حسین قدیانی: نشستهام روی یکی از صندلیهای ۲۶! قطعه ۲۶! قطعه ۲۶ بهشت زهرا! و راستش دلم برای جیکجیک گنجشکهای اینجا، برای قابهایش، برای پرچمهایش، برای گلهایش، برای گلدانهایش، برای دبههای آبش و حتی برای مورچههای بازیگوشش که خدا میداند چه وروجکهای مهربانی هستند، تنگ شده بود! ۲ ماهی میشد که نیامده بودم! جایتان خالی! الساعه چه جیکجیک بلندی کردند گنجشکها! بین شاخههای درختان میچرخند و میخوانند! عالمی دارند! اول هفته است و بهشت زهرا خلوت و صدایشان بیشتر به دل مینشیند! و خدا میداند چقدر دلم تنگ شده بود برای اینجا! گویی حضرت روحالله که الحق «سلام خدا بر تو ای روحالله» هرگز غافل از این عصر دلتنگیها نبود که فرمود: «همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت، مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود»! بله که «سلام بر تو ای عبد صالح خدا»! من البته حقیرتر از آنم که ادعای عاشقی کنم یا عرفان یا دلسوختگی یا آزادگی! فقط شاید سیاهیلشکر جیکجیک همین گنجشکها باشم! و اینجا و آن هم در این روز اول هفتهای، راستش نه با پای خودم، که به برکت روضه خانگی آمدهام! همت از همسرم بود و مجلس، زنانه بود و من هم مزاحم! و نیست که تا ساعت کار روزنامه هم هنوز وقت بود، کجا بروم و کجا نروم؛ سر درآوردم از اینجا که حقیقتا قطعهای از بهشت است! راهرفتن میان قبرهایی که منبع نورند و دریچه حیات! و با اینکه خلوت است، تا الان اقلا ۵ نفر، نشانی مزار پلارک را پرسیدهاند! یکیشان میگفت از سیستان آمده! بله که معطر است و مطهر است مزار شهیدان راه کربلا! خرافه آن تیترهایی بود که غربزدهها زدند؛ «صبح بدون تحریم» بهواسطه برجام! آری! ما سخن از واقعیت میگوییم! و حقیقت را مینویسیم! حقیقت آن است که زور زمان به شهدا نرسید! و به قول راوی فتح؛ «شهدا ماندهاند»! اینها که حالا شهدای خودمان هستند! بنازم به جوشش ناتمام خون سیدالشهدا! ۱۴۰۰ سال دیگر هم که بگذرد و بسی بیشتر هم که بگذرد، باز هم محرم و صفر پر است از خانههایی با این نشانی آشنا روی در؛ «به مجلس عزای حسینی خوش آمدید»! نمیدانم در این روضههای کوچک خانگی چه راز بزرگی و چه برکت بیمثالی هست که همه عرفا توصیه به تداوم آن کردهاند! دشمن ابله را ببین که توهم زده با ۴ تا شبهه میتواند از رونق این مجالس بکاهد! فکر کرده کنایهها قادرند مچ کتیبهها را بخوابانند! محبت به اباعبدالله اما آمیخته شده با گوشت و پوست و خون و استخوان ما! و الان که من نشستهام اینجا، خانهمان زیارت عاشورا برقرار است به کوری چشم یزیدیان، الحمدلله! از یاد نمیبریم که چگونه اجداد ما حفظ کردند این روضهها را زیر چکمه آن قزاق گوربهگوری. مردک در راستای سیاست مقابله با هرگونه تظاهرات دینی و شعائر مذهبی، نه فقط چادر از سر زنان کشید و به شهادت گوهرشاد، آنان را به خاک و خون کشید و نه فقط مادران و مادربزرگهای ما را غریبانه خانهنشین کرد، بلکه مقابله سفت و سخت میکرد با اموری از قبیل همین روضهها! به این راحتی بود مگر گرفتن مجلس سیدالشهدا! پدران و پدربزرگهای ما سیلیها خوردند و شهیدها دادند تا ما الان در اوج آسایش، روضه داشته باشیم! لذا سلام و درود خدا بر حضرت روحالله که الحق «عبد صالح خدا» بود و با شهامتی غیرقابل وصف، برانداخت آن عصر شوم را! بعضی از همین شهدای قطعه 26، اصلا در عمرشان امام را ندیده بودند لیکن امام چنان مسیحادمی داشت که حتی در قلب آن جوان پایینشهری هم نفوذ کند! بگو آن جوان روستایی! بگو آن جوان که فرزند کارخانهدار متمول ایتالیایی بود! راستی که ما غافلیم از عظمت امام! اگر امام نبود و اگر انقلاب اسلامی نبود، فیالحال «بحرین» دهها مثال دیگر داشت! این فقط یک قلمش! هر چند امام فرمودند؛ «خرمشهر را خدا آزاد کرد» اما من فرزند شهید همان عملیات، هیچ اشکالی ندارد اگر مدعی شوم نهتنها خرمشهر، که حتی پدران ما را هم امام خمینی آزاد کرد! بنابراین بیراه ننوشتهایم، اگر بنویسیم خمینی، امامی بود بسی بلندمرتبهتر از بسیاری از امامزادهها! امام خمینی در عصری اسلام را احیا کرد که از سویی عصر طاغوت بود و از سویی عصر غیبت! اگر چمران، چمران شد و اگر احمدیروشن، احمدیروشن؛ اگر کاظمی، کاظمی شد و اگر حججی، حججی؛ همه اینها از صدقهسر «قیام خمینی» بود! خمینی اگر امام نبود و اگر ولایت نمیداشت، کجا آن جوان گمنام همدانی تبدیل به سردار شهید علی چیتسازیان میشد؟! و آن جوان مهجور اصفهانی، سردار شهید حاجحسین خرازی؟! و آن جوان گیلانی، سردار شهید املاکی؟! و آن جوان مازندرانی، خلبان شهید شیرودی؟! هر کدام از اینها یلی بودند برای خود اما از یاد نبریم احیاگرشان که بود! امروز هم ما راستش همین شهدای مدافع حریم امن و امان ایرانمان را که «مدافعان حرم» میخوانیمشان، مدیون انفاس روحاللهی حضرت امام هستیم! اگر امام نبود، آیا باز هم دفتر و کتاب عزت برای ملت ما و سایر ملتهای آزادیخواه که الگویشان «انقلاب اسلامی» است، باز میشد؟! ما نهتنها حاجقاسم، که حتی سیدحسن نصرالله را هم بدهکار امام خمینی هستیم! این ادعای من نیست؛ بلکه شهادت همه شهیدان راه کربلاست که حتی زیارت اربعین را نیز ما مدیون امامیم! هر شکوهی که میآفرینیم؛ خواه در کربلای ۵ باشد و خواه در خود کربلا، از صدقهسر امام است! لذا از خانمم خواستم هدیه به روح امام شود، اجری اگر میبرد روضه خانگی ما! این نیز ذکرش لازم است که آنکه امام را برای ما حفظ کرد و با تعریف درست، او را از خطر تحریف مصون نگه داشت، عجالتا اینجا میخواهم با این ادبیات بنویسم که «امام خامنهای» است! حضرت آقا برای نسل محسن حججی، زنده نگه داشت نام خمینی را و مرام خمینی را! آن نگاه نافذ و نترس شهید سرجدا، استعاره از سر بلند رهبر انقلاب در حفظ و نگهداری راه رهاییبخش روحالله است! نترسانند بعضیها ما را از انگ غلو! مرجع تقلیدی چون حضرت آیتالله اراکی رضوانالله تعالی علیه که به همین راحتی وصف کسی را نمیگفت، چه رسد به مدحش، به امام خمینی اینگونه سلام میداد که «السلام علیک یابن رسولالله»! الحمدلله هستند هنوز کسانی که با چشم خود، اشارات این سطور را دیده باشند! لیکن اینجا، اینجا در بهشت زهرا جایتان خالی است! هنوز دارند میخوانند گنجشکها! خسته هم نشدهاند! آری! هنوز زنان ما کنیز حضرت زهرا هستند و خسته هم نشدهاند! و هنوز خانههای ما خیمه امام عاشوراست! و خسته هم نشدهایم راستش! اصلا چی بهتر از اینکه برداری و به دیوار خانهات، پرچم علیاصغر را بزنی؟! و چای روضه را بنوشی؟! بر که میگردم خانه! از چای مجلس آقا که خواهم نوشید! فعلا اما نشستهام اینجا! کاش میشد جیکجیک گنجشکها را میشنیدید! عجیب جای نازی است اینجا! به یمن حضور شهدا، زمینش شیدایی است! و زمانش نیز! هنگام نوشتن، مکرر چشم از متن برمیداشتم و نگاه میکردم به تصاویر شهدا! مثل الان! عجب شهدایی! لالههای همیشه بهار! یکی از یکی نورانیتر! زن و مرد جوانی دارند سمت من میآیند! بگذار نپرسیده، جوابشان دهم؛ «اینجا را مستقیم میروی، نرسیده به آن میدان، سمت راست، کمی بگردی معلوم است!» خندهشان گرفت! یعنی من عاشق این خندهها هستم که پسزمینهاش صدای جیکجیک گنجشکهای ۲۶ باشد!
راستش این همه را نوشتم فقط برای این سلام: «السلام علیک یا روحالله»!