3 ماه پس از ملی شدن صنعت نفت، در سیام خرداد 1330، خلع ید از انگلیس از پالایشگاه آبادان در مجلس به تصویب رسید. این مصوبه در واقع رأی اعتماد مجددی به دولت مصدق تلقی شد. مصدق در اردیبهشتماه همان سال به نخستوزیری رسیده بود. او بعد از معرفی کابینه اعلام کرده بود اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت را در سراسر کشور طبق قانون اجرای اصل ملیشدن مصوب نهم اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ و تخصیص عواید حاصل از آن به تقویت بنیه اقتصادی کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومی، در اولویت دارد. برای این مهم ابتدا باید از از شرکت سابق ایران و انگلیس، خلع ید میشد. مصدق به همین منظور مهدی بازرگان، علیآبادی و بیات را به عنوان اعضای هیاتمدیره موقت شرکت ملی نفت ایران انتخاب کرد. مردم از این هیات بشدت استقبال کردند. آنها ۲۰ خردادماه سال ۱۳۳۰ در ساختمان مرکزی نفت در خرمشهر مستقر شدند. انگلیسیها از این اقدام شوکه شده بودند. از «Derek» مدیرکل شرکت در آبادان و رئیس پالایشگاه خواسته شده بود از تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران همه محاسبات و دفاتر معاملات را تسلیم هیات مدیره جدید کند. حتی از او خواسته شد در خدمت هیات مدیره جدید قرار بگیرد اما او از طریق بصره از ایران رفت و مهدی بازرگان به عنوان نخستین مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد.
بازرگان در باره خاطرات آن روز مینویسد: «در روز 29 خرداد در محل فرمانداری خرمشهر جمع شدیم و دسته جمعی به طرف دفتر مرکزی شرکت نفت راه افتادیم. به توصیه آقای غفاری «فرماندار خرمشهر- نیروی دریایی ایران یک دسته موزیک نظامی برای ما فرستاده بود و یک سینی با آینه و قرآن و پرچم ایران پیشاپیش ما قرار داده شد. پشت سر آن دسته موزیک حرکت میکرد و بهدنبال آن هیات خلع ید و مردم منطقه که هر لحظه تعدادشان افزایش مییافت به ما ملحق شدند. از رودخانه رد شدیم و به دفتر مرکزی رسیدیم. یک تابلوی برنزی قاب گرفته با عنوان (شرکت ملی نفت ایران) را که هیات به همراه خود آورده بود به دیوار ساختمان مرکزی شرکت سابق نصب کردیم. کارکنان انگلیسی شرکت با حیرت فراوان از پشت پنجره جمعیت انبوه را نگاه میکردند. مردم هم به محوطه ساختمان دفتر مرکزی وارد شدند و همان جا ماندند و ما اعضای هیات خلع ید یکراست به طبقه بالا و اتاق «Derek» نماینده شرکت نفت رفتیم... در ملاقاتهای پیشین که با او داشتیم از پشت میزش بلند میشد و ما دور میزش مینشستیم و دستور شیر و چای میداد، این دفعه هم او همان کار را کرد و به طرف ما آمد. پیش از آنکه دور هم بنشینیم حسین مکی به من گفت: برو سر جایش بنشین و من هم معطل نکردم و سرجایش نشستم و مستر «Derek» هاج و واج شده بود و چند لحظه بعد بیآنکه حرفی بزند کلاهش را برداشت و رفت و ما دیگر او را ندیدیم و به این ترتیب و بسادگی خلع ید از شرکت نفت انگلیس انجام شد... بهدنبال این انتصاب جدید تحولات اداری و اجرایی در مناطق نفتخیز آغاز شد و هر کدام از هیات همراه مسؤول رسیدگی به مناطق مختلف نفتخیز شدند». پالایشگاه آبادان در آن زمان و در نوع خود، بزرگترین پالایشگاه نفت در جهان بود. اداره این پالایشگاه از ۳۱ خرداد آن سال در دست شرکت ملی جدیدالتاسیس نفت ایران (وزارت نفت) قرار گرفت.
دادگاه بینالمللی لاهه پنجم ژوئیه (2 هفته بعد) بر ضد ایران که از انگلیسیها خلع ید کرده بود رای داد! و 6 روز بعد، ترومن، رئیسجمهور وقت آمریکا دیپلمات سیار این کشور «آورل هریمن» را به تهران فرستاد تا برای مسأله نفت، راهحل مسالمتآمیز و مرضیالطرفین پیدا کند اما او به نتیجهای نمیرسید، چرا که در تهران و سایر شهرها به حمایت از دولت مصدق و قضایای ملی شدن نفت، تظاهرات خیابانی روزانه و متعدد برگزار میشد. مردم و بویژه اهالی مناطق نفتخیز حمایتهای بیدریغی از دولت مصدق داشتند. طعم بیکاری و حضور کارگران و کارشناسان خارجی آنها را ناراحت کرده بود. در قرارداد 1933 آمده بود: «کمپانی صنعتگران و مستخدمان فنی و تجاری خود را به اندازهای که اشخاص ذیصلاحیت و با تجربه در ایران یافت شود از اتباع ایرانی انتخاب خواهد کرد و این نیز مسلم است که مستخدمان غیر فنی کمپانی منحصرا از اتباع ایران خواهند بود». این در حالی بود که از حدود مجموع 8 هزار نفر کارگران کمپانی تنها 4 هزار ایرانی در مشاغل غیرحساس مشغول به کار بودند و بقیه انگلیسی و عده کمی هم هندی بودند. یکی از خواستههای اساسی ایرانیان در ماجرای خلع ید، بهکارگیری ایرانیان در امورات نفتی بود. ششم آگوست همان سال دولت انگلستان که از موضع سیاسی در شرایط ضعف قرار داشت، موضع مذاکره را مطرح کرد. اول اکتبر (۹ مهر ۱۳۳۰) شورای امنیت سازمان ملل مدعی شد مسأله نفت ایران میتواند صلح جهان را به مخاطره اندازد. به همین دلیل تصمیم به بررسی مساله نفت میان ایران و انگلیس گرفت. یک ماه قبل از این واقعه مصدق پیشنهاد آمریکا برای حل مسأله نفت با انگلستان را نپذیرفته بود. این فرآیند به نحوی ادامه یافت که در سیام مهرماه 1331 مناسبات سیاسی میان ایران و انگلیس پایان گرفت.