نوید مومن: شواهد و مستندات موجود نشان میدهد «جمال خاشقجی» روزنامهنگار منتقد عربستانی توسط سرویسهای امنیتی ایالات متحده آمریکا و عربستانسعودی در استانبول به قتل رسیده است. منابع رسانهای از پیدا شدن جسد وی در منطقهای از استانبول خبر میدهند. شبکه الجزیره نیز گزارش داد، قتل جمال خاشقجی از پیش برنامهریزی شده بود و کارمندان کنسولگری جسد او را از ساختمان خارج کردهاند. خاشقجی از ستوننویسهای عربستانی در روزنامه واشنگتنپست بود. وی نسبت به محمد بنسلمان، ولیعهد عربستانسعودی رویکردی منتقدانه داشت و اقدامات داخلی و منطقهای وی را به بوته نقد میکشید. در این باره نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
1- چنانکه پیشبینی میشد، مقامات اروپایی که در کنار ایالات متحده آمریکا از اصلیترین حامیان تسلیحاتی آلسعود محسوب میشوند، از هرگونه موضعگیری صریح، رسمی و جدی درباره مفقود شدن روزنامهنگار منتقد سعودی و قتل وی اجتناب کردهاند. گردش پترودلارهای آلسعود در حساب دولتهای اروپایی سبب شده آنها این بار نیز مقابل جنایت آشکار سعودیها سکوت کرده و موضعی اتخاذ نکنند. نوع مواجهه مقامات غربی با پرونده «جمال خاشقجی» بار دیگر برخورد و مواجهه گزینشی و ابزاری مدعیان حقوق بشر با این مقوله را به چالش کشیده است. در این میان، مقامات دولتی و امنیتی در غرب از تمام ظرفیتهای خود برای جلوگیری از «تعمیم موضوع به افکار عمومی» نیز استفاده میکنند. به عبارت بهتر، کشورهای غربی ظرفیتهای خود را در حوزه دیپلماسی عمومی و دیپلماسی پنهان به کار گرفتهاند تا موضوع قتل خاشقجی به دست عمال آلسعود به موضوعی داغ بین افکار عمومی کشورهایشان تبدیل نشود. با این حال سوال اصلی اینجاست که آیا این تلاش موثر خواهد بود؟
2- آنچه مسلم است اینکه تلاش وقیحانه سران غربی در راستای لاپوشانی پروندههایی مانند موضوع قتل جمال خاشقجی، نمیتواند در عصر فعلی مثمر ثمر واقع شود! ایالات متحده آمریکا و رژیم اشغالگر قدس به عنوان بازیگرانی که قطعا در جریان موضوع ربایش و قتل خاشقجی بودهاند، هزینههای هنگفتی را صرف تنظیم بازی «میدانی»، «سیاسی» و «رسانهای» خود در نظام بینالملل کردهاند اما قدرت رسانههای مستقل و افشاگریهایی که از سوی روزنامهنگاران مستقل درباره چنین پروندههایی انجام میشود، مانع تحقق این «هارمونی وقیحانه» میشود. از ابتدای سال 2000 میلادی، یعنی زمان حضور جرج واکر بوش در کاخ سفید تاکنون، ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپایی آن، بارها در لاپوشانی و تحریف حقایق جاری در جهان و منطقه ناکام ماندهاند. این ناکامی در حال حاضر و بر سر پرونده ربایش و قتل خاشقجی نیز صدق میکند. بدیهی است بهرغم میل دستگاههای امنیتی عربستان، آمریکا و رژیم صهیونیستی و کشورهای اروپایی مدعی حقوق بشر، پرونده جمال خاشقجی در آیندهای نزدیک به یکی از پروندههای «رسانهای- امنیتی» جاری در دنیا تبدیل خواهد شد. حتی صرف میلیاردها دلار نفتی از سوی سعودیها نیز نمیتواند مانع شکلگیری این روند شود.
3- ربایش و قتل جمال خاشقجی در کنسولگری عربستان در استانبول، درست زمانی رخ داده است که مقامات آلسعود به سبب شکست نظامی در یمن و سوریه و شکست سیاسی در عراق، بحرین و لبنان در بدترین وضعیت ممکن قرار دارند. فراتر از آن، اخباری که از دربار سعودی منتشر میشود، بیانگر اختلافات عدیده و بنیادینی است که میان بازماندگان عبدالعزیز در جریان است! اختلافاتی که منجر به درگیریهای داخلی در دربار و حتی تلاش برای ترور شاهزادگان از سوی یکدیگر شده است. نمونه این موضوع را در جریان زخمی شدن محمد بن سلمان در حادثه تیراندازی الخزامی مشاهده کردیم. حادثهای که مقامات سعودی سعی کردند از درز کردن آن به فضای منطقه جلوگیری کنند اما در نهایت نتوانستند به این هدف دست یابند!
4- همزمان با آنارشی حاکم بر دربار سعودیها، شاهد شکلگیری منازعاتی جدی در کشورهای غربی بر سر حمایت از رژیم منحوس و منفور سعودی هستیم. در کشور آلمان، بار دیگر شاهد طرح موضوعاتی از قبیل اعمال طرح ممنوعیت حمایت تسلیحاتی از رژیم آلسعود به اتهام جنایت در جنگ یمن هستیم. اگر چه صدراعظم آلمان و اعضای حزب دموکرات- مسیحی آلمان و حتی سران حزب سوسیال- دموکرات (که در دولت ائتلافی مشارکت دارند) سعی دارند در این باره سکوت کرده و به بدهبستان خود با رژیم کودککش سعودی ادامه دهند اما اعتراض افکار عمومی، رسانهها و حتی برخی احزاب مخالف سبب شده است آنگلا مرکل و همراهانش در این باره تحت فشار قرار گیرند.
مشابه چنین وضعیتی در فرانسه و انگلیس نیز وجود دارد؛ 2 کشور دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد که دستان آنها به خون کودکان یمنی آغشته است.
در نهایت اینکه سکوت وقیحانه سران کشورهای غربی در مقابل حادثه ربایش و قتل جمال خاشقجی بار دیگر پرده از چهره واقعی مدعیان حقوق بشر برداشت و عیار واقعی آنها را در مقابل افکار عمومی دنیا نمایان کرد. بیدلیل نیست که دیگر حنای افرادی مانند ترامپ، مرکل، مکرون و ترزا می نزد ملتهای دنیا رنگی ندارد.