حسن رضایی: جهان در حال تغییر است! این شاید مهمترین واقعیتی است که حسن روحانی طی سالها حضور خود در مرکز بررسیهای استراتژیک از آن بهکلی غفلت داشت. 5 سال گذشته نشان میدهد محمدجواد ظریف هم هنوز تحت تاثیر مشهورات دوره تحصیلش در آمریکاست. کنار هم قرار گرفتن چنین مجموعهای از اشتباهات راهبردی، منجر به استفاده از لفظ «کدخدا» برای توصیف آمریکا در قرن 21 و در نهایت تولد برجام میشود. ظریف با همین دیدگاه، در جلسه اخیر مجلس پیرامون لایحه مقابله با تامین مالی تروریسم میگوید: «ما با برجام توانستیم یک رشته بهانههای آمریکا و رژیم صهیونیستی را از آنها بگیریم. لوایح فعلی، بهانههای بعدی را از آمریکا میگیرد!» اینکه با وجود خروج آمریکا از برجام، ما هنوز به فکر تامین خواستهها و رفع بهانههای آن باشیم، حتما از اقبال بلند آمریکاییهاست. واقعیت اما این است که دنیای امروز با آنچه در ذهن محمدجواد ظریف و حسن روحانی میگذرد، بسیار تفاوت دارد.
آمریکا ولو اینکه دولتش مجددا به دست دموکراتهای مورد علاقه آقایان ظریف و روحانی بیفتد، دیگر کدخدای دنیا نیست و نخواهد بود. وزیر خارجه ما اما اینجا برای ترساندن نمایندگان ملت از قدرت موهوم آمریکا میگوید: «نه بنده و نه آقای رئیسجمهور نمیتوانیم تضمین بدهیم با پیوستن به لایحه مقابله با تامین مالی تروریسم مشکلات ما حل خواهد شد اما میتوانیم تضمین بدهیم با نپیوستن به این لایحه، آمریکا بهانه مهمی را برای افزایش مشکلات ما پیدا خواهد کرد!» آقای ظریف در حالی در دنیای آمریکایی خود، تنها به فکر گرفتن بهانهها از دست کدخداست که جهان در ساحت واقعی خود، هر روز از ساخت تکقطبی بیشتر فاصله میگیرد.
چین آمادگی خود را برای شروع طولانیترین جنگ تجاری تاریخ با ایالات متحده اعلام کرده، در همین حال تا سال 2030 به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شده، نیمی از اختراعات جهان را به خود اختصاص خواهد داد. بلومبرگ اخیرا در همین زمینه طی گزارشی به نقل از بانک اچاسبیسی نوشته است هند با پشت سر گذاشتن ژاپن و آلمان به سومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل میشود و دیگر اینکه، طی 12 سال آینده (تا 2030)، بیش از 70 درصد رشد تولید ناخالص داخلی جهان مربوط به اقتصادهای نوظهور خواهد بود. قدرت گرفتن احزاب راست افراطی در کشورهای اروپایی، فوران احساسات ناسیونالیستی و جداییطلبانه در این کشورها و بحران مالی منطقه یورو، از دیگر واقعیاتی است که میتواند وجود اتحادیه اروپایی را نیز تا سال 2030 (بلکه زودتر) به مسالهای تاریخی تبدیل کند! شکستهای مکرر آمریکا و همدستان اروپایی – عربیاش در سوریه، لبنان، عراق، افغانستان، پاکستان و... نیز تا حد زیادی افسانه کدخدایی این موجود چموش را در اذهان عقلای دنیا کمرنگ کرده است.
مجموعه این واقعیات باعث شده است روندهای سیاسی- اقتصادی جهان در حال تغییر باشد و کشورها همزمان با تنوعیابی مراکز قدرت در سطح جهان، تعاملات اقتصادی خود را نیز متنوع کنند. با کاهش قدرت اقتصادی آمریکا طی سالهای آینده، طبعا دلار دیگر مطمئنترین ارز بینالمللی نخواهد بود. از سویی، وابستگی اقتصاد یک کشور به دلار باعث میشود تلاطمات اقتصاد رو به افول آمریکا تاثیر مستقیم بر اقتصاد آن داشته، برای کشور مقصد نیز بحرانسازی کند. بر همین اساس، کنار گذاشتن دلار در جریان فعالیتهای تجاری با کشورهایی غیر از آمریکا، یکی از مهمترین رویکردهای اقتصادی دولتها در دهه گذشته بوده است. امری که از آن با عنوان پیمان پولی دوجانبه یاد میشود و علاوه بر کاهش ارزش دلار، مرجعیت اقتصادی آمریکا برای اعمال فشار بر کشورهای غیرهمسو را به تدریج نابود خواهد کرد. مسؤولان اقتصادی دولت اما طی سالهای گذشته و بهرغم اصرارهای مکرر منتقدان دلسوز، اهمال فراوانی در این زمینه داشتهاند.
این در حالی است که دولت طبق سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه، موظف به «انعقاد پیمانهای پولی دو و چندجانبه با کشورهای طرف تجارت در چارچوب بندهای ۱۰، ۱۱ و ۱۲ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی» شده است. دیدار رئیسکل بانک مرکزی با همتای روس خود و آغاز فرآیند حذف دلار از مبادلات ایران و روسیه در روزهای گذشته نشانه خوبی برای آغاز این فرآیند است. ما پیش از این البته با ترکیه نیز چنین پیمانی را امضا کرده بودیم. تعلل و کندی در روند انعقاد پیمانهای پولی دوجانبه طی سالهای گذشته در حالی است که تثبیت نرخ ارز و مهار تورم یکی از نخستین پیامدهای آن محسوب میشود. توجه به اینکه بیش از 70 درصد تجارت خارجی ایران با کمتر از 10 کشور انجام میشود، ما را به این نتیجه میرساند که انعقاد چنین پیمانهایی برای از سکه انداختن دلار، خیلی هم نباید وقتگیر و پیچیده باشد.
توجه به آمریکا به عنوان مرکز تمام تحولات دنیا و کدخدای موهوم جهان که زندگی را تنها میتوان با برطرف کردن بهانههای او ادامه داد(!) اولویتهای ما را در تمام 5 سال گذشته، بهکلی عوض کرده است. گروهی هم برای توجیه این کمکاریها در پوشش سخنان علمی، با ادعای ناموفق بودن پیمانهای پولی به دلیل تلاطم ارزش هر یک از 2 ارز طرف مبادله، سعی دارند یگانه راهحل اقتصاد را باز هم تکیه بر ستون سست آمریکا و اروپا جا بزنند. اینان اما این را نمیگویند که یکی از مهمترین دلایل تلاطم ارزش ریال طی سالهای گذشته، همین وابستگی بیش از حد معاملات خارجی کشور به دلار بوده است. فیالواقع درد را به جای دوا به خورد افکار عمومی میدهند! در این فضا باید از اقدام اخیر رئیس بانک مرکزی تقدیر کرد و امید داشت پیمانهای مشابه با 8 شریک دیگر تجاری اصلی کشور نیز هر چه زودتر منعقد شود.