گروه فرهنگ و هنر: خبر درگذشت «استن لی» خالق بخش عمدهای از ابرقهرمانهای هالیوودی خبری بود که روز گذشته اغلب رویدادهای سینمای جهان را تحت تاثیر خود قرار داد. استن لی نویسندهای بود که با پیوند دادن داستانهای متفاوت و درگیر کردن شخصیتهای دنیای واقعی با دنیای ابرقهرمانها چهره فرهنگ عامه غرب را تغییر داد و دنیای ابرقهرمانی «مارول» را به یکی از محبوبترین سوژههای سینما و تلویزیون جهان و البته یکی از مهمترین ابزارهای غرب برای تبلیغ تفکر موردنظر خود از طریق هنر تصویر تبدیل کرد.
قهرمان ابرقهرمانها!
«استن لی» در حالی در 95 سالگی درگذشت که کار خودش را در آستانه جنگ دوم جهانی در سال 1939 و به عنوان دستیار در مجله کمیک «تایملی» آغاز کرده بود؛ نشریهای که سالها بعد در اوایل دهه ۶۰ به «مارول» تغییر نام داد. او در طول این سالها به سردبیری و ریاست این مجموعه رسید و به همراهی بزرگان دیگری چون جک کربی، استیو دیتکو و لری لیبر برخی از مهمترین ابرقهرمانان دنیای کمیک را خلق کرد. این شخصیتها بعدها با ورود مارول به دنیای سینما و خلق «دنیای سینمایی مارول» تا فراسوی مرزها پیش رفتند و به یکی از پولسازترین ژانرهای صنعت سینما بدل شدند. لی نخستین اعتبار خود را به خاطر داستان «کاپیتان آمریکا» در سال ۱۹۴۱ بهدست آورد و در ادامه ابرقهرمانهای سرشناسی مثل «مرد عنکبوتی»، «مرد آهنی»، «چهار شگفتانگیز»، «دکتر استرنج»، «مردان ایکس»، «انتقامجویان»، «هالک»، «دردویل» و «مرد مورچهای» را خلق کرد. لی در سال ۱۹۷۲ به دلیل تغییرات متعدد مدیریتی، «ماروِل» را ترک کرد لیکن تا آخر عمرش عنوان رئیس برایش باقی ماند. لی با اینکه دیگر مستقیما در مارول نبود اما در بسیاری آثار بزرگ این کمپانی مشارکت داشت. او فیلمهایی نظیر «ددپول۲» و «محافظان کهکشان۲» را خلق کرد.
ابرقهرمانهایی که با «استن لی» جذابتر شدند
«استن لی» تاثیری عمیق بر فرهنگ عامه مردم غرب و حتی مردم جهان با شخصیتهایی که خلق کرد گذاشته است. او سبکی نو خلق کرد که در آن ابرقهرمانانی با علایق عشقی و تعاملات اجتماعی که حتی دارای نقص و عدم امنیت بودند وجود داشتند که برای مخاطب نو و جذاب بود. تا قبل از استن لی، قهرمانهای دنیای کمیک از حالتی تکبعدی رنج میبردند و انگار همگی یک شخصیتپردازی یکسان داشتند اما استن لی با فاصله گرفتن از کلیشههای دنیای کتابهای کمیک، به آنها عمق و پیچیدگیهای شخصیتی داد و باعث شد تا خوانندگان دنیای کمیک با این شخصیتها بیشتر همزادپنداری کنند. جایگاه مهم او در تبدیل کتابهای کمیک به فیلمهای سینمایی را نیز نباید نادیده گرفت و آثارش روی تربیت فکری بسیاری از هنرمندان امروزی و ژانرهای مختلف فانتزی، علمی- تخیلی و... در ادبیات و سینما تاثیر گذاشت.
رؤیاپردازی که به تخیل جاه و جلال بخشید!
مرگ او در 95 سالگی باعث ایجاد نظرات جالب توجهی توسط مردم و طرفدارانش شده است. رابرت داونی جونیور، ستاره «مرد آهنین» با به اشتراک گذاشتن عکسی از خود در کنار لی و قرار دادن یک قلب در وسط عکس نوشت: «من موفقیتهایم را همه به تو مدیون هستم. در آرامش بخواب استن». هیو جکمن، بازیگر «مردان ایکس» نیز چنین واکنشی نشان داد: «ما یک نابغه خلاق را از دست دادیم. استن لی یک نیروی مبتکر در دنیای ابرقهرمانها بود. افتخار میکنم که بخش کوچکی از میراث او برای آوردن یکی از شخصیتهایش به زندگی بودهام». همچنین لری کینگ، مجری مشهور آمریکایی نیز گفت: «امروز یک قهرمان دنیای واقعی را از دست دادیم، استن لی رویاپردازی بود که تخیل را در سراسر جهان جاه و جلال بخشید، بهخاطر زمانی که با من گذراند از او متشکرم. در آرامش بخواب استن». «الن هورن» مدیر استودیوی والت دیزنی نیز سخن گفتن از میزان تاثیر «استن لی» در فرهنگ عامه را غیرممکن دانست و گفت: «من این فرصت را داشتم که در طول سالیان گذشته وی را با آثارش در کمپانی مارول بشناسم و همواره تحت تاثیر انرژی و سرزندگی فوقالعاده او بودم. ما یک خالق واقعی را از دست دادیم و با خانواده و دوستانش ابراز همدردی میکنم». برخی از هنرمندان ایرانی نیز نسبت به این اتفاق واکنش نشان دادند و از قهرمانهایی گفتند که به واسطه استن لی وارد دنیای سینما شدهاند. برای مثال رامبد جوان در واکنش به این اتفاق در صفحه خود نوشت: «استن لى، کودک بزرگ و خلاق و پر از رویا و جادو که به جهان، قهرمانها و ضدقهرمانهایى اضافه کرد و آموخت و فرق بدى و خوبى را فهمید». منوچهر اکبرلو، نمایشنامهنویس و منتقد سینما نیز درباره فوت استن لی و اهمیت خلق قهرمان توسط او در دنیای سینما با نقل قول یکی از صحبتهای او، نوشت: «جایی گفته بود: «قدیم فکر میکردم کاری که من کردم چندان بااهمیت نبوده. مردم در حال ساخت پل و تحقیقات پزشکیاند و من در حال ساخت داستانهایی درباره افراد خیالی که کارهای عجیب و غریب انجام میدهند اما حالا فکر میکنم که این نیاز چیزی نیست که به آسانی از بین برود». بله! خوشبختانه یا متاسفانه، انسان همیشه به قهرمان نیاز دارد».
در فراق تخیل و قهرمان
هالیوود با در اولویت قرار دادن خلاقیت توانست تبدیل به یکی از اضلاع قدرتمند سینمای جهان شود. این مساله موجب شد تا پای افرادی چون استنلی، مایکل کرایتون، جی آرآر مارتین و... به سینما باز شود و کاراکترهای کمنظیری در سینمای جهان خلق شوند. قصههای هالیوودی به واسطه عامهپسند بودن داستان و کارگردانی در در گیشههای غیرآمریکایی نیز فروش بالایی را تجربه میکنند اما مهمتر از آن حضور دائمی قهرمانها و ابرقهرمانهای سینمایی است که باعث شده همواره آمریکاییها با قهرمانهای ولو پوشالی دنیای متفاوتی از سایرین را تجربه کند. به هر میزان که ابرقهرمانهای هالیوودی رویهای «افراطی» را در جاه و جلال بخشیدن به تخیل از یکسو و قدرتمند نشان دادن آمریکاییها از سوی دیگر در پیش گرفتهاند، در مقابل سینمای ایران با گسترش رئالیسم سیاه و فیلمهای ژانر نوآر، سالهاست نهتنها تخیل را از این سینما زدوده، بلکه قهرمانهای واقعی را نیز از پرده سینما دور کرده است. لازمه یک قصه دراماتیک حضور قهرمان و بعضا ضدقهرمان است تا پیرنگ قصه به صورت صحیح شکل بگیرد. اما در مقابل سینمای بدون قهرمان نهتنها بین مخاطب و سینما فاصله میاندازد، بلکه سینما را در رکود نگاه داشته و مانع از هرگونه خلاقیت و تجربههای جدید روی پرده میشود. از همین رو است که ادبیات سینمای ایران تاکنون نتوانسته است زبان منحصربهفردی بهدست آورد، حال آنکه ظرفیتهای دراماتیک تاریخی و کنونی فرهنگ ایرانی میتواند زبان سینمایی منحصر به فرد خود را خلق کند. البته که این بحران ریشه در سالهای نزدیک ندارد. حمیدرضا شاهآبادی، از نویسندگان ادبیات داستانی معاصر اخیرا در گفتوگویی حکایت از دوگانهای در پیچ تاریخی ادبیات داستانی معاصر بین صادق هدایت و محمدعلی جمالزاده داشت که در آن، ادبیات داستانی با انتخاب بوفکور به جای کباب غاز، خود و به تبع آن قصههای سینما را در وضعیت کنونی قرار داد: «گاهی فکر میکنم ادبیات داستانی ما در آغاز 2 مسیر پیش روی خود داشت تا در آن حرکت کند، یکی مسیر جمالزاده و دیگری مسیر صادق هدایت. خب! به هر صورت هدایت انتخاب شد و با خودم میگویم اگر به جای هدایت مسیر جمالزاده را انتخاب میکردیم شاید وضعیتمان متفاوت بود و بیشتر به قصهپردازی و فرهنگ بومی روی میآوردیم». از این رو است که تحول در ادبیات داستانی و تغییر ذهنیت داستاننویسان بویژه در حوزه خلق قهرمان، میتواند نخستین گام در جهت نجات سینمای ایران از رکود رئالیسم و بیقهرمانی باشد.