صادق حسننژاد: «حفظ برجام» همچنان یک مناقشه جدی در قاره سبز است. اگرچه نقطه آغاز این مناقشه، خروج «دونالد ترامپ» از توافق هستهای بود اما هماکنون مناقشه برجامی اروپاییان از فاز «غیرآشکار» وارد فاز «آشکار» شده است! «هایکو ماس» وزیر خارجه آلمان معتقد است تنها راه اروپا برای حفظ توافق هستهای، ایجاد یک «ساختار مالی مستقل از آمریکا» و متعاقباً تعریف یک شبکه «شبهسوئیفت» در ذیل این ساختار است. ماس صراحتاً در مقالهای در روزنامه «هندلز بلات» آلمان حفظ توافق هستهای برجام را با تشکیل نظام پرداخت مالی اروپایی مستقل از ایالات متحده آمریکا ممکن دانست و تاکید کرد به این علت تقویت خودمختاری اروپا با ایجاد کانالهای پرداخت مستقل از ایالات متحده و تاسیس نهاد مالی اروپایی و نظام سوئیفت بدون وابستگی، کاملاً ناگزیر و ضروری است. وزیر خارجه ژرمنها معتقد است اگر اتحادیه اروپایی چنین ساختار مالی مستقلی را ایجاد نکند، بازیگرانی مانند چین دست به این اقدام خواهند زد و ابتکار عمل و قدرت مانور اروپاییان در حوزه تجارت بینالملل عملاً از بین خواهد رفت. با این حال صدراعظم آلمان بلافاصله نظر وزیر خود را رد کرد؛ «آنگلا مرکل» برخلاف وزیر خارجه دولت ائتلافیاش با انجام هرگونه اقدام بنیادین در حوزه مالی اروپا، خصوصاً ایجاد یک ساختار مالی مستقل از ایالات متحده مخالفت کرد. مرکل در این باره گفت: «ما در موضوع نظامهای مستقل پرداخت مشکلاتی در همکاری با ایران داریم اما از سوی دیگر تردید نداریم به طور مثال در موضوع تامین مالی تروریسم(!) سوئیفت از اهمیت بالایی برخوردار است. در ضمن، حفظ همکاری با آمریکا در زمینه امنیت بسیار مهم است».
علاوه بر صدراعظم آلمان، «امانوئل مکرون» رئیس جمهوری فرانسه و «ترزا می» نخستوزیر انگلیس نیز معتقدند به جای «حفظ واقعی برجام» در ذیل یک ساختار مالی مستقل اروپایی، باید به معامله با ایالات متحده بر سر توافق هستهای روی آورد. به عبارت بهتر، مثلث «برلین- پاریس- لندن» از اینکه وابستگی امنیتی اروپا فدای استقلالطلبی مالی قاره سبز شود، بشدت نگران به نظر میرسند!
از این رو اصلیترین دغدغه تروئیکای اروپا در برهه فعلی، حفظ وابستگی مطلق امنیتی و اقتصادی به ایالات متحده است.
هایکو ماس به حزب سوسیال- دموکرات تعلق دارد. حزب سوسیال- دموکرات آلمان به لحاظ سنتی در مقابل حزب مرکل (حزب دموکرات- مسیحی ) قرار دارد اما در جریان رقابتهای انتخابات پارلمانی سال گذشته آلمان، 2 حزب سنتی و رقیب در آلمان ناچار به تشکیل دولت ائتلافی شدند. به طور کلی جریانهای چپگرا یا شبهچپگرا در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی، میل بیشتری نسبت به «گذار از وابستگی مطلق به آمریکا» دارند، حال آنکه جریانهای راست میانه و محافظهکار در اروپا بیشتر خواستار حفظ مناسبات خود با ایالات متحده هستند. مناقشه جریانهای چپ میانه و راست میانه بر سر نحوه حفظ برجام را باید با استناد به نکاتی که عنوان شد، مورد تحلیل و واکاوی قرار داد.
بدون شک منازعه مقامات اروپایی بر سر ایجاد یک ساختار مالی مستقل از آمریکا(به عنوان اصلیترین پیششرط حفظ برجام)، مناقشهای پایدار و دیرین بوده که «خروج آمریکا از برجام» آن را از «لایه تئوریک» و فکری وارد «فاز عملیاتی» کرده است. از این رو «برجام» به خودی خود، مولد مناقشهای جدید در اروپا نبوده، بلکه منجر به آشکارسازی یک منازعه بنیادین در غرب شده است.
سؤال اصلی اینجاست: تکلیف ما با چنین منازعهای چیست؟ آنچه مسلم است اینکه کلیت منازعه اروپاییان بر سر ایجاد ساختار مالی مستقل از آمریکا، نباید کمترین اهمیتی برای ما داشته باشد! آنچه در این میان اصالت و موضوعیت دارد، «خروجی مناقشه اروپاییان» است. اگر محصول و خروجی این مناقشه «حفظ واقعی برجام» و «استقلال برجامی اروپا از واشنگتن» نباشد، اساساً چالش فکری تشدیدشده میان جریانهای راست و چپ میانه در اروپا فایدهای برای ما نخواهد داشت و صرفاً توان دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ما را در «خلق راههای جایگزین» کاهش خواهد داد. شواهد موجود نشان میدهد سران اروپا مخصوصا سران فعلی 3 کشور آلمان، انگلیس و فرانسه ارادهای برای «نجات واقعی برجام» از طریق «استقلال مالی از آمریکا» ندارند.
بارها عنوان شده است نگاه ابزاری اروپا نسبت به توافق هستهای با ایران، مانع درک این پدیده به عنوان یک «متغیر حقوقی مستقل» شده و گزاره «تحقق برجام اروپایی» را ابطال کرده است. عقل سلیم اقتضا میکند ما ظرفیتهای دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی خود را معطل نتیجهبخشی یا عدم نتیجهبخشی یک منازعه بنیادین در اروپا نکنیم! متعاقبا لازم است مسؤولان اجرایی کشور، روی گزینهای به نام «برجام اروپایی» خط بطلان کشیده و لااقل این بار مقهور بازی اروپاییان با کلمات و عبارات وسوسهکننده نشوند!
تروئیکای اروپایی اگر واقعا خواستار حفظ توافق هستهای با ایران بود، سال گذشته بر سر «تغییر برجام» با دولت ترامپ وارد معامله نمیشد. بدون شک حتی اگر مقامات اروپایی در نهایت «برجام ابطال شده فعلی» را بزک کرده و با ارائه تعهداتی صوری، مدعی شکلدهی «برجام اروپایی» شوند، حاضرند در آینده نزدیک بر سر آن با ایالات متحده آمریکا و رژیم مجعول صهیونیستی معامله کنند. طول عمر برجام اروپایی (حتی در صورتی که شکل گیرد) به مراتب کوتاهتر از «برجام آمریکایی/ اروپایی» خواهد بود زیرا «اروپاییان» طی 2 دهه اخیر نشان دادهاند «نقطه ثقل» مطمئنی در نظام بینالملل محسوب نمیشوند. حتی بسیاری از نظریهپردازان غربی، «اروپای واحد» را یک واژه انتزاعی و قراردادی میدانند تا یک مجموعه واقعی! در چنین شرایطی ما در عین رصد منازعات جاری در اروپا و حتی مذاکره با سران اروپایی، نباید مسحور بازی آنها در قبال برجام شویم.