کد خبر: 20089تاریخ: 1388/5/20 00:00
تحلیلی بر ششمین کنگره فتح
هیچکس ابومازن را نمیخواهد
اخیرا شاهد تغییر و تحولاتی در ادبیات سران جنبش فتح بودیم؛ تغییراتی که اندک امیدی را به آینده این جنبش در دلها زنده کرده است. این ادبیات که از آن در آستانه ششمین کنگره جنبش فتح رونمایی شد، حول محور انتقاد از برخی رهبران تراز اول این جنش نظیر محمودعباس و محمد دحلان و همچنین بازگشت به مقاومت و ابراز تمایل به بازگشت به آغوش کشورهای حامی مردم فلسطین نظیر جمهوری اسلامی ایران میچرخد. به نظر میرسد رهبران فتح اکنون به این نتیجه رسیدهاند که ابومازن و جریان طرفدار وی از آرمانهای این جنبش فاصله گرفتهاند و دنبال کردن این روند که تنها در ادامه روند مذاکرات بدون نتیجه خلاصه میشود، برخلاف اهداف سیاسی این جنبش است بویژه که در حال حاضر مدارک غیرقابل انکاری وجود دارد که دست داشتن محمود عباس و محمد دحلان را در قتل یاسر عرفات، رهبر سابق این جنش نشان میدهد. به نظر میرسد این دو نفر برای جلب نظر آریل شارون، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی دست به چنین اقدامی زده باشند. افزون بر این آنها میپنداشتند در صورت قتل یاسر عرفات میتوانند رشدی به مراتب بیشتر را تجربه کرده و به رأس قدرت در جنبش فتح دست پیدا کنند. تمام این مسائل نارضایتی شدید دیگر رهبران فتح را از اوضاع کنونی این جنبش به دنبال داشته است بویژه که عجز و ناتوانی محمود عباس و حامیانش در کنگره ششم فتح هم به خوبی نمود پیدا کرد. آنها حتی پس از 20 سال هم نتوانستند کنگره فتح را بدون مشکلی ایجاد کنند و عدم حضور سران فتح که در غزه مستقر بودند جنبه قانونی این کنگره را با سوالاتی جدی مواجه کرده بود.
این در حالی بود که محمود عباس که به صورتی غیرقانونی ریاست تشکیلات خودگردان را در دست دارد، در قالب این کنگره کوشید ریاست غیرقانونی خود را با استفاده از دوستان اسرائیلیاش تمدید کند. به واقع ترفند محمود عباس این بود که انتخابات را در شرایطی برگزار کند که اعضای اصلی فتح که از کاریزمای بالایی در میان اعضای این جنبش برخوردارند عملا از جانب صهیونیستها اجازه ورود به رامالله را دریافت نکنند تا ابومازن بدون رقیب و در فرآیندی غیرقانونی دوباره بتواند بر ریاست تشکیلات خودگردان تکیه زند. این اقدام محمود عباس تا آنجا مورد انتقاد دیگر رهبران جنبش فتح قرار گرفت که آن را به کودتایی داخلی در فتح تعبیر کردند.
دلیل دیگر اختلاف در جنبش فتح، فاصله گرفتن این جنبش از مقاومت است که این موضوع در نتیجه سیاستهای غلط رهبران سالهای اخیر فتح نظیر ابومازن رخ داده است. به واقع بسیاری از اعضای جنبش فتح بر مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی و مبارزه مسلحانه برای احقاق حقوقشان تاکید دارند در حالی که ابومازن با سازشکاری و امتیازدهی به صهیونیستها این اصول را نادیده گرفته است. بسیاری از اعضای فتح تاکید دارند در کنار گروههایی مانند جهاد اسلامی و حماس باید به مقاومت ادامه داده چرا که سازش تاکنون هیچگونه دستاوردی برای مردم فلسطین نداشته و رژیم صهیونیستی تاکنون به هیچیک از تعهدات خود عمل نکرده است.
افزون بر این، دیگر سیاستهای ابومازن در سرکوب مقاومت در کرانه باختری، وابستهسازی نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان به آمریکا و موساد، سکوت در محاصره غزه و مشارکت در جنگ 22 روزه علیه حماس، تلاش برای به سازش کشاندن کشورهای عربی به جای حضور در جبهه مقاومت، عدم اقدام عملی برای مقابله با اشغالگری صهیونیستها و... موجب انزوا و سرخوردگی اعضای فتح شده است. از این رو بسیاری از اعضای فتح با فاصله گرفتن از ابومازن و تاکید بر عدم پذیرش رژیم صهیونیستی سعی در احیای خود دارند چرا که ملت فلسطین نشان داده است پیرو سازش با دشمنان نیست و صرفا حامی مقاومت است، لذا ابومازن در جریان این کنگره بیش از آنکه به فکر منافع ملت فلسطین باشد به فکر منافع شخصی خود بود و عملا تلاش میکرد مشروعیتی برای خود دست و پا کند. حال آنکه طلب مشروعیت برای فردی نامشروع در کنگرهای نامشروع و غیرقانونی از آن اقدامات عجیبی است که تنها از عهده دیکتاتورهایی نظیر محمود عباس برمیآید.
با این وجود به نظر میرسد در حال حاضر جنبش فتح به این باور رسیده که بعد از تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه، ناکارآمدی شرطها و مفاد طرح اسلو بعد از روی کار آمدن کابینه جدید ائتلافی افراطی اسرائیل، افزایش محبوبیت و قدرت حماس، شکست گفتوگوهای آشتی فلسطینی – فلسطینی و ناکامیهای پیاپی دیگر، هیچگونه اعتباری نزد مردم فلسطین ندارد. در نتیجه تلاش میکند با برگزاری کنفرانس ششم خود بعد از گذشت 20 سال، بار دیگر بتواند بخشی از اعتبار و قدرت خود را بازگرداند تا همچنان بتواند قدرت سیاسی و دستگاه دیپلماتیک فلسطین را در قبضه خود داشته باشد بویژه بعد از اینکه بسیاری از مقامات غربی و اروپایی خواستار گفتوگو و رایزنی با حماس به عنوان یک قدرت سیاسی در عرصه فلسطین شدند.