سیدرضا صدرالحسینی*: در وضعیت فعلی که عملیات آزادسازی ادلب به سرخط اخبار سوریه و منطقه تبدیل شده است، بیش از 90 درصد خاک این کشور در اختیار دولت سوریه قرار دارد اما نقاط دیگری به صورت لکهای در اختیار تروریستها با گرایشهای سیاسی و امنیتی گوناگون قرار دارد که یکی از این مناطق را باید «استان ادلب» واقع در شمال سوریه دانست. دولت سوریه طی ماههای اخیر عملیاتهای گسترده و موفقی برای پاکسازی مناطق دیگر سوریه (بویژه جنوب این کشور) انجام داده و بسیاری از تروریستها را بر اساس توافق فیمابین به استان ادلب انتقال داده است که به نوعی باید گفت تجمیع این عناصر در استان ادلب باعث شده کلکسیونی متشکل از جریانات مسلح و تروریستی به وجود بیاید. البته این عناصر بر اساس فرآیند توافق کشورهای ضامن (روسیه، ایران و ترکیه) به ادلب منتقل شدند که از این حیث باید متوجه باشیم ترکیه ادعاهایی درباره ادلب و نحوه عملیات ارتش سوریه برای پاکسازی این منطقه دارد.
از چندین روز قبل گذرگاههایی توسط ارتش سوریه احداث شده تا اشخاصی که خواهان خروج از ادلب بوده و به دنبال مصالحه هستند، بتوانند به سلامت از این مسیرها خارج شوند. در این بین باید توجه داشت که تروریستها از ساکنان استان ادلب همانند گذشته به عنوان سپر انسانی استفاده میکنند و یکی از دلایل ارتش سوریه برای احداث این گذرگاهها، همین موضوع است. این در حالی است که تروریستها طی روزهای اخیر سعی کردهاند به هر نحوی که شده 5 گذرگاهی را که توسط ارتش احداث شده است مسدود کنند اما اقدامات مناسب ارتش باعث شده سناریوی آنها به بنبست برسد. ارتش سوریه علاوه بر بازگشایی گذرگاههای یادشده اقدام به راهاندازی رادیو برای اعلام اقدامهای خود و شنیده شدن آن توسط مردم ادلب کرده است و در اقدامی دیگر، پخش اعلامیهها برای روشن شدن وضعیت ساکنان ادلب (جدا کردن مردم از تروریستها) را در دستور کار قرار داده است.
این اقدامات را باید در قالب مجموعهای از راهکارهای بشردوستانه دانست که نهتنها حفظ جان غیرنظامیان را مورد نظر دارد، بلکه نوعی پیشگیری در جهت اتهامزنی علیه دمشق از سوی رسانهها و دولتهای غربی به حساب میآید. در محور میدانی هم اوضاع به همین روال است. ارتش سوریه طی سلسله اقدامهای منسجم اکثر مقرهای لجستیکی و توپخانه تروریستها را با استفاده از پرواز هواپیماهای بدون سرنشین، شناسایی کرده که نشان میدهد طرح و نقشه عملیات ادلب و مقدمات شروع آن آماده شده است. در این راستا یک مانع جدی وجود دارد و آن هم مواضع اتخاذ شده از سوی آنکاراست.
ترکیه بهرغم توافق میان کشورهای ضامن (روسیه، ایران و ترکیه) پس از برگزاری اجلاس سهجانبه در تهران روی موضوع آوارگان و سرایت ناامنی به مرزهایش پافشاری میکند. آنکارا معتقد است هر زمان که عملیات ارتش سوریه برای پاکسازی ادلب شروع شود، تعداد زیادی از ساکنان این استان به دلیل همجوار بودن این منطقه با مرزهای ترکیه، وارد خاک این کشور خواهند شد و احتمال دارد برخی از تروریستها در میان این جمعیت وارد ترکیه شوند و دست به اقدامات مخل امنیت ملی بزنند. ترکیه سعی دارد از این موضوع حداکثر استفاده را ببرد و از این طریق دولتهای اروپایی را ترسانده است، چرا که مقامات آنکارا اظهار کردهاند اگر سیل جدیدی از آوارگان وارد خاک ترکیه شود بدون تردید آنها را به سمت مرزهای اروپا سوق خواهد داد که این موضوع میتواند تبعات زیانباری برای اروپاییها داشته باشد، لذا یکی از دلایلی که اجرای عملیات ادلب توسط ارتش سوریه به تعویق افتاده، همین موضوع است.
در مقابل اخباری که از ناحیه دمشق منتشر میشود نشان میدهد نظام سیاسی سوریه با مشارکت مقاومت و کشورهای ضامن (بویژه ایران و روسیه) به دنبال آن است تا به صورت جدی پاکسازی ادلب را انجام دهد و از این جهت است که میگوییم این عملیات بزودی کلید خواهد خورد. اما مساله دیگری که نباید از قلم بیفتد این است که بر اساس حقوق بینالملل و عرفهای موجود در نظام بینالملل هیچ کشوری حق ندارد حاکمیت کشور دیگر را نقض کند و حتی حق ندارد بدون مجوز، مرزهای رسمی دولت دیگر را نقض کند. از این منظر ترکیه به هیچوجه حق نقض حقوق سوریه را ندارد. اینکه دیده میشود این کشور ادوات و تسلیحات سنگین خود مانند سامانه پدافندی و توپخانه را وارد خاک سوریه کرده یا اینکه از برخی گروههای مسلح آشکارا حمایت میکند و به آنها دستور استقرار در اطراف ادلب را میدهد، همگی نقض حاکمیت خاک سوریه به حساب میآید و نمیتوان این اقدامات را بسادگی پذیرفت، چرا که نهتنها یکپارچگی و رسمیت دولت دمشق زیر سوال میرود، بلکه مجوزی میشود برای اقدام مخرب و مشابه سایر کشورهای منطقه و فرامنطقهای.
ترکیه سعی داشت به دمشق بگوید طیفهای تحت حمایت آنکارا (مانند ارتش آزاد سوریه) را باید به عنوان پلیس محلی به رسمیت بشناسد اما دولت سوریه در عمل چنین موضوعی را نهتنها دارای وجاهت قانونی و سیاسی نمیداند، بلکه به دنبال مقابله با آن خواهد بود. از این منظر باید گفت ترکیه از تمام ظرفیتهای قانون و غیر قانونی خود در حال استفاده است تا بتواند به هر ترتیب اوضاع را بر اساس منافع خود هدایت کند و این پیام را به جامعه ملل مخابره کند که این کشور از بازگشت آوارگان نگران است!
در این راستا همراهی کشورهای غربی از جمله آمریکا و فرانسه در تهدید ارتش و دولت سوریه برای جلوگیری از شروع عملیات ادلب موضوعی است که حائز اهمیت خواهد بود. آنها با یک سناریوسازی - که از سالها قبل استفاده از تسلیحات و گازهای شیمیایی را در دستور کار قرار دادهاند - به دنبال آن هستند تا بتوانند آخرین سنگر تروریستهایی را که منتسب به خودشان است حفظ کنند. در این مسیر استفاده از کلاهسفیدها به عنوان پیمانکار میدانی آنها برای اجرایی کردن سناریوی حمله شیمیایی توسط دولت سوریه یکی از اصلیترین دستور کارهای آنها به شمار میرود، چرا که این سناریو بهانهای خواهد بود برای مقدمهچینی برای حملات نظامی آمریکا و متحدان اروپایی آن. بنابراین یکی دیگر از دلایل عقب افتادن عملیات ادلب همین موضوع است که فقرات آن را باید کنشگری منفی واشنگتن و دولتهای اروپایی دانست. یکی دیگر از دلایل تعویق این عملیات که آمریکا آن را دنبال میکند، ایجاد وقفه برای خروج تروریستها از ادلب و انتقال آنها به جای دیگر است.
سوال اصلی که باید به آن پاسخ داد این است که چرا اروپاییها در پروژه ادلب با آمریکا و مواضعش همراه شدهاند؟ پاسخ در آینده سیاسی سوریه نهفته است. واقعیت این است که کشورهایی مانند بریتانیا، فرانسه و آلمان به همراه ایالات متحده آینده روشنی برای خود در سوریه و منطقه غرب آسیا نمیبینند. از سوی دیگر بسیاری از تروریستهای حاضر در ادلب را اتباع کشورهای اروپایی تشکیل میدهند و دولتهای حاکم بر قاره سبز از این موضوع نگرانند که اگر ارتش سوریه عملیات پاکسازی ادلب را کلید بزند، بدون تردید بسیاری از تروریستهای اروپایی از طریق ترکیه وارد اروپا خواهند شد و این به معنای موج جدید بحرانهای امنیتی در قاره سبز است. باید به یاد داشته باشیم زمانی که اتباع کشورهای اروپایی به عنوان مهاجر و برای شرکت در جهاد وارد شام و عراق شدند، هیچکدام از دولتهای اروپایی نسبت به جلوگیری از این موج مهاجرت اقدام نکردند و امروز هم نمیتوانند درباره بازگشت آنها به کشورهایشان در اروپا پاسخگو باشند.
لذا مشارکت اروپاییها با آمریکا در پرونده سوریه بویژه سناریوی ادلب به این دلیل است که هم منافع آنها تامین شود و هم اینکه در صورت امکان بتوانند نابسامانی امنیتی را در منطقه تعمیق ببخشند که در نهایت به فروش تسلیحات توسط آنها خواهد انجامید. مولفه دیگری که نباید از نظر و دایره تحلیل درباره پرونده ادلب پنهان بماند، شیطنتهای رژیم صهیونیستی خواهد بود. سیاست نظام سلطه در منطقه از دیرباز تاکنون و حتی در آینده، تامین امنیت این رژیم خواهد بود که با نگاهی به روند 7 ساله تحولات سوریه میتوان به دقت آن را درک کرد. این بدان معناست که رژیم صهیونیستی و متحدان اصلی آن مانند ایالات متحده متوجه شدهاند مولفههای میدانی و سیاسی به نفع آنها نخواهد بود و بزودی تغییرات شگرفی در این پرونده اتفاق خواهد افتاد. واقعیت این است که بیش از 45 درصد از خاک سوریه در اختیار تروریستهای چندملیتی بود اما در این مدت توانایی ارتش سوریه به حدی رسید که امروز تنها زیر 10 درصد از خاک این کشور توسط داعش و چند جناح تروریستی دیگر اشغال شده و تنها چند لکه ناامنی را شاهد هستیم. این وضعیت و رفتوآمدهای دیپلماتیک نشان میدهد آینده سوریه بسیار روشن است. تا جایی که در ماههای اخیر که بحث بازسازی سوریه و مشارکت برخی کشورها در آن مطرح شده است، شاهد آن هستیم که برخی نمایشگاهها با محوریت توسعه اقتصادی و صنعتی در این کشور برگزار شده است که نشان میدهد سوریه در دوران پساتروریسم قرار دارد و بزودی بازسازی آن کلید خواهد خورد. بنابراین در روزهای پیش رو باید منتظر رخدادهای شگرفی در حوزه میدانی و سیاسی سوریه بویژه پرونده ادلب باشیم.
*تحلیلگر مسائل غرب آسیا