محمد رسولی: کسی در اینکه ماست سفید است، طبعا شکی ندارد. حلوفصل همین مسأله رنگ ماست اما همیشه هم به این سادگیها نیست. بالاتر اینکه میتوانم بگویم شاید ثلث نزاعهای تاریخ، سر همین سفید بودن ماست بوده است! در مثل مناقشه نیست، ولیکن بعضیها این روزها عجیب دوست دارند با ماستمالی مدام حقایق عینی موجود در کشور، با قاطعیت تمام، با شخص خالق ماست هم بر سر سیاه بودن آن، شرطبندی کنند! این جماعت گونهگونند: میتوانند مثل خود من دلواپس و بیسواد(!) باشند، میتوانند مثل سلبریتیهای بادسنج، امروز روز را پشیمان باشند یا میتوانند هنوز در حال و هوای «روحانی مچکریم» سیر کنند و دوست داشته باشند تا 1400 با روحانی به تاخت بروند تا بالاخره کاملا ماشین اقتصاد مملکت را از ته دره خارج کنیم! حالا ماست این وسط چی هست؟ مفصل است! لطفا بیایید پاراگراف بعدی!
ماست همین است که جماعتی این روزها به جای مطالبه صحیح از دولت و مجلس برای رفع معضلات اقتصادی، دوست دارند رهبری خود با ورود به مساله، آن را حل کنند. حالا راهحل این افراد چیست؟! اگر بخواهم خلاصه بگویم، اینکه «رهبری از دولت حمایت نکنند، بلکه مکرر به توبیخ لفظی آن در سخنرانیهای مختلف بپردازند!» سوالی که این افراد پاسخ نمیدهند اما اینکه مگر رهبر انقلاب طی سالهای گذشته، همزمان با حمایت از دولت، مکرر به برخی رویکردهای دولت در سیاست داخلی و خارجی انتقاد نکردهاند؟ مطابق قول و سیره رهبری در سالهای گذشته که بهرغم انتقاد به بسیاری از رویهها، با دولت حداکثر همراهی را داشتهاند، میفهمیم که «دعوا کردن راه اصلاح نیست»؛ آن هم دعوا در تریبونهای عمومی!
رهبر فرزانه انقلاب در توضیح همین مسأله طی دیدار اخیر اعضای مجلس خبرگان میفرمایند: «حالا به بنده گاهی میگویند شما چرا به دولت تشر نمیزنید؛ مرادشان لابد تشر در معرض عام است و الا از جلسات خصوصی ما که خبر ندارند! بنده اقلاً 10 برابر آن مقداری که در رسانهها بعضی جلسات ما منعکس میشود، جلسات دیگر داریم با مسؤولان مختلف-نظامی، غیرنظامی، دولتی، قضایی و غیره- خب از آنها که مطلع نیستند، دلشان میخواهد که بنده در معرض عام تشر بزنم. خب فایده این تشر چیست؟ فایده این تشر این است که دل شما خنک میشود، همین! یعنی بیش از این فایدهای ندارد اما ضررهای بزرگی دارد؛ این ضررها را باید بسنجید. دعوا کردن راه اصلاح نیست، همچنان که ایجاد تشکیلات موازی با دولت هم راه اصلاح نیست. اینکه آقای جنتی فرمودند کار جهادی، کاملاً حرف درستی است؛ کار جهادی باید انجام بگیرد اما بهوسیله چهکسی؟ بهوسیله خود مسؤولان؛ در مجاری قانونی باید این کار انجام بگیرد».
رهبر معظم انقلاب در ادامه میفرمایند: «بله! یک موردی ممکن است باشد که [به] مسؤول دستگاه دولتی، قانون جواب ندهد، احتیاج باشد یک کار برخلاف قانون انجام بدهد، احتیاج باشد از ما اجازه بگیرد که ما حتماً همراهی و کمک خواهیم کرد؛ این مشکلی ندارد- مثل کاری که رئیس محترم قوهقضائیه کردند- اما کار را باید خود مسؤولان مربوط انجام بدهند. کار موازی در کنار دستگاه دولتی کار موفقی نیست؛ این تجربه قطعی این حقیر است در طول این سالها. بله! بایست کار را جهادی انجام داد، منتها جهادی را چهکسی انجام بدهد؟ مسؤولان مربوط بایستی این را انجام بدهند؛ این هم این مطلب». اگر بدانیم که دولت بیش از 80 درصد اقتصاد کشور را در دست دارد و هیچ دستگاه یا نهادی، قدرت و حوزه اختیارات دولت را ندارد، آنوقت بهتر درک خواهیم کرد چرا باید از دولت حمایت کرد و تنها از او مطالبه داشت.
کسانی اما با نادیده گرفتن تمام این واقعیات روشن، سعی دارند ناکارآمدی دولت در حوزه اقتصاد را دلیل کافی و وافی برای قطع حمایت رهبر انقلاب از آن بدانند. من قصد مقایسه ندارم اما برای آنکه مطلب در این زمینه روشنتر شود، کافی است کمی در تاریخ به عقب بازگردیم و به یاد بیاوریم که دولت بنیصدر با آن کارنامه روشن نیز تا آخرین روز، مورد حمایت امام قرار داشت. امام حتی برای کمک به همان دولت، فرماندهی کل قوا را هم به آقای ابوالحسن سپرد و نوشت: «در این مرحله حساس که احتیاج به تمرکز قوا بیشتر از هر مرحله است جنابعالی به نمایندگی اینجانب به سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح به ترتیبی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تعیین کرده است منصوب میشوید».
و باز توجه کنیم به اینکه امام امت، تنها پس از تصویب عدم کفایت رئیسجمهور توسط نمایندگان مردم در مجلس، حکم به عزل وی داد. در صورتی که مطابق اصل 110 قانون اساسی، عزل رئیسجمهور توسط رهبری، پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی نیز مقدور بود! امام(ره) کار نداشت چه کسی در ساختمان پاستور یا کاخ سعدآباد است. مهم این بود که این فرد را مردم انتخاب کرده بودند. همان مردمی که به آنها میگفت: «شما خون دادید، من که نشستهام اینجا. من هیچ حقی ندارم. شما خون دادید. شماها به میدان رفتید؛ شماها مبارزه کردید؛ ماها هیچ حقی نداریم. ما باید برای شما خدمت کنیم. خودمان نباید استفاده کنیم. نه استفاده عنوانی. خاک بر سر من که بخواهم استفاده عنوانی از شما بکنم! خاک بر سر من که بخواهم خون شما ریخته بشود و من استفادهاش را ببرم!»
حالا دوستان پشیمان یا بعضا دلواپس، چگونه توقع دارند خلف صالح امام(ره)، با استفاده عنوانی از جایگاه خود، بنا کنند به پیاده کردن موتور دولت قانونی مملکت؟! آنوقت چرا؟! چون مهناز، بهناز، فاطمه و امیرحسین جان، خیلی خوششان میآید! عجب! حالا گیرم عدهای اقتصاددان اصلاحطلب و بادسنج هم مثل سعید لیلاز پیدا شوند که دیروز مدام میگفتهاند: «دولت روحانی کارشناسترین دولت پس از انقلاب است! اگر روحانی نمیآمد، سقوط ایران قطعی بود!» ولی حالا یکهو کشف میکنند: «اختیاراتی که آقای خامنهای به روحانی و سران سه قوه دادهاند اگر به چوب داده بودند تا الان یک کاری کرده بود! من مسؤولیت اوضاع اقتصادی را اساسا متوجه آقای روحانی میدانم!» شما هم تصدیق میکنید که با چنین دستفرمانی، طبعا نمیشود برای کشور تصمیم گرفت. انتقادهایمان سرجای خود اما حق این است که بگویم وزیری که دیروز به فرماندار بدره گفت بیشعور، حالا زیاد هم بیراه نمیگوید که: «رأی دادید، همینی که هستیم، بیخود روح و روان هم را آزار ندهیم!» به جای این ماست بازیها، بهتر است هر کس رأی خود را پای میز محاکمه بکشد!