مجله «ژورنال استریت» در 8 فوریه1980 (19 بهمن1358) یکی از سفرهای محرمانه برژینسکی را فاش کرد و تایمز لندن در 17ژوئن1980 (27خرداد1359) به ملاقات برژینسکی و صدام اشاره کرد. در یکی از این گزارشها آمده است: «برژینسکی پس از سفر محرمانه خود به بغداد در اوایل سال جاری (1980) در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ما تضاد قابل ملاحظهای بین ایالات متحده و عراق نمیبینیم. ما معتقدیم عراق تصمیم به استقلال دارد و در آرزوی امنیت خلیج عربی است و تصور نمیکنیم روابط آمریکا و عراق سست شود».
«کنت تیمرمن» نیز در کتاب خود در این باره مینویسد: «به نوشته نیویورک تایمز و اظهارات یک ایرانی مقیم خارج از کشور، برژینسکی به «امان» پایتخت اردن رفت و با رهبر عراق در نخستین هفته ماه ژوئیه1980 (اواسط تیرماه1359) به طور محرمانه دیدار کرد. به نوشته این روزنامه، هدف از این دیدار بحث و مذاکره پیرامون راههای هماهنگ کردن فعالیتهای آمریکا و عراق و مخالفت با سیاستهای ایران بود». وی در قسمت دیگری در همین باره میگوید: «در هر حال برژینسکی در سفری به اردن با ملک حسین دیدار کرد و احتمال دارد با یکی از فرستادگان بلندمرتبه عراقی درباره احتمال وقوع جنگی بین ایران و عراق و نظر آمریکا در این باره مذاکره کرده باشد. در بغداد چنان دیداری به منزله چراغ سبز آمریکا به عراق درباره جنگ با ایران تلقی شد. «گری سیک» مشاور پیشین برژینسکی در مصاحبهای گفت: «شکی در این باره نبود که قلب برژینسکی برای کدام طرف میتپد». مسأله تحریک و تشویق عراق به حمله به ایران توسط آمریکا موضوعی است که در کتابها و نشریات گوناگون در کشورهای دیگر نیز به آن تصریح شده است از جمله مجله «العالم» مینویسد: «آمریکا 2 بار به طور مستقیم راه نظامی برخورد با ایران را برگزیده بود. ابتدا با تحریک عراق برای حمله به ایران و سپس در اواخر جنگ ایران و عراق، با زدن سکوهای نفتی ایران».«جولیتو کیهزا» نیز در کتاب خود «تهاجم کارتر و وقایع پشت پرده» مینویسد: «آمریکا در تحریک و تشویق کشورهای هممرز ایران- در وهله نخست عراق- برای یک تهاجم نظامی علیه این کشور کوششهای فراوانی کرده است». «ویلیام لیمن» نیز که از مفسران برنامههای تلویزیونی آمریکاست در یک برنامه تلویزیونی در 16 فوریه 1993 میگوید: «پرهزینهترین طرح مشترک آمریکا- عربستان، مربوط به کوشش برای مهارکردن انقلاب ایران بود و صدام وسیله انجام این مقصود شد». «کنت تیمرمن» نیز در این مصاحبه میگوید: «تابستان 1980 عراقیها علاقهمند بودند موافقت آمریکا را برای حملهشان به ایران کسب کنند. آنها وزیر خارجه خود را به عربستان و اردن فرستادند تا با مقامات آمریکایی مذاکره کند و اطمینان یابد آمریکا مخالف حمله عراق به ایران نیست. طبعاً آمریکا مخالفتی نداشت». کارتر نیز طی یک سخنرانی در لسآنجلس، به طور غیرمستقیم بهرههایی را که انتظار داشت از حمله عراق به ایران عایدش شود به این ترتیب بیان میکند: «امیدوارم به دنبال جنگ عراق با ایران، آزاد کردن گروگانهای آمریکایی سرعت یابد و ایران از این جنگ درس عبرتی گرفته باشد که تا چه حد صلح و آرامش و یک اقتصاد قوی برای هر کشور لازم است. آمریکا انتظار دارد جنگ ایران و عراق، کشور ایران را نیازمند وسایل یدکی کند و در نتیجه آن کشور جهت رفع نیاز خود، شرایط آمریکا را مبنی بر آزادی گروگانها بپذیرد». هنری کیسینجر نیز در مصاحبه خود با خبرنگاران در 28 سپتامبر1980 (7/7/1359) اعلام کرد جنگ ایران و عراق به آزادی گروگانها کمک میکند و وی انتظار دارد گروگانها بزودی آزاد شوند. در یک سند با طبقهبندی «خیلی محرمانه» که سفارت آمریکا در تهران در زمان روی کارآمدن بختیار در زمستان سال1357 تهیه کرده، چنین آمده است: «احتمال ضعیفی برای حمله به ایران توسط یک قدرت خارجی وجود دارد. بیثباتی مداوم جوی را به وجود میآورد که در آن چنین اقدامی را وسوسه میکند. افغانستان هنوز در راه انقلاب خود مشکلاتی دارد. پاکستان، عربستان سعودی و امارات از نظر نظامی خیلی ضعیف هستند که چنان اهداف جاهطلبانهای را داشته باشند. شوروی به علت نقشش به عنوان یک قدرت بزرگ، احتمالاً جز در حمایت از یک دولت مارکسیست در ایران حرکت دیگری نخواهد کرد. عراق به عنوان بزرگترین تهدید برای ایران باقی میماند. البته اگر تخاصمات جهانی را از نظر دور بداریم. حمله از طرف عراق احتمالا محدود به مناطق نفتخیز به عنوان یک هدف خواهد بود. تصمیم برای اقدام به چنین حملهای مستلزم یک ارتش ضعیف شده در ایران و داشتن دلیل دنیاپسند است».