کد خبر: 20087تاریخ: 1388/5/20 00:00
تجزیه و تحلیل مواضع جدید جنبلاط
آيا ائتلاف 14 مارس فرومیپاشد؟
رئیس حزب سوسیالیست ترقیخواه لبنان که از اصلیترین رهبران دروزیها محسوب میشود، آرایش سیاسی حاکم بر این کشور را کاملا دگرگون کرد.
هرچند که جنبلاط تاکنون رسما به ائتلاف
8 مارس به رهبری حزبالله نپیوسته است، اما احتمال اضافه شدن وی به این ائتلاف بسیار بالاست. با این وجود حتی به فرض عدم پیوستن رهبر حزب سوسیالیست ترقی خواه به ائتلاف 8 مارس، صرف جدا شدن وی از 14 مارس، تحولی بنیادین در حیات سیاسی این کشور کوچک خاورمیانه محسوب میشود.
موضعگیری ولید جنبلاط و واکنشی که انجام داده است به یک گذشته نزدیک برمیگردد؛ هم از نظر نوع واکنش نسبت به جریان 14 مارس و هم از جهت نوع نگاه او نسبت به آینده در داخل لبنان.
نکته اینجاست که پس از 5 ماه (مه سال گذشته) که بعضی نکات درباره جنبلاط روشن شد و او شکست جدی را تحمل کرد شاهد برگشت و تجدید نظر در مواضع جنبلاط شدیم. این مساله نیز به تدریج شکل گرفت؛ هم از جهت اینکه جنبلاط دیگر یکهتاز طایفه دروزیها نیست، بلکه طلال ارسلان و وئام وهاب از نخبگان و مسؤولان طایفه دروزی هستند که یک سهم جدی را در طایفه دروز به خود اختصاص دادهاند و هم از جهت نوع نگاه استراتژیک که جنبلاط را ناچار کرد در نوع اتحاد و ائتلاف با جریانات داخلی لبنان تجدید نظر کند. این تجدید نظر از این بابت بود که جنبلاطیها در تاریخ سیاسی لبنان هیچگاه با جریانهای اهل سنت همپیمانی جدی نداشتند یا نزدیکی و ائتلاف جدی که در 4سال گذشته در لبنان شاهد بودیم را تجربه نکرده بودند. همچنین جنبلاط با جریانات افراطی مارونی مثل جعجع یا گروه کتائب هیچگاه تا آن موقع چنین تعامل نزدیکی را از خود بروز نداده بود، همیشه بین جبل و منطقه طایفه دروز و حزب تمدن اشتراکی بويژه بين سمیر جعجع و جریانات افراطی درون طایفه مارونی جنگهای طولانی وجود داشته است لذا آن چیزی که باعث تعجب میشود این است، که این همپیمانی با 14 مارس و در کنار حریری، جعجع، جنبلاط و جمیل قرار گرفتن، یک ائتلاف ناخواسته است و عملا در فرآیند 4 سال گذشته هم جنبلاط خطاهای جدی را از جهت جایگاه اجتماعی و وزن ملی داشته و خسارتهايي دیده است، لذا میبینیم در نشستی که جنبلاط با سران مذهبی و روحانی طایفه دروز داشته این تجدید نظر و بازگشت از رویه گذشته را اعلام میکند که تقریبا حدود یک ماه پیش این اتفاق افتاده و جنبلاط اعلام کرد شریک استراتژیک دروزیها و جریان حزب تمدن اشتراکی شیعیان هستند و باید این مسیر را با حزبالله و حرکت امل طی کرد.
همزمان تحول سیاسی دیگری هم موجب این شد که امروز شاهد آن باشیم که جنبلاط از جریان 14 مارس خود را جدا کرده و فاصله میگیرد و آن ضرورتی بود که جنبلاط احساس میکرد در همگرایی با سوریه باید از خود نشان بدهد چون در کشاکش مناقشات داخلی لبنان جنبلاط باید همیشه در مسیری حرکت کند که هم معادلات منطقهای و هم معادلات جهانی همسو با آن باشد، لذا هنگامی که میبینیم آمریکاییها به سوریه چراغ سبز نشان میدهند و یک نزدیکی و همگرایی را با سوریه به اجرا میگذارند و حتی کشورهای عربی مثل عربستان که طی چند سال گذشته در یک تنش جدی با سوریه قرار داشته به سمت سوریه آمده و برای نزدیکی بیشتر دست دوستی به سوی آنها دراز میکند جنبلاط خود را بازنده خواهد دید اگر بخواهد فاصله خود را با سوریه کم نکند. در نتیجه چشمانداز روابط لبنان و سوریه یک چشمانداز فعال و نزدیک به هم خواهد بود که جنبلاط باید حتما در این معادله کلی قرار بگیرد، لذا پس از مدتی در تماس با نبیهبری تلاش کرد تا برای برونرفت از مشکل و بن بست تشکیل کابینه که 14 مارسیها، ثلث ضامن را نمیپذیرفتند و در مقابل آن مقاومت نشان میدادند، مدل جدیدی را مطرح کند. صفبندی جدید کابینه به این شکل بود که یک فراکسیون مستقل در کابینه مشتمل بر بخشی از شیعه، جنبلاط و وزرای او در کابینه و ریاستجمهوری به وجود بیاید تا متعادلکننده معادلات لبنان در کابینه باشد. از همان موقع سلسله دیدارها و مشورتهایی به شكل مستقيم و غير مستقيم با سوري ها از طريق
نبيه بري و برخي از شخصیتهای لبنانی شکل گرفت تا این تئوری و مدل را عملی کنند. از سوی دیگر نتیجه مذاکره جورج میشل، نماینده اوباما در خاورمیانه با اسد باعث شد تا وی بلافاصله با میشل سلیمان، رئیسجمهور لبنان تماس بگیرد و اعلام کند که تشکیل کابینه لبنان طی تماس و رایزنی با بشار اسد صورت بگیرد. نتیجه این شد که کابینه 30 نفره با مدل قبلی که رایزنی شده بود و حریری درباره آن با حزبالله، امل و دیگر گروهها صحبت کرده بود، شکل بگیرد و آن هم مدل 5-10-15 است که در این مدل یک وزیر شیعی از 5 سهم ریاستجمهوری در اختیار معارضه است و آن وزیر هم از سوی معارضه تعیین میشود.
یک وزیر سنی هم در آن 5 سهم وجود دارد که مربوط به طایفه سنی است و از طریق 14 مارس تعیین میشود. در واقع با این مدل عملا ثلث ضامن برای معارضه تامین میشد و 16 وزیر هم برای 14 مارسیها لحاظ شده بود.
3 وزیر باقیمانده رئیسجمهور هم از طوایف مارونی، ارتدوکس و کاتولیک انتخاب میشدند.با وضعیت فعلی که جنبلاط پیش آورده اگر وی با
3 وزیر (2 وزیر دروزی و یک مسیحی) که 14مارس آن را تعیین میکند، از گروه خارج شود وزن 14مارس از 16 رای به 13 رای کاهش پیدا میکند.
اگر وزیر جنبلاط در کنار معارضه نقشآفرینی کند، معارضه چیزی بیشتر از ثلث ضامن را در اختیار خواهد داشت و میتواند براحتی در تصمیمگیریها مشارکت جدی و موثری را به اجرا بگذارد. معنی حرکت جدید این است که جنبلاط با حداقل 2 وزیر خود (اگر 3 وزیر را به حساب نیاوریم) با مجموعه سهمیه معارضه که 11 وزیر دارد، 13 وزیر را برای معارضه تامین خواهد کرد که در این وضعیت معارضه با 14 مارس که 13 وزیر دارد در حالت تساوی قرار خواهد گرفت. معنی عملی این امر در کارکرد حکومت و کابینه است که در واقع 14 مارس به هیچوجه دیگر قدرت یک جانبهگرایی را در تصمیمگیریها ندارد و حتی وزن آن کمتر از چیزی خواهد بود که انتظار میرود. اینکه فضای کلی در لبنان بویژه کابینه به یک سوی ثبات و آرامش حرکت میکند بدان معناست که آمریکاییها برای فرآیند عمومی که در سطح منطقه پیشبینی کردهاند به ثبات و آرامش در لبنان نیاز دارند. آنها اجازه به هم ریختن شرایط امنیتی و سیاسی را نمیدهند چون به نفع آنها نیست و منافع ایالات متحده را تامین نخواهد کرد. در این فضا انتظار این خواهد بود که در یک دوره نه چندان طولانی (میانمدت) همگرایی بین سعد حریری، جعجع و جمیل هم به سرعت شکل واگرایانه به خود بگیرد، چون اهل سنت لبنان در تاریخ سیاسی خود کمتر موقعی بوده که (بهتر است بگوییم هیچگاه) در کنار مارونیها و بویژه جناح افراطی آن قرار داشته باشند و لذا امکان فروپاشی کامل 14 مارس هم یکی از پدیدههایی است که باید در فاصله ماههای آینده و تا ابتدای سال جدید میلادی منتظر وقوع آن باشیم. یکی از دلایل این مساله این است که سمیر جعجع و جمیل سهمخواهی زیادتری را در درون کابینه برای خودشان متصور هستند که این موضوع از این منظر که سعد حریری باید به جریانهای ریز و درشت در داخل 14 مارس پاسخ بدهد و برای آنها هم سهمی را در پستهای وزارتی در نظر بگیرد، یک ترافیک سهمخواهی بر دوش حریری خواهد گذاشت که طبیعتا با سهمیهای که در اختیار اوست این امکان برای نخستوزیری لبنان فراهم نخواهد شد که بتواند همه طرفهای داخلی را راضی نگه دارد به همین جهت انتظار میرود احتمال این شکنندگی بالا برود و فاصله جعجع و جمیل با حریری هم افزایش پیدا کند. در درون جناح افراطی مسیحی (یعنی جعجع و جمیل که فعلا در درون قالب 14 مارس در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند) همیشه در طول تاریخ سیاسی لبنان جنگهای خونین و درگیریهای شدیدی برای کسب قدرت بیشتر و نمادین شدن جایگاه خودشان در جریان بوده است.
در همین راستا باید به سرعت منتظر این باشیم که جعجع برای یکهتاز نشان دادن و به دست آوردن جایگاه نمادین خود با جمیل دچار تعارض شده و شکاف جدیدی بین این دو شکل بگیرد. این در حالی است که آمریکا میخواهد استراتژی ثبات و آرامش در لبنان را پیش ببرد اما اگر رژیم صهیونیستی با توجه به گمانهزنیهایی که وجود دارد که آماده نیست در پرونده مذاکره با فلسطینیها گام عملی بردارد و موضع اخیر بنیامین نتانیاهو هم از همین امر حکایت دارد و شروط تعجیلی برای مذاکره گذاشته (حتی برای کشورهای عربی نیز این شروط را قائل شده است) این معنا را به دنبال دارد که رژیم صهیونیستی برای برهم زدن آرامش و ثبات در داخل لبنان وارد عمل خواهد شد و زمینه تشنج از سوی گروههایی که بیشتر به اسرائیل نزدیک هستند (مثل قوات لبنانیه و گروه جعجع) فراهم آمده و آنها دست به ماجراجویی جدیدی در لبنان بزنند. نکته دیگر که در چشمانداز کابینه و تحولات لبنان به چشم میآید اینکه جمیل از مدتها قبل به دنبال آن بوده است که یک همپیمانی منطقهای جدیدی را هم برای خودش تعریف کند چون منتظر شرایط امروزی بوده و آن را پیشبینی میکرده است حتی از بیش از یک سال پیش تاکنون علاقهمندی خود را برای فعال کردن ارتباطاتش با ایران نشان داده بود و امروز جمیل دنبال این است که از یک حمایت منطقهای جدی که احتمالا از طریق سوریه عملی خواهد شد، برخوردار شود.
مفهوم این مساله این است که شرایط داخلی لبنان بشدت از لحاظ طائفهای، سیاسی و حزبی پلاریزه و متکثر خواهد شد. این در حالی است که شرایط همگرایی جبههای جای خود را به شرایط واگرایی حزبی و نقطهای خواهد داد. این مساله قطعا روی کارآمدی حكومت سعد حریری هم اثرات خود را خواهد گذاشت و باید منتظر قطببندی، ائتلافها و اتحادهای جدید در صحنه سیاسی لبنان باشیم.از سوي ديگر همانطور كه ذكر شد باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا دنبال یک پروژه بسیار بزرگ در سطح منطقه خاورمیانه است. حتی اگر پروژه بزرگی که اوباما در منطقه دنبال میکند را صادقانه تلقی و ارزیابی کنیم در درون خودش چالشها و موانع بسیار جدی دارد. اوباما میخواهد پروژه صلح و ثبات در سطح منطقه خاورمیانه در پروندههای لبنان و اسرائیل، اسرائیل و سوریه و اسرائیل و فلسطینیها به نتیجه برسد. این پروژه چیزی نیست که رژیم صهیونیستی خود را برای آن آماده کرده باشد و قطعا اسرائیل با این رویکرد و سیاست دولت اوباما همراهی نخواهد کرد و با بهانهتراشیهای مختلف به آن پشت کرده و زمینه ثباتی که آمریکاییها در منطقه نیاز دارند را به هم خواهد زد. معنای این امر این است که اگر بپذیریم آمریکاییها رویکرد صلحسازی را در منطقه دنبال میکنند موانع اسرائیلی و دیگر موانعی که در سطح منطقه بر سر راه آنها قرار دارد، اجازه اجرای این پروژه را به اوباما نخواهد داد. شرایط فعلی در داخل لبنان کاملا به نفع جبهه مقاومت و حزبالله است چون در شرایط متکثر سیاسی و حکومتی در سطح جامعه لبنان یک اجماع وجود نخواهد داشت که بخواهد به حزبالله و سلاح مقاومت فشار بیاورد ضمن اینکه جبهه مقاومت، حزبالله و 8 مارس در داخل لبنان در شرایط بسیار مناسبی به سر میبرند؛ هم از جهت مسلط بودن به شرایط داخلی و هم از جهت بهرهمندی از توان کافی امنیتی و نظامی در مقابل رژیم صهیونیستی.این شرایط گواه آن است که حزبالله بهترین روزهای سیاسی خود را انتظار میکشد و خواهد توانست به مدیریت کلانتری نیز در داخل لبنان دست پیدا کند. در شرایطی که همگرایی داخل 14 مارس در یک چشمانداز نزدیک به هم میریزد، سعد حریری در حالت منفرد ناچار است که تعامل بسیار فعال و مثبتتری را با حزبالله به اجرا بگذارد (البته در سایه سیاست کلیای که آمریکا دنبال میکند) و نسبت به گروههای دیگر به حزبالله بسیار نیازمندتر خواهد بود بویژه اینکه اگر بین حریری، جعجع و جمیل شکاف جدی شکل بگیرد، آن ثبات و اقتداری که جبهه سیاسی 14 مارس میتوانست از خود به نمایش بگذارد را از دست میدهد و به همین جهت نیاز سیاسی حریری به حزبالله افزایش خواهد یافت، بویژه اینکه او نخستوزیر خواهد بود و یک نخستوزیر تلاش میکند که موفقیتهایی را در پرونده سیاسی خود
ثبت کند. این شرایط و با توجه به نیاز حریری به حزبالله، تاثیر حزبالله روی جریانهای مختلف و همگرایی همپیمانهایی که جنبش مقاومت دارد میتواند وضعیت بسیار مثبتی را برای حزبالله و جنبش مقاومت لبنان به ارمغان بیاورد.