فدا حسین مالکی*: فضای کلی انتخابات پارلمانی افغانستان جدا از فضای سیاسی حاکم بر این کشور نیست، چرا که در سالهای اخیر و در اواخر دولت باراک اوباما اتفاقاتی در معادلات سیاسی و امنیتی افغانستان رخ داد که بسیاری از مهرههای سیاسی و امنیتی در ساختار قدرت این کشور نسبت به ماهیت انتخابات و حتی نام آن بدبین شدند. در این راستا استراتژی ایالات متحده برای جنوب آسیا هیچ تغییری در وضعیت سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و معیشتی افغانستان نداد و اساساً اوضاع این کشور همانند 17 سال گذشته بر مدار ناامنی و ناامیدی استوار است.
واقعیت این است که رفتار ایالات متحده در طول 2 دهه اخیر باعث شده احزاب و جریانهای سیاسی افغانستان با دید منفی به اقدامها و عملکرد آمریکاییها نگاه کنند و همین موضوع موجب شده اجماع در میان آنها از دست برود که در نهایت سناریوی تفرقهانگیز آمریکا در این بین قابل مشاهده است. سیاست واشنگتن در کابل و سایر ولایات افغانستان، هدف قرار دادن رهبران احزاب و حذف عناصر کلیدی آنها از گردونه قدرت است تا مانع فعالیت آنها برای رسیدن به وفاق ملی شود. در این بین عنصر امنیت و فقدان آن موجب شده مشروعیت و کیفیت انتخابات پارلمانی که پس از 3 سال بالاخره امروز برگزار میشود، زیر سوال برود که این روال به صورت کانالیزه شده با محوریت طالبان در حال پیگیری است. به عنوان مثال ولایت غزنی که عمده فرماندهان طالبان در آنجا متولد شدهاند یکی از نقاطی است که انتخابات پارلمانی در آن برگزار نمیشود و این نشان از وضعیت وخیم امنیتی و سیطره طالبها بر آنجا دارد، بنابراین فضای سیاسی فعلی و گذشته افغانستان باعث شده شهروندان این کشور نه تنها آمریکا، بلکه دولت وحدت ملی کشورشان را مورد انتقاد قرار دهند، چرا که معادلات عادی سیاسی در این کشور بشدت تحت تاثیر انواع و اقسام نفوذهای داخلی و خارجی قرار گرفته و از سوی دیگر رهبران احزاب هم از وضعیت سیاسی و امنیتی فعلی ناراضی هستند.
یکی دیگر از محورهایی که در کنار انتخابات پارلمانی و تحولات سیاسی افغانستان باید به طور جدی مورد نظر قرار گیرد، اوضاع و احوال امنیتی در ولایات این کشور است. بر اساس آمار رسمی نهادهای افغانستان از ابتدای ثبتنام نامزدهای انتخابات پارلمانی این دوره تاکنون، 154 نفر کشته و 340 تن زخمی شدهاند که تمام این آمار ماحصل عملیاتهای متعدد طالبان است که نشان میدهد شرایط این کشور برای برگزاری انتخابات و هر رویداد سیاسی دیگری ملتهب است. حادثه تروریستیای که چند روز قبل در ولایت هلمند رخ داد و منجر به کشته شدن نامزد انتخاباتی این ولایت شد، گوشه کوچکی از اقدامات طالبان است.
آنچه روز پنجشنبه در تاریخ وقایع تروریستی و امنیتی افغانستان به ثبت رسید، حمله مسلحانه و تروریستی یکی از نفوذیهای طالبان به جلسه مقامات امنیتی در استان قندهار بود که باید آن را یکی از عجیب و غریبترین حوادث امنیتی در این کشور دانست. در جریان حمله یکی از عناصر طالبان که به عنوان راننده والی قندهار سالها در بدنه دولتی این کشور در حال فعالیت بود، متاسفانه ژنرال «عبدالرازق اچکزی» که یکی از مهمترین و قدرتمندترین فرماندهان افغانستان در ناحیه جنوب این کشور بود به شهادت رسید و به همراه وی والی قندهار و مسؤول امنیتی ولایت قندهار هم جان خود را از دست دادند.
ژنرال عبدالرازق برای افغانستان فراتر از یک فرمانده نظامی و در میان مردم بسیار محبوب بود و البته طالبان از گذشته به دنبال حذف او بود، به گونهای که وی 6 بار ترور شد اما در نهایت 2 روز پیش در استان قندهار به شهادت رسید و از این رو گفته شده است که انتخابات در قندهار برگزار نخواهد شد. نمونه دیگر این ترورها را سال 1389 در شمال افغانستان شاهد بودیم که «ژنرال داوود» که یکی از فرماندهان نظامی افغانستان بود در جلسه مشترک با مقامات آلمانی و آمریکایی به شهادت رسید اما در آن جمع فقط او جان خود را از دست داد. حال سوال این است: چرا ژنرال عبدالرازق در جلسهای حضور داشت که «ژنرال میلر» هم در آن حضور داشته اما او شهید میشود ولی فرمانده آمریکایی زنده میماند؟ این سوالی است که مردم افغانستان باید از مقامات آمریکایی بپرسند و پاسخ آن را به هر ترتیب که شده باید از بیگانگان حاضر در خاک کشورشان مطالبه کنند!
باید توجه داشته باشیم که قندهار از دیرباز تاکنون به عنوان یک دژ مستحکم در معادلات امنیتی افغانستان به حساب میآمده اما اینکه قدرتمندترین ژنرال جنوب این کشور براحتی توسط یک نفوذی طالب کشته میشود، موضوعی است که نمیتوان از کنار آن عبور کرد. این روند نشان میدهد نه تنها استراتژی آمریکا بلکه مذاکرات صلح با طالبان و دیدار زلمای خلیلزاد (نماینده ترامپ در امور افغانستان) هم هیچ نتیجهای در بر نداشته جز ناامنی و خیزش دوباره طالبان. واقعیت این است که زلمای خلیلزاد چهره خوبی در میان مردم افغانستان ندارد و هر جایی که ایالات متحده در آن با مشکل روبهرو میشود ناگهان سر و کله خلیلزاد پیدا میشود که تحرکات او در پرونده افغانستان و عراق نمونهای از آن است، لذا دیدار او با رهبران میانی طالبان و رخ دادن حمله مسلحانه تروریستی در قندهار به یکدیگر مربوط هستند اما واقعیت این است که صلح در کابل مستقر نمیشود مگر به اراده عمومی و مشارکت مردم این کشور.
*سفیر پیشین ایران در افغانستان