انگلیس مفتخر بود، فتوا داد مراسم عزاداری امام حسین(ع) شرک است. (ر.ک: روحانی خزائن، ج18، ص233 و 423 – 428؛ ج 19، ص193 و...) اینگونه بود که بغض اهل بیت بهصورت سازمانیافته در شبهقاره بنیان رواج یافت. دیوبندیها در سال 1906 در لکهنو، در مقابل عزاداری، راهپیمایی «مدح صحابه» بهراه انداختند اما بهجای صحابه به مدح دشمنان اهل بیت پرداختند. این راهپیماییها در ماه محرم فقط جهت شرارت آغاز شده بود که شمهای از آن را در سالهای اخیر در شهر پاراچنار شاهد بودیم که دیوبندیهاییکه منکر برگزاری میلاد پیامبر بودند، در روز میلاد پیامبر، راهپیمایی و به مقدسات شیعه حمله میکردند که این حرمتشکنیها به جنگهای خونینی منجر شد. سال 1944میلادی، گروهی به نام « تنظیم اهل سنت» را در شهر امرتسر ضد شیعه و سنی، تاسیس کردند که در دهه 1980با عنوان جدید «سپاه صحابه» ظهور کرد. 26 اکتبر 1946 شبیر احمد عثمانی، «جمعیت علمای اسلام» را بنا نهاد که به موازات مسلملیگ عمل میکرد؛ جنگ سردی آغاز شد، زیرا علمای تکفیری نظریات جدید
محمد علی جناح و تاسیس کشوری مبتنی بر برابری مذهبی همه شهروندان را غلط میپنداشتند. علمای تکفیری قبل از استقلال کشور، خواندن نماز بر جنازه شیعیان را حرام اعلام کرده بودند اما شبیر احمد عثمانی با وجود داشتن این اندیشه نماز میت بر محمد علی جناح اقامه کرد. وقتی از وی در این مورد سؤال شد، وی به یک خواب تمسک کرد و از دادن پاسخ منطقی امتناع کرد. نور الحسن دیوبندی، دوست محمد قریشی، عبدالستار دیوبندی و... فورا بعد از تاسیس پاکستان در سراسر کشور تجمعات ضد شیعی برگزار کردند و مردم را به درگیری تحریک کردند و تحت عنوان «مدح صحابه» به مدح یزید پرداختند.
در این گیر و دار تنها «جماعت تبلیغی» با آنها مقابله کرد و چون شیعیان در اقلیت بودند، مورد حمله قرار گرفتند. سال 1955میلادی در حملاتی به حسینیهها و راهپیماییهای عزاداری در 25 نقطه پنجاب صدها نفر و در حمله به حسینیه بلتیها در کراچی 12 نفر مجروح شدند. این آغاز حملات به عزاداران در پاکستان بود. نخستین حمله هدفمند به شیعیان در پاکستان در سال 1957میلادی در روستای سیت، مظفر گر، انجام شد که 3 نفر از عزاداران به قتل رسیدند و حکومت 5 تروریست مهاجم را اعدام کرد. ژوئن 1958 خطیب شیعه شهر بهکر ایالت پنجاب به قتل رسید. قاتل اعتراف کرد که تحت تاثیر سخنرانیهای نورالحسن دیوبندی که به قاتلان شیعه بشارت بهشت داده بود، دست به این کار زده است اما حکومت فقط قاتل مباشر را مجازات کرد و به علمای تکفیری پیغام داده شد قرار نیست بهای افساد فیالارض را پرداخت کنند! سال 1961میلادی در شهرک صده واقع در حومه پاراچنار دهها عزادار حسینی در حمله تکفیریها به قتل رسیدند و 3 ژوئن سال 1963 در منطقه «بهاتی دروازه» شهر لاهور، تعدادی تروریست با سنگ و چاقو به عزاداران حسینی حملهور شدند و 2 نفر را کشته و 100 نفر را مجروح کردند و در روستای «تهیری» شهرستان «خیرپور» ایالت سند، صدها تکفیری 120 نفر از عزاداران را با شمشیر گردن زدند. در دهههای 1960 و 1970میلادی عزاداران امام حسین(ع) در شهرهای جهنگ، کراچی، لاهور، چکوال، دیره غازی خان، ملتان، شیخوپوره، پاراچنار و گلگت مورد حمله قرار گرفتند. این گروه علاوه بر حملات تروریستی، کتابها و مجلاتی را نیز علیه شیعیان و سنیهای بریلویها منتشر میکردند. نوشتههای «میرزا حیرت دهلوی، عبد الشکور لکهنوی و محمود احمد عباسی» ناصبیگری را در جمعیتهای محلی گسترش داد و بعدها «احسان الهی ظهیر» نقش بنزین بر آتش را ایفا کرد. انقلاب کمونیستی 27 آوریل 1978 در افغانستان، تروریسم را بیش از گذشته تشدید کرد. سال بعد رژیم کمونیستی، شوروی را به مداخله نظامی در افغانستان فراخواند. افغانستان بیثبات شد و به بهشت سارقان و تروریستها تبدیل شد. احساسات مبتنی بر ضدیت با شیعیان و بریلویان، از زمان امیر عبدالرحمن در افغانستان وجود داشت. در این زمان حاکم پاکستان ژنرال ضیاء الحق بود که مجاهدین افغان را تجهیز و تسلیح میکرد. همزمان با جهاد در افغانستان، ضیاءالحق هم شعار استقرار نظام اسلامی را سر داده بود، بنابراین دیوبندیگری تقویت شد و حمایت مالی آمریکا و عربستان اجازه گسترش فعالیت را به علمای تکفیری داد. از طرفی ضیاءالحق دروازههای نهادهای دولتی را روی خشونتطلبان گشود، صدها روحانی تکفیری در وزارت آموزش و پرورش و دستگاه قضا استخدام شدند و در این نهادها اولویت به «جماعت اسلامی» و احزاب دیوبندی داده شد. «تنظیم اهل سنت» در این زمان در قالب «سپاه صحابه» فعالیتهایش را چند برابر کرد و در کمتر از یک دهه، مرزهای پاکستان با افغانستان به کانون پرورش هزاران تروریست تبدیل شد که از سراسر جهان به سوی پاکستان به راه افتادند.تعداد مدارس تکفیری در پاکستان افزایش یافت و تعداد طالبان در این مدارس از یک میلیون و 500 هزار نفر گذشت. در دوران ضیاءالحق بسیاری از مساجد سنیهای بریلوی به اشغال دیوبندیها در آمد و قوه قضائیه از این کار آنها پشتیبانی کرد. در این زمان شیعیان کراچی، کویته، پاراچنار و گلگت مورد حملات بسیار سنگین قرار گرفتند. 5 جولای 1985 تروریستهای سپاه صحابه به کمک 2 نفر از پرسنل پلیس، به راهپیمایی شیعیان در کویته حمله کرده و 25 نفر را کشتند.24 جولای 1987 مجاهدین افغان به پاراچنار حمله کردند که به دلیل رهبری داهیانه مجاهد کبیر و فرزند امام شهید علامه «سیدعارف حسین حسینی» شکست خوردند اما منجر به شهادت 100 نفر از شیعیان شد. در این دهه در سراسر کشور بیش از 500 نفر از شیعیان به قتل رسیدند که 400 نفر از آنان سال 1988میلادی در حمله تروریستها به مناطق بیدفاع گلگت و بلتستان قربانی شدند. در حالی که اگر این جنایتکاران بعد از خروج شوروی از افغانستان، خلع سلاح میشدند، جلوگیری از این کشتارها ممکن میشد. بعد از خروج شوروی از افغانستان، کشمیریهای به ستوه آمده از ظلم هندوستان، تظاهرات کردند. حکومت پاکستان بازماندگان جهاد افغانستان را به کشمیر فرستاد و آنها در کشمیر، مسلمانان محلی را مشرک و کافر خوانده و مزارهای کشمیر را تخریب و منازل سنیهای بریلوی و شیعیان را غارت کردند و در آغاز دهه 1990 میلادی گروهک تکفیری سپاه صحابه حملات خونینی را علیه شیعیان ترتیب داد. در این دهه طالبان افغانستان، گروههای مجاهدین را در شمال افغانستان محاصره کردند. طالبان به منظور ایجاد انقلاب دیوبندی در پاکستان، گروهکهای دیوبندی پاکستان را پناه و آموزش دادند که بعد از کشتار شیعیان پاکستان به افغانستان میگریختند. صدها پزشک، مهندس و وکیل شیعه به قتل رسیدند، زیرا تکفیریها به لطف جهاد افغانستان به سلاحهای جدید مجهز شدند. حالا دیگر سپاه صحابه جرأت حمله به سنیهای بریلوی را نیز به دست آورد و نخستین حمله مهم آنها در اکتبر 2001 به قتل علامه سلیم القادری، بنیانگذار جنبش سنی منجر شد و البته اقلیتهای مذهبی هم مورد حمله قرار گرفتند. در همان ماه تروریستهای این گروهک با حمله به کلیسای سنت دومینیک شهر بهاولپور 18 مسیحی بیگناه را کشتند. در اواخر دهه 1990میلادی طالبان افغانستان به اسامه بن لادن، پناه داد و بعد از 11 سپتامبر 2001 درخواست آمریکا جهت تحویل اسامه را رد کرد و در تاریخ 7 اکتبر آن سال آمریکا به افغانستان حمله کرد و البته دیگ جوشان انقلاب اجباری تکفیر واژگون شد. مفتی دیوبندی «نظامالدین شامزئی» مردم را به شورش دعوت کرد و فتوا داد جهاد بر هر مسلمان واجب است. وی همچنین جنگ طالبان افغانستان را جهاد خواند و مخالفان این فتوای خود را تکفیر کرد. فتوای شامزئی در مناطق قبایلی مورد استقبال قرار گرفت ولی چون مدارس دیوبندی در دیگر مناطق در آن زمان مثل امروز، انبار سلاح و مهمات نداشتند و جنگ با نیروهای دولتی ممکن نبود، این فتوا چندان مؤثر نیفتاد. طالبان افغان سریعا از آمریکا شکست خورد. بر اساس اعترافات مولوی عبدالعزیز، نیروهای طالبان با لباس مبدل زنانه به پاکستان فرار کردند. سال 2004میلادی ارتش پاکستان عملیات دستگیری فراریان طالبان را در مناطق قبایلی آغاز کرد که باعث تظاهرات و فتاوای علمای تکفیری در سراسر پاکستان شد. در این زمان تروریستهای متاثر از فتوای مفتی شامزئی، در مناطق قبایلی حکومت کوچکی با عنوان «جنبش طالبان پاکستان» ایجاد کرده بودند و بارها به ارتش پاکستان حمله کردند. کشتار شیعیان و بریلویها با آغاز حملات انتحاری شکل جدیدی به خود گرفت. 11 آوریل 2006 در پی انفجار بمب در اجتماع بریلویهای کراچی در نیشتر پارک، 47 نفر از رهبران این فرقه کشته شدند. 12 ژوئن 2009 عالم سنی «سرفراز نعیمی» در حمله انتحاری جان باخت. 2 جولای 2010میلادی در حمله انتحاری به مزار شیخ علی هجویری معروف به «داتا دربار» در لاهور 50 نفر کشته و 200 نفر مجروح شدند. از سال 2000 تاکنون بیش از 4 هزار شیعه شهید و هزاران نفر زخمی یا معلول شدهاند. شیعیان پاراچنار، کویته و دیره اسماعیلخان، بیش از دیگران صدمه دیدهاند. حکومت با تکفیریها معاهداتی امضا کرد که به تقویت تکفیر منجر شد. لال مسجد اسلامآباد یکی از کانونهای پرورش جریانهای تکفیری بود و مولوی عبدالعزیز، امام جماعت این مسجد، با این پندار که حکومت ضعیف شده، اجرای شریعت طبق قرائت دیوبندی را مطالبه کرده و عملیات مسلحانه را در پایتخت به راه انداخت. 3 جولای 2007 حکومت عملیاتی را علیه لال مسجد آغاز کرد و به زنان و کودکان اجازه خروج داد که مولوی عبدالعزیز با استفاده از برقع زنانه از مسجد خارج شد و این مسجد امروز هم کانون تکفیر است. امروز طالبان در پاکستان نیرومندتر از همیشه از اقشار ضعیف عبور کرده و میرود تا کشور را وادار به تسلیم کند. به نظر طالبان، اکنون زمان آن است که همه بخشهای زندگی ملی را تحت تأثیر نظریات خود قرار دهد. اهالی ورزش، نهادهای آموزشی، کارکنان بهداشت عمومی، مزارات صوفیان، نیروهای ارتش و سازمانهای امنیتی، قوه قضائیه و همه بخشهای زندگی ملی، هدف حملات تروریستها بودهاند و حتی در 27 دسامبر 2007 نخستوزیر پیشین، خانم بینظیر بوتو، در راولپندی به قتل رسید. جنگ تحمیل شده از سوی تروریستهای داخلی و فرامرزی علیه پاراچنار از سال 2007 تا 2012میلادی ادامه یافت. تمام این اقدامات تروریستی تاثیرات عمیقی را بر سالهای آتی گذاشت. 3 مارس 2009 تیم کریکت سریلانکا هدف حمله قرار گرفت و امکان میزبانی از مسابقات بینالمللی با برچسب «بدعت» از پاکستان سلب شد. 10 اکتبر همان سال در حمله به قرارگاه مرکزی ارتش (در راولپندی) 55 سرباز و افسر کشته شدند. 10 روز بعد دانشگاه بینالمللی اسلامی اسلامآباد هدف انفجار قرار گرفت. 22 ماه مه 2011 پایگاه هوایی مهران نیروی دریایی ارتش، مورد حمله قرار گرفت و 18 نفر از جمله افسران مستقر کشته شدند و هواپیماهای جاسوسی به آتش کشیده شد. 16 آگوست 2012 پایگاه هوایی «کامره» و 18 سپتامبر 2015 پایگاه هوایی «بدبیر» در پیشاور مورد حمله قرار گرفت و به ترتیب 2 و 29 نفر از نیروهای دولتی کشته شدند. 16 دسامبر 2014 در حمله تروریستها به مدرسه ارتش در پیشاور 9 معلم، 3 نفر از پرسنل ارتش و 132 دانشآموز کشته شدند. 20 ژانویه 2016 در حمله تروریستی به دانشگاه باچاخان در «چارسده» 20 نفر کشته شدند. مارس 2014 دادگاهی در اسلامآباد و 8 آگوست 2016 اجتماع وکلا در کویته مورد حمله قرار گرفت و در 24 اکتبر حمله به مرکز آموزش پلیس کویته منجر به کشته شدن 61 نفر از افسران، سربازان و دانشجویان شد. آنچه گذشت نمونهای از حملات تکفیریان و محرکها و آثار آن بود. آنچه مشخص است این است که عدم درک واقعی تکفیریگری و عوامل آن در آینه تاریخ و نقش غیرمسؤولانه کسانی که مسؤول سدّباب تکفیر بودند، به چه فجایعی منجر شده و جامعه پاکستان را در چه باتلاقی فروبرده است. تجهیز مدارس دینی پنجاب و سند به سلاح، بر اثر فتوای مفتی شامزئی ادامه دارد و انواع عملیاتهای ارتش- از سال 2007 تا امروز- هیچ تاثیری بر این روند نگذاشته است. چندین بار مواد منفجره مخفی شده در وسایل جماعت تبلیغی منفجر شده که نشان میدهد اسلحه و مواد منفجره بلاانقطاع و به سرعت از مناطق قبایلی به شهرها و روستاهای پنجاب و سند در حال انتقال است.
یک نمونه قابل تأمل
16 ژانویه 2014 انفجاری در دفتر جماعت تبلیغی روی میدهد و وقتی نیروهای پلیس سر میرسند و میکوشند وارد دفتر شوند، مسؤولان مرکز از ورودشان جلوگیری میکنند! بعدها روشن شد مرکز مورد حمله قرار نگرفته، بلکه مواد موجود در محل به دلایلی منفجر شده بود و نیروهای امنیتی به این نتیجه رسیدند که مقادیری مواد منفجره در توالت معدوم شده است و مقدار زیادی مواد منفجره نیز از این مرکز کشف و ضبط شد. به هر حال همانگونه که میدانیم خوارج تکفیری با استفاده از تروریسم سنتی، دولت به اصطلاح اسلامی عراق و شام را تاسیس کردند. دشمنان خارجی و داخلی، تکفیریگری را از سراسر جهان به سوریه تزریق کردند. تعداد کثیری از تکفیریهای پاکستانی از جمله اعضای گروهک لشکر جهنگوی و... به سوریه رو آوردند و بنا بر برخی گزارشها هزاران نفر از راههای زمینی و هوایی به کشورهای همسایه سوریه و از آنجا به این کشور سرازیر شدند و با شکستن زندانهای پاکستان خود را به سوریه رساندند که عدهای هم در سوریه اسیر شدند و اعتراف کردند اعضای گروهک لشکر جهنگوی، شاخه ملک اسحاق معدوم، به دنبال جلسات متعدد با داعش در شهر کویته، به داعش پیوستند که با توجه به این موضوع میتوان براحتی نتیجه گرفت داعش در درون لایههای گروهکهای تروریستی پاکستان یا حتی به صورت مستقل وجود دارد و فعال است و تروریستهای تکفیری چیزهای زیادی از بحران سوریه آموخته اند. آینده گروههای تکفیری بستگی به اقدامات امروز ما دارد. داعش پس از شکست در سوریه و عراق، چشم به پاکستان دوخته است و امروز از طریق افغانستان اسلحه و نیروی انسانی جمعآوری میکند و از الگوی سوریه استفاده میکند. در حالی که در سوریه از طریق ترکیه، مصر و لیبی سلاح و نیروهای انسانی وارد کرده بود، جماعت تبلیغی پاکستان شبکه فعال و گستردهای است که داعش میتواند برنامه خود را از این طریق به سراسر کشور برساند و در صورت اشغال پاکستان، به قدرت هستهای مجهز شود که هیچ قدرتی جرأت حمله به آن را نداشته باشد. در خصوص فعالیت در شبکههای اجتماعی نیز اعترافات تروریست بازداشت شده «سیف الاسلام خلافتی» در ماه مارس سال 2018 برای گشودن چشمانمان کافی است.
اکنون مردم پاکستان باید فرزندان خود را هوشیار کنند و برای رویارویی با تروریستها آماده شوند که اگر داعش حملهور شود ارتش پاکستان به تنهایی قادر به مقابله آنها نخواهد بود. تکفیریها مخفیانه مشغول ذخیرهسازی تسلیحات هستند تا با غافلگیر کردن مردم و نیروهای دولتی، این کشور را به سوریهای دیگر تبدیل کنند. قدرتهای جهانیِ خواهان خلع سلاح هستهای پاکستان، بخوبی به تاریخ جماعت خوارج آگاهند و تجربه خوبی در بهرهبرداری غیرمستقیم از این جماعت احمق دارند. اگر طبق فتوای مفتی شامزئی و اعلان «قتل فی سبیل الله» از سوی جماعت اسلامی، جنگ در پاکستان راه بیفتد، از این کشور نیز کلیپهای ویدئویی از قتل افراد تهیه و به عنوان «رفتار ارتش پاکستان با مردم» منتشر خواهند شد (نظیر آنچه درباره سوریه انجام شد). بنابراین بسیار ضروری است که حملات رسانهای تروریستها و اربابانشان پاسخ داده شود و چهره واقعی تروریستهای تکفیری در برابر مردم عیان شود. بدون شک کاری که امروز با رسانه قابل انجام است فردا نیاز به سلاح و جنگ خواهد داشت.
مترجم: فرحت حسین مهدوی