سیدحسن امامیرضوی، از دانشجویان حاضر در تسخیر سفارت آمریکا اتفاقاتی را که در حول و حوش سفارت در حال رخ دادن است تعریف میکند: آنجا جمع شدیم، حرکت کردیم و جلو آمدیم. کمی هم استرس داشتیم. رسیدیم آنجا گوشه دیوار بیرون سفارت یک «ریو»ی ارتش ایستاده بود شاید هم شهربانی بود. بچهها کمی نگران شدند. یکی دو نفر از بچهها به سمتش رفتند ولی ماشین ایستاده بود و جلو نیامد. بچهها آماده بودند که داخل شوند. ما جلو رفتیم. بچهها شروع به چیدن سیمها کردند که مقداری طول کشید. اگر فیلمها و عکسهای آن موقع را دیده باشید در حین اینکه تعدادی سیمها را میچیدند، چند نفر از بچهها از نرده در سفارت بالا میروند که من هم شروع کردم از نرده بالا رفتن که همان موقع در باز شد و داخل شدیم. مقابل در نگهبان نبود. روبهرویمان که ۵۰ متر آن طرفتر ساختمان بود نیروهای شهربانی ایستاده بودند. نیروهای محافظ خود سفارت نبودند چند تا نیروی شهربانی بودند که جلو آمدند اما مسلح نبودند. یک نفر از بچههای ما مسلح بود و کلت داشت، فکر کنم علی زحمتکش بود. نیروهای شهربانی آمدند، جلوی ما را گرفتند و گفتند: چه کار میکنید. به آنها گفتم: شما دخالت نکنید، ما میخواهیم تحصن کنیم. آنها هم خیلی ممانعت نکردند. بچهها داخل شدند و در را پشت سرشان بستند. حدود ۲۰۰ نفر بودیم که وارد شدیم.