printlogo


کد خبر: 199090تاریخ: 1397/7/3 00:00
دور جدید تنش شرق و غرب در اوکراین و گرجستان
واشنگتن علیه مسکو

قاسم مومنی*: پس از فروپاشی شوروی بسیاری از سیاستمداران بر این عقیده بودند رقابت‌ها میان 2 قطب شرق و غرب (روسیه و ایالات متحده) به پایان رسیده و دوران جنگ سرد تکرار نخواهد شد اما امروز این تحلیل با مشکلات زیادی روبه‌رو است که در نهایت نشان می‌‍‌دهد رقابت‌ها میان مسکو و واشنگتن همچنان به قوت خود باقی است و ادامه دارد. این رقابت‌ها نه‌تنها در عرصه سیاست، بلکه در محورهای امنیت و اقتصاد کماکان و به صورت واضح قابل مشاهده خواهد بود. درست است که روسیه جایگزین شوروی شده است اما سیاست کرملین پس از فروپاشی این بود که تا 10 سال نخست، مسائل اقتصادی و بازسازی آن را در دستور کار قرار دهد و پس از آن سراغ تقویت و بازتعریف سیاست‌ها در سایر محورها برود.  پس از روی کار آمدن ولادیمیر پوتین و پایان دوره یلتسین، تقویت 2 محور امنیتی و سیاسی در دستور کار قرار گرفت تا در نهایت روسیه نوین روی کار بیاید. این  وضعیت به قوت خود ادامه داشت و مسکو هر روز طرح‌های جدیدی در جهت تقویت قوای خود در این محورها خلق می‌کرد تا اینکه واشنگتن برای جلوگیری از این طرح‌ها به فکر خلق سناریوهای پیرامونی علیه منافع روسیه افتاد. از این منظر باید مبدأ رقابت‌های سیاسی روسیه را از سال 2005 بدانیم که دلیل آن هم تلاش روس‌ها برای تثبیت و تقویت پرستیژ خود بود. در اینجا بود که انقلاب‌های رنگین در کشورهایی که به عنوان حوزه نفوذ سنتی روسیه قلمداد می‌شد، یک به یک توسط آمریکا طرح‌ریزی و اجرا شد. این روند تنها به یک سناریوی تک‌مؤلفه‌ای تبدیل نشد، بلکه هجوم آمریکا و ناتو به مرزهای فدراسیون روسیه، ضلع دیگر این سناریو بود و از این جهت کرملین احساس می‌کرد منافعش در مرزهای مشترک‌المنافع با سایر کشورهایی که روزی تحت فرمان شوروی بودند در حال تهدید شدن است.رفتار ایالات متحده در این بازه زمانی باعث شد سیاست روسیه تهاجمی شود که در نهایت در سال 2008 و پس از انتخابات گرجستان به وضوح مشاهده کردیم سیاست روسیه تا چه حدی تند و کوبنده شده است، چرا که در جریان حضور نظامی روس‌ها در خاک گرجستان، آبخازیا و اوستیا تحت سلطه روسیه قرار گرفتند و مسکو از این طریق به آمریکا و متحدانش در قفقاز این پیام را داد که نباید منافع روسیه تضعیف شود و از جهتی دیگر واشنگتن را نسبت به ماجراجویی‌هایش آگاه کرد. در این راستا مقامات روسیه و آمریکا به انضمام متحدان آنها در این فکر بودند که 2 طرف دیگر برخورد جدی با یکدیگر نخواهند داشت اما این تحلیل هم غلط از آب درآمد. سال 2014 سناریوی دیگری از سمت آمریکا در اوکراین رقم خورد که درون‌مایه اقتصادی داشت. قرار بود کی‌یف در محور اقتصادی به سمت اروپا و غرب متمایل شود که این موضوع قطعاً برای روسیه خوشایند نبود و نتیجه آن شد که درگیری‌های سختی در شرق اوکراین پدیدار شد و سرویس‌های اطلاعاتی 2 طرف به علاوه سیاستمداران آنها تا امروز در جنگ با یکدیگر به سر می‌برند.درست است که ترامپ و پوتین در هلسینکی با یکدیگر بسیار صمیمانه و در ظاهر دوستانه برخورد کردند اما واقعیت این است که  برخورد در اوکراین و گرجستان میان هر دو طرف همچنان به قوت خود باقی است. برای درک بهتر این اختلاف‌ها باید نگاهی گذرا به نقشه منطقه قفقاز انداخت. در این نقشه گرجستان از منظر جایگاه ژئوپلیتیک و همچنین محوریت ژئوانرژی اهمیت بسزایی دارد و تمام کشورها در حوزه انرژی به گرجستان نیاز دارند، چرا‌که بخش اعظم ترانزیت انرژی در قفقاز از کانال گرجستان انجام می‌شود و این موضوع نشان می‌دهد حضور آمریکایی‌ها و تلاش آنها برای تعمیق نفوذ خود در این کشور تنها به موضوعات و مسائل نظامی و سیاسی خلاصه نمی‌شود.این روند درباره اوکراین هم صادق است. زبیگنیف برژینسکی- مشاور امنیت ملی دولت آمریکا در زمان کارتر- پس از رخ دادن انقلاب 2014 در اوکراین در متون خود صراحتاً اظهار کرده بود اوکراین کانال ورودی سیاست‌گذاری اتحادیه اروپایی به حساب می‌آید و اگر این کشور بتواند قدرتمند شود بدون تردید روسیه را تهدید خواهد کرد. شاید این سخن برژینسکی در چند سال اخیر برای بسیاری از تحلیلگران و حتی خواص، قابل درک نبود اما او دقیقاً به منابع انرژی ذخیره شده در اوکراین اشاره کرده بود. برژینسکی معتقد بود بیش از 70‌درصد واردات نفت و گاز اروپا از اوکراین بویژه شبه‌جزیره استراتژیک کریمه انجام می‌شود و این به معنای توسعه اقتصادی و همچنین توسعه سیاسی این کشور خواهد بود که بدون تردید منافع و حتی جایگاه روسیه را تهدید خواهد کرد، چرا که اوکراین برای این کار نیاز دارد به سمت آمریکا و اروپا نزدیک شود و همین موضوع جای پای غربی‌ها در خارجِ نزدیک روسیه را محکم می‌کند. علاوه بر این موضوع، ادامه این روند باعث می‌شود صادرات نفت و گاز روسیه در جهان کاهش پیدا کند و درآمدهای این کشور تا حدودی سقوط می‌کند که این مساله در کنار تحریم‌ها می‌توانست برای روسیه خطر‌آفرین باشد. از این رو بود که پوتین چندین بار و طی ادوار مختلف نه‌تنها به آمریکا، بلکه به اروپایی‌ها و ناتو اخطار داده بود از تحرکات شیطنت‌آمیز خود صرف‌نظر کنند و در اوکراین و گرجستان علیه مسکو توطئه‌چینی نکنند اما به هر حال این روند برخلاف انتظار بسیاری از سیاستمداران و استراتژیست‌ها اتفاق افتاد. در فضای فعلی آمریکایی‌ها معتقدند اگر پس از حوادث سال 2008 و ورود روسیه به اوستیا و آبخازیا با مسکو برخورد می‌شد، بدون شک وقایع اوکراین رخ نمی‌داد و شرق این کشور به علاوه جزیره کریمه تحت تسلط روسیه قرار نمی‌گرفت. نکته دیگر اینکه آمریکایی‌ها به جهت رقابت‌های خود با روسیه در اوراسیا و خاورمیانه به دنبال آن هستند از مخالفان پوتین در داخل و خارج از روسیه حمایت مالی و سیاسی کنند. در مقابل آن باید توجه داشته باشیم که حمایت از اقوام چچن، اینگوش، داغستان و... می‌تواند با سناریوهای جاری در تقابل قرار بگیرد و از اینجاست که تحرک 2 طرف می‌تواند برای جغرافیای قفقاز و حتی آسیای میانه بسیار خطرناک باشد، چرا که آمریکا به دنبال سناریویی است که بتواند در آنجا علیه مسکو تهدید ایجاد کند و متعاقباً روسیه هم ساکت نخواهد نشست. به عنوان نمونه اعتراض‌هایی که اخیراً در مسکو و سنت‌پترزبورگ رخ داده است باعث شده فشار و انتقاد بر قشر سرمایه‌دار روسیه افزایش پیدا کند تا در نهایت سیاست آنها در قبال عموم مردم تعدیل شود. در این راستا هم آمریکایی‌ها دست به تحریم چهره‌های سیاسی، نظامی، امنیتی و حتی اقتصادی روسیه زده‌اند و موسسات و شرکت‌های زیادی را در فهرست تحریم خود قرار داده‌اند و البته اروپایی‌ها هم در آن دست دارند.این اعمال فشارها برای مردم روسیه بسیار  نگران‌کننده است. آنها پس از فروپاشی شوروی زندگی خود را در سطحی از استانداردهای جهانی قرار داده‌اند و نمی‌خواهند تحریم‌ها آنها را از این استانداردها به عقب برگرداند و همین موضوع موجب شده یک جنگ روانی داخلی از سوی آمریکا و اروپا علیه روسیه به راه انداخته شود. مجموع این موضوعات باعث شده آمریکا بیش از پیش به اوکراین و گرجستان نزدیک شود. اینکه دیده می‌شود ترامپ درباره این پرونده‌ها و حتی تحریم مجدد کرملین حرفی نمی‌زند به این دلیل است که او می‌خواهد از زیر بار فشارهایی که در جریان دخالت احتمالی روسیه در انتخابات مطرح است، به سلامت خارج شود و بدنه امنیتی و سیاسی آمریکا هم از این خلأ بر ضد مسکو استفاده می‌کنند. با تمام این تفاسیر، روند فعلی به همین‌جا خلاصه نمی‌شود، بلکه در عرصه نظامی شاهد برگزاری مانورهای بزرگ و حتی آزمایش تسلیحات اتمی و موشکی از سوی روسیه هستیم که مدلی از نمایش قدرت را به نمایش می‌گذارد و از جهتی دیگر این جنگ در محور سیاسی و یارکشی‌های گوناگون هم فعال شده است. به عنوان مثال تعطیل شدن سفارت سوریه در اوکراین یکی از نمونه‌های این جنگ سیاسی است. چندی پیش قرار شد سفارت سوریه در آبخازیا و اوستیا افتتاح شود و این به معنی اخطار دادن و همچنین یارکشی روسیه به حساب آمد اما آمریکایی‌ها هم برای پاسخ به این یارکشی به دولت اوکراین دیکته کردند مدارک اقامتی کارمندان سفارت سوریه در اوکراین را تمدید نکند و آنها مجبور شدند سفارت خود در این کشور را تعطیل کنند. به عبارت دیگر تعطیلی سفارت سوریه در اوکراین را باید اجرای سیاست ایالات متحده در کی‌یف دانست که در مقیاس کلی تهدید روسیه و اخطار به پوتین قلمداد می‌شود.  ایالات متحده به دنبال این است به مسکو بفهماند سیاست‌های اوکراین بر اساس راهبرد و منافع واشنگتن تنظیم می‌شود، نه منافع روسیه. غربی‌ها به دنبال آن هستند به دنیا و بویژه روسیه بفهمانند اوکراین یک کشور مستقل اروپایی است که به سمت غرب میل دارد و نمی‌خواهد سیاست‌هایش را بر اساس شرق تنظیم کند، لذا وضعیت فعلی را باید یک جنگ تمام‌عیار (اقتصادی، امنیتی، سیاسی و نظامی) میان روسیه و آمریکا قلمداد کنیم که به موازات آن آمریکایی‌ها سعی دارند با اعمال فشار اقتصادی بر روسیه و کاهش ارزش روبل این کشور، بسیاری از شرکت‌های بین‌المللی را مجاب به خروج از روسیه و خارج کردن سرمایه‌‎های خود کنند که اگر این رویه ادامه پیدا کند، روسیه با بحران اقتصادی روبه‌رو خواهد شد. یکی از امیدهایی که روسیه نسبت به آن خوش‌بین است، تعمیق شکاف میان آمریکا و اروپا درباره ناتو و اوکراین خواهد بود. گفته شده پوتین و ترامپ در نشست هلسینکی درباره گرجستان و اوکراین با یکدیگر گفت‌وگو کرده‌اند اما به نتیجه نرسیده‌اند و از این حیث باید منتظر نتیجه آن بود. موضوعی که در داخل خاک آمریکا تا حد زیادی مشخص شده، این است که ایالات متحده به صورت سخت به مقابله با روسیه بر سر پرونده اوکراین پرداخته است که بطن آن را انرژی و اقتصاد و پوسته آن را مسائل نظامی و امنیتی شکل می‌دهد. از ‌این منظر باید دید اروپا و ایالات متحده درباره اوکراین تا چه حدی با یکدیگر علیه مسکو هماهنگ و همسو خواهند شد، چرا که سیاست‌ها ترامپ در حوزه اقتصادی و نظامی تا حد زیادی نمایانگر یک راهبرد تک‌روی بر پایه تزریق و القای ذهنیت واشنگتن بوده است و این دقیقاً راهبرد اروپای مستقل را به خطر می‌اندازد. برخی داده‌ها حکایت از آن دارد که گروه مینسک نتوانسته به مقصود خود درباره پرونده اوکراین دست پیدا کند و از این نظر احتمال دارد نشست سه‌جانبه با حضور ترامپ، پوتین و نماینده اتحادیه اروپایی درباره اوکراین برگزار شود اما باید دید آیا تنش میان 2 طرف بیشتر خواهد شد یا خیر، بنابراین آنچه از 2 پرونده اوکراین و گرجستان برمی‌آید این است که جدال میان مسکو و واشنگتن درباره هر دو سناریو همچنان ادامه دارد و حتی باید گفت با روی کار آمدن ترامپ، این منازعه قوی‌تر شده است. از این نظر روسیه در وهله نخست باید اوضاع و احوال اقتصادی خود در داخل را با جدیت مدیریت کند و از سوی دیگر باید بتواند به هر طریق ممکن از کانال دیپلماسی و مذاکره منافعش را تامین کند، چرا‌که اگر اتفاقی غیر از این دو محور بیفتد برای مسکو و پیرامون آن تهدیدهای جدی رقم خواهد خورد.                      
*کارشناس مسائل قفقاز
 


Page Generated in 0/0052 sec