مسعود واعظی: غلامرضا ظریفیان، معاون اسبق وزارت علوم اخیرا طی سخنانی با غیرقانونی دانستن بورسیههای وزارت علوم دولتهای نهم و دهم از پیگیریهای حقوقی این افراد و دادخواهی در دیوان عدالت اداری ابراز نارضایتی کرده است.
وی که در سال 89 با مرتبه استادیاری از دانشگاه تهران بازنشسته شد و هماینک با داشتن بالغ بر 60 سال سن مجددا در دانشگاه تربیت مدرس مشغول به فعالیت شده است در این زمینه اظهار داشته: «تعدادی از فارغالتحصیلان بورسیههای غیرقانونی میخواهند عضو هیأت علمی دانشگاههای مادر شوند. چند نفری هستند که به دانشگاه تربیت مدرس آمدهاند و اصرار دارند در این دانشگاه ادامه خدمت دهند، موضوع در دانشگاه بررسی شد و البته دانشگاه هم مخالفت خود را اعلام کرده است اما این افراد به دیوان عدالت اداری شکایت کردهاند و خواهان حضور در این دانشگاه و البته دیگر دانشگاههای مادر هستند». (ایران، 25/5/97) او سپس اظهارات خود در این زمینه را با تفسیر شخصی از قوانین و رویههای موجود نیز در آمیخته است: «بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، تصمیمگیری درباره بورسیهها و موضوعاتی مشابه آن، امر
علمی- آموزشی است و قضایی نیست که دیوان عدالت اداری به آن ورود کند. همچنین برخی از این بورسیهها با حکم دیوان عدالت اداری عضو هیأت علمی میشوند. یعنی حتی مقررات جذب و مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی را نادیده میگیرند. پرونده بورسیههای جنجالی چند سال قبل بسته شده بود. این افراد از امتیاز ویژهای استفاده کردند اما دوباره میخواهند با اجبار در دانشگاهی وارد شوند که صلاحیت حضور در آن دانشگاه را ندارند». (همان خبر) با توجه به سمتهای ممتد و طولانیمدت ظریفیان در وزارت علوم بعید است وی از قوانین مربوط به بورس تحصیلی و نیز حقوق در نظر گرفته شده برای دانشگاهیان به منظور طرح دعوی در محاکم مربوطه بیاطلاع باشد، نیز این سوال پیش میآید که آقای ظریفیان در دوره تصدیگری در وزارت علوم هم با همین سطح از اشراف و دقت در قوانین مدیریت میکرده یا اینکه مساله چیز دیگری است و قانون برای برخی تنها زمانی قابل احترام است که مطابق با رای و نظر فردی آنان باشد که این برداشت نیز با توجه به تاکید بر قانونگرایی از سوی ایشان و همفکرانشان تعجببرانگیز است.
علی ایحال با توجه به اعتقاد نگارنده مبنی بر اینکه تکرار کلام باطل در فضای غبارآلود فعلی از سوی برخی پیرامون موضوع بورسیهها ممکن است رویه باطلی را ایجاد کند که طی آن خودقانونپنداری و استبداد نهادی با تکیه بر فضاسازی رسانهای تثبیت شود، مزید استحضار بزرگوارانی منجمله آقای ظریفیان که طی روزهای گذشته حسب دغدغه و حساسیت ذهنی به این موضوع پرداختهاند، گوشزد کردن نکات زیر خالی از لطف نیست:
1-کمیسیون اصل 90 در تاریخ30/1/94 طی نامه شورای 90/3900/83553 ی بر قانونی بودن تصمیمات شورای مرکزی بورس و وزیر وقت علوم صحه گذاشت. دادستان دیوان محاسبات نیز در اظهاراتی مشابه در تاریخ 11/3/94 تاکید کرد بورسیههای دولتهای نهم و دهم با رعایت تشریفات قانونی پذیرفته شدهاند. با توجه به پیگیری مستمرانه و مصاحبههای متعدد جناب ظریفیان درباره این موضوع، آیا وی این گزارشات را ندیده است یا اینکه به عمد آنها را نادیده میگیرد تا با تکیه بر برچسب «غیرقانونی» بتواند منظور نظر خود را از اظهاراتش نتیجهگیری کند. اصولا دلایل وی برای غیرقانونی نامیدن بورسیهها چیست؟ تداوم روند حذف آزمون کتبی از فرآیند اعطای بورس که توسط وی و همکارانش در سال 81 وضع شد یا کتمان عملکرد وزارت متبوعشان در دورهای که افرادی را با داشتن بیش از 50 سال سن و عدم تسلط به زبان انگلیسی برای تحصیل به خارج از کشور میفرستادند؟ (مدارک مربوط موجود است.)
2- مصوبه 630 شورای عالی انقلاب فرهنگی که مبنای استناد صحبتها درباره عدم صلاحیت دیوان عدالت اداری در رسیدگی به شکایت بورسیهها شده است، دارای استفساریهای است که در 12/12/93 صادر شده است و دیوان را تنها از ورود به مسائل با محتوای علمی و آموزشی منع کرده است نه بررسی انجام مراتب قانونی جذب افراد. در شرایطی که روسای دانشگاه منصوب وزارت علوم در اقدامی هماهنگ از ابتدای سال 92 از تداوم فرآیند استخدام بورسیهها سر باز زدند، این دانشآموختگان باید شکایت خود را دقیقا به کدام محکمه میبردند؟
محکمهای که خود مجری و مرتبط با روسای دانشگاه است (هیاتهای جذب و هیات عالی تجدید نظر)! غیر از این است که در 6/3/91 نیز یکی از بورسیههای دانشگاه تهران به دیوان عدالت اداری شکایت کرد و دیوان به نفع وی حکم داد و رای به اجرا گذاشته شد و دانشگاه مکلف به انجام آن شد؟ چرا آن زمان آقای ظریفیان این مقدار نگران از ورود قوه قضائیه به ماجرا نشدند؟ شاید اگر روسای وقت این دانشگاه نیز در مقابل حکم دیوان مقاومت میکردند، ظریفیان و دوستان موضعی 180 درجه مغایر با حرفهای فعلیشان را اتخاذ و آنها را دعوت به تمکین از قانون میکردند.
3- بهرغم اینکه رزومه علمی غلامرضا ظریفیان در صفحه شخصیاش در سایت دانشگاه تربیت مدرس موجود نیست و در جستوجوی گذرا در سایتهای ثبت مقالات علمی جز چند مقاله و یک کتاب (بعد از سالها عضویت در کسوت هیات علمی) اطلاع دیگری از سوابق پژوهشی وی مشاهده نمیشود، رزومه علمی و پژوهشی افرادی که مورد حمله وی واقع شدهاند براحتی و با جستوجو در گوگل اسکالر قابل مشاهده است. حجم و کیفیت مقالات علمی ثبت شده این بورسیهها در مجلات بینالمللی گاه بالاتر از اساتید حاضر در گروه مربوطهشان است. اگر بحث بر سر سنجش حقانیت علمی این افراد است این گوی و این میدان، زیرا بازنشستگی با مرتبه استادیاری به معنای نداشتن شرایط لازم برای رسیدن به دانشیاری (و نه حتی استاد تمامی) بعد از دهها سال حضور در دانشگاه است. گذشته از این، حضور مجدد در دانشگاه «مادر» دیگر با این تفاصیل برای «برخی اشخاص خاص برخوردار از روابط ویژه» امکانپذیر است یا همه فارغالتحصیلان دانشآموخته رشته تاریخ؟ لذا نباید تعجب کرد که سخن گفتن علیه بورسیهها هیچ هزینهای برای حضرت ایشان نداشته باشد و تریبونهای بیشماری این نظرات را بازتاب دهند و تلاشهای علمی، استعدادها، عشق به خدمت و تعهد ایمانی و اخلاقی هزاران جوان به همین راحتی طی هیاهوی رسانهای مدفون شود و حضور معدود افرادی نیز که پس از سالها موفق به دریافت رای دیوان شدهاند در دانشگاه برای ایشان غیر قابل تحمل باشد. در نهایت مستدعی است ایشان حداقل مومن به سخن خویش باشد و همان را مبنای قضاوتها و داوریهایش قرار دهد؛ «باید رعایت انصاف را کرد. بحث اخلاق مهمتر از سیاست است.... برای همین به آقای قالیباف میگویم اخلاق بهتر از هر چیز دیگری است...» (28 /2/92 ظریفیان، مصاحبه با سایت فرارو). عمل به همین موعظه اخلاقی و وجدانی، ایشان را از شمول بیت زیر خارج میکند:
واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند