ابو کامبیز الدین بیژن بی کله ده آبادی تاب الله عنه در شرح سفر خویش به ایالت شلم شولبا چنین گوید:
پنجم ماه اردیبهشت بود. که به ایالت شلم شولبا روانه شدیم و پس از طی فرسنگ ها، به شهر هرت رسیدیم. انبوهی از جمعیت را دیدیم که گرداگرد یگدیگر جمع بودند و کسی در میان آنان درحال نطق کلام بود، از پرستیژ و بادیگاردهایش چنان بر می آمد که یکی از گله گندهای آن دیار باشد، و ما نیز چو دیگران به آن جوین شدیم.
مرد نطق می کرد آن هم چه نطقی، که همگان محو نطقش بودند.
از اوصاف بّر و پرفکتش این بود که متد «خودت بمال» نخست او بود که خلقش کرد. پس این امر ما را ترغیب می نمود تا چهار دانگ حواسمان را به آن کله گنده بسپاریم.
چنین می گفت: از آن جهت که دائم الحال در خانه های چند میلیون دلاری خویش به مردمان مملکت خویش میاندیشیم، راهکاری مفید و بدون هزینه و گاه بدون درد برای مداوای بیمارها یافته ام.
پس در این هنگام بود که حضار شروع کردند به دست، سوت، جیغ، هورا کشیدن.
آیااز درد عزیزان خویش، اندوهگین هستید و جملگی گفتند: آری، آری
آیا از هزینه های انبوه کاسه تان به پسی خورده است؟
جملگی گفتند: آری، آری
دیگران نگران هزینه های بیماران خویش مباشید، چرا که راه حل این مشکل در دستان ما می باشد، با ارسال عدد ۱به این سامانه از خدمات استفاده کنید.
و برای دومین بار حضار، دست و جیغ و هورا کشیدند، و در جمعیت صدای سوت بلبلی نیز شنیده می شد.
کسانتان که امراض سخت دارند، و در زنده ماندن اینان شک و تردید دارید، دیگر برایشان هزینه مکنید. تنها کاری که می بایست کرد، آن است که آنان را به حال خودیش بگذارید تا با آسودگی خاطر، بدون نگرانی هزینه درمان، ترس ناشی از آمپول، غذاهای آبکی و بی مزه، نظافت زاخار و حیوانات مریضخانگی و صف های با دلیل و بی دلیل مریضخانه رهایی یابید و در یک جای آرام با یک موسیقی ملایم جان را به جانان تقدیم کنند.
و دوباره جملگی، دست و جیغ، هورا کشیدن. همراه با سوت بلبلی فاحش.
آنچنان در کف آن سخنان بودم، که ندانستم که چگونه و چرا از گونی(وسیلهای که به جای زندان از آن استفاده میشد) سر در آوردم. حال آنکه امید است که با مشاهده ویدئو چک به خطای خویش پی ببرم.