سینا زارع: شاید این از عجایب زمانه فعلی باشد که در میان حجم انبوهی از ناکارآمدی اقتصادی، خبرسازترین فرد دولت «وزیر بهداشت» آن است؛ ناگفته پیداست که بیوزیر بودن وزارتخانههای اقتصادی نیز در این امر بیتاثیر نبوده اما شاید آنچه عامل اصلی چنین مسالهای گردیده است صراحت قاضیزادههاشمی است که سعی میکند به جای غیرمستقیم گفتن برخی نظرات حاکم بر منظومه ذهنی دولتمردان، آن را بیپروا بر سر زبان آورد و هر گاه نیز با حجمی از واکنشهای اعتراضآمیز مواجه میشود، سخنی تندتر را به زبان میآورد تا پافشاری خود بر مواضع پیشین را به اثبات برساند. برای مثال اگر به عملکرد یک ماه اخیر شخص وزیر نگاهی مختصر بیندازیم از موضع عجیب وی پیرامون محکوم کردن انتقادات مردم به این علت که خودشان به این دولت و مجلس رای دادهاند تا «خب، خودت بمال» در جواب پیرمردی که از هزینه بالای فیزیوتراپی گلایه کرده بود یا «اولویت نداشتن» تامین هزینه دارو و درمان بیمارانی که قرار است تنها چند سال دیگر عمر کنند، برمیخوریم که همه آنها پس از انتقادات عمومی با سخن و موضعی تندتر به حاشیه رفتند. بر همین مبنا شاید بیمورد نباشد سخنان اخیر وزیر بهداشت در دانشگاه جندیشاپور اهواز را نیز در ادامه همین دومینو مورد ارزیابی قرار دهیم. «تکفیری» و «ادامه گروهک فرقان» خواندن و عامل شکلگیری گروهکهای جداییطلب دانستن دانشجویانی که از عملکرد وی گلایه کرده بودند، هرچند ادبیاتی به مراتب تندتر از سخنان قبلی وزیر بهداشت داشته است اما به صورت کلی این سخنان را نیز میتوان در همان پازل پیشین مورد بررسی قرار داد.
شاید یکی از کاملترین نمونههای نگرشی قاضیزاده را بتوان در حضور چند سال پیش او در یکی از برنامههای صداوسیما جستوجو کرد که در آن با صراحتی عجیب از رسانه ملی بابت تعطیل کردن برنامههایی که در آن از مدیریت وزارت بهداشت نقد شده بود تشکر کرد و آن را نشانه همراهی تلویزیون با دولت در جهت خدمترسانی بهتر دانست. واقعیت همین است و از دید وزیر بهداشت همچون مقام مافوق او در دولت، «نقد دولت» جایگاهی برابر با «تخریب کشور» دارد و هر کسی را بنا بر حوزه نقدش میتوان با لقبی مورد نوازش قرار داد؛ بهعنوان مثال نقد دیپلماسی دولت مساوی با «جنگطلبی»، نقد اقتصادی دولت مساوی با «ونزوئلاسازی ایران»، نقد فرهنگی دولت مساوی با «مخالف آزادی بودن» و... است، پس طبیعتا در چنین شرایطی نیز نقد «تکبر» دولت مساوی با «فرقانیسم» و همردیف شدن در کنار قاتلان شهید مطهری تفسیر میشود.
با مجموعه این توصیفات سوالی که مطرح است نه پیشبینی لقب توهینآمیز بعدی که قرار است از دهان وزیر بهداشت خارج شود، بلکه هدف قاضیزاده از در پیش گرفتن این مسیر پاسخگویی است. آیا آنچنان که وزیر بهداشت در سخنرانی اخیر گفتهاند نقدهای منتقدان دولت باعث حاکم شدن فضای ناامیدی در میان مردم نسبت به دولتمردان شده است؟ آیا نقد زندگی اشرافی مسؤولان که از بدیهیترین اصول و ارزشهای حکمرانی اسلامی در منطق امیرالمومنین(ع) است به معنای تکرار شدن تفکر گروهک فرقان در لباسی جدید است؟ آیا رای دادن اکثریت یک جامعه به دولتی، باعث سلب حق انتقاد از جانب موافقان و مخالفان آن دولت میشود؟
به شکل واضحی میتوان با یک «نه» کوتاه که نشان از بدیهی بودن جواب دارد به تمام این سوالات پاسخ گفت اما با این حجم از بدیهی بودن، علت تکرار این مشی از سوی وزیر بهداشت و غالب وزرای دولت تدبیر و امید چیست؟ چرا توهین به منتقدان توسط دولتمردان از یک استثنا تبدیل به یک قاعده تکراری شده است؟
1- شاید در سطحیترین حالت ممکن بتوان اینگونه به مساله نگریست که امثال وزیر بهداشت همانند تمام 5 سال گذشته کماکان تلاش میکنند با بدنام کردن منتقدان خود آنان را از اعتبار اجتماعی ساقط کنند و با موجسواری روی بیاعتباری آنان برای خود اعتباری کسب کنند و حتی در صورت فراهم بودن شرایط باز هم با خلق دوگانه سیاه و سفید، هزینه نقد را بالا برده و هرگونه نقدی را مساوی با صفاتی همچون فرقانی بودن منتقدان کنند. در این مورد جالب به نظر میرسد بهرغم گذشت 5 سال از آغاز مدیریت وزیر بهداشت باز هم وی در جواب انتقادات دانشجویان آنان را حواله به دولت قبل میدهد و مدعی میشود تفکر منتقدان بلاهای زیادی بر سر مردم آورده است.
2- فراتر از بدنام کردن و بیاعتبار کردن منتقدان، شاید بتوان سعی اصلی قاضیزاده را تلاش برای جابهجا کردن «متهم» و «شاکی» در وضعیت موجود دانست. اینکه یک وزیر نحوه مدیریت خود را دارای چندان اثری در بروز و ظهور مشکلات نمیداند اما نقد چند دانشجو که صرفا سخنان توهینآمیز چند وقت اخیر او را ناشی از وجود روحیه اشرافی در وی دانستهاند، باعث شکلگیری فضای تجزیهطلبی میداند، نشان از آن دارد که از منظر وزیر بهداشت منتقدان باید به جای عاملان، پاسخگوی وضعیت موجود باشند. برابر دانستن نقد ناکارآمدی با خود ناکارآمدی و سپس علت دانستن این مساله در بروز نارضایتی عمومی پیرامون نحوه مدیریت جاری کشور، گویای آن است که برای دولتمردان نقد مشکلات با خود مشکلات برابری میکند پس منتقدان به جای شاکی بودن باید بهعنوان متهم وضع موجود مورد شناسایی قرار بگیرند.
3- از منظر وزیر بهداشت منتقدان او حتی اگر چند دانشجوی ساده باشند نیز حکم همان بیمارانی را دارند که چون چند صباحی دیگر زنده نیستند پس مداوایشان صرفه اقتصادی ندارد. به عبارت دیگر همانقدر که آنان چند سالی بیشتر قرار بر زنده بودنشان نیست این منتقدان نیز چند سال دیگر بیشتر دانشجو نیستند و پاسخگویی به آنان صرفه سیاسی ندارد! این حقیقت تلخ را میتوان از نحوه پاسخگویی او به دانشجویی که تنها چند دقیقه تریبون برای نقد وزیر پیدا کرده بود مشاهده کرد و معترف به این مساله بود که وزیر در تمام طول سخنان خود بیش از آنکه نقدی را پاسخگو باشد، ماهیت نقادی را به نقد کشید تا به همگان عیان شود پاسخگویی به انتقادات برای او صرفه چندانی ندارد.