محمدرضا قاسمی: مدتهاست نمایندگان مجلس خود را وکلای عالی ملت معرفی میکنند و بر این اساس از صلاحیتی که از جانب مردم به آنان تفویض شده است بهره میبرند. 40 سال از عمر شکوهمند انقلاب اسلامی میگذرد و اکنون همان مردمی که چنین صلاحیتی را به نمایندگان مجلس دادهاند، برایشان شدیدا سوال شده که آیا ما مردم نباید بدانیم نمایندگانمان به هر طرح و لایحهای چه رأیی میدهند؟ آیا ما مردم نامحرم رای نمایندگانمان هستیم؟ جواب وکلای مردم به این سوال حساس تا چند روز دیگر مشخص خواهد شد؛ آنان خواهند گفت مردم محرم آرای آنان هستند یا نامحرمانند. هشتگهای فراوان «شفافیت آرای نمایندگان» در فضای مجازی نشان میدهد مردم رای «آری» به این طرح میخواهند. این طرح از طرحهایی است که بهطور خاص توجه مردم را به خود جلب کرده است و مردم خیلی دقیق شدهاند که هیچیک از نمایندگان در سمفونی شفافیت آرا، ساز ناکوک نزند و رای «آری» به این طرح در نهایت از صندوق بیرون بیاید اما تا اینجای کار بعد از به رای گذاشتن یک فوریت این طرح در مجلس مشخص شد که 59 نماینده قول و عمل را یکی کرده و عزم شفافیت آرا را دارند. هرچند بعد از آنکه لکوموتیو شفافیت در راهروهای مجلس به راه افتاد، 207 نماینده با آن همقطار شدند و حمایت خود را نسبت به طرح شفافیت آرای نمایندگان اعلام کرده بودند اما دریغ و درد که باز هم ملاحظه شد زبان سرخ و در ظاهر دلپسند نمایندگان در عمل ناکام است و کُمیت نمایندگان در راستی با مردم سخت میلنگد. طبیعی است که مردم توقع داشته باشند حداقل 207 رای مثبت به این طرح داده شود یعنی تمام حامیان طرح در مقام عمل نیز حامی طرح باشند و بدان رای بدهند! اگر چنین نشود طبیعی است که مردم بگویند «مجلس دروغگو است»، چرا که در ظاهر شعار شفافیت میدهند اما در عمل پنهانکاری را برای خود برمیگزینند. اکنون نوبت هیاترئیسه کمیسیون آییننامه داخلی مجلس است که هر چه سریعتر دوباره طرح را در دستور قرار دهد و آن را راهی صحن علنی کند.
رویکرد قانوناساسی به شفافیت مجلس
عبارت «اطلاع مردم» 2 بار در قانون اساسی آمده است. جالب است که هر دو بار، این عبارت در اصل 69 قانون اساسی است؛ اصلی که مقرر میدارد «گزارش کامل» مذاکرات مجلس باید برای اطلاع مردم منتشر شود. به نظر میرسد یک منطق محوری در قانون اساسی ناظر به مجلس شورای اسلامی وجود دارد و آن این است که مجلس باید در شفافترین حالت ممکن برای مردم باشد و این امر با تاکیداتی که در اصل 69 نسبت به گزارش کامل مذاکرات مجلس وجود دارد، واضح و مبرهن است. یکی از دلایل این امر اعطای بستر مناسب برای قضاوت مردم است. اگر مردم بدانند نمایندگان چه موضعگیریای دارند و رویکرد آنان نسبت به مسائل مختلف چیست، در رایگیری خود با آگاهی بیشتری وارد عرصه خواهند شد. بر این اساس وجود «سابقه رای» نمایندگان بهترین معیار برای قضاوت مردم نسبت به آنان خواهد بود و با وجود چنین آگاهیای است که «خانه ملت» به معنای واقعی کلمه خانه ملت خواهد شد.
مردمسالارها یا پویولیستها؛ موافقان و مخالفان طرح شفافیت آرا
عدهای از نمایندگان مخالف طرح که قرار است با معیار شفافیت آرا، تعهد آنان به مردم در سنجه داوری قرار بگیرد، لای زرورق مصالح ملی به دنبال حفظ منافع خود هستند. اینان چنین استدلال میکنند: «اگر طرحی موافق مصالح ملی باشد اما مردم نخواهند، فشار افکار عمومی باعث میشود ما رأیی دهیم که موافق مصالح ملی نباشد، در آن صورت ما پوپولیست شدهایم»! جواب کوتاه و اولیه آن است که آقایان در مواضعی که منافع خود را بهخطر افتاده میبینند، «دموکراسی» را تبدیل به «پوپولیستی بودن» میکنند، در حالی که دانستن مردم از اینکه نمایندگانشان چه رأیی میدهند اصل است و در صورتی که در مواقع استثنایی نیاز بر محرمانه بودن وجود داشته باشد باید به تصویب نمایندگان برسد تا رایگیری محرمانه شود اما در حال حاضر این قیف وارونه است و نمایندگان مخالف طرح «قیف وارونه» را بیشتر دوست میدارند! در حالی که این طرح بهدنبال آن است که اصل بر شفافیت باشد و تنها در موارد ضروری محرمانگی را تجویز میکند، بنابراین در مواردی که اکثریت نمایندگان احساس کنند فشار افکار عمومی باعث انحراف از مصالح عمومی است، میتوانند این امر را بهتصویب برسانند تا دیگر فشار افکار عمومی نباشد، بنابراین هیچ جای نگرانی برای این موضوع وجود نداشته و تمسک به این استدلال صرفا یک بهانه پیشپاافتاده تلقی میشود. باید بدانیم و تاکید کنیم که در نظام مردمسالار دینی اصل بر دانستن مردم است و بر این اساس نمیتوان اصل را بر محرمانه بودن گذاشت مگر خلافش تایید شود.
تحزب و رابطه آن با شفافیت آرا
این روزها ملاحظه میشود زیر سایه پنهان بودن آرای نمایندگان، عدهای به هر طرف که باد بهتری بیاید میل میکنند و بین هر دو جناح در رفت و آمد هستند. یکی از ابتداییترین دستاوردهای شفافیت آرا، ایجاد بستر تحزب است که از رهگذر مشخص بودن رای هر فرد محقق میشود. هر فرد باید تکلیف خود را با حزبش مشخص کند تا در نهایت، از رهگذر مشخص بودن جهتگیری احزاب و اشخاص، پاسخگویی نسبت به آثار طرحها شکل گیرد. اگر طرحی باعث وارد شدن خسارتهایی به این کشور میشود، حزب و اشخاص حامی آن باید پاسخگو باشند، چرا که دیگر بسیار مشخص است طرحها را چه کسی ارائه و حمایت کرده و به آن رای داده است. با مشخص بودن آرا، دیگر بازی «کی بود، کی بود؟ من نبودم» پایان خواهد یافت. سالهاست عده زیادی شعار تحزب را دادهاند اما پیشنهادی برای آن ارائه نکردهاند و صرفا از نام خوش آب و رنگ آن بهره بردهاند. اکنون که فرصت عملی برای ایجاد تحزب به معنای واقعی کلمه ایجاد شده است باید فرصت را غنیمت شمرند. آنانی که تا دیروز به اهتزاز واژه تحزب میپرداختند، اکنون نباید از ابزار ایجاد آن احتراز کنند.