حامد صافی: مخاطب در برخورد با هر متن، با جهانی دیگرگون روبهرو میشود. به بیانی دیگر، جهان هر متن با جهان متنهای دیگر متفاوت است اما این جهانها به صورت زنجیروار، ارتباطی یکسویه یا چندسویه دارند. طبیعی است که هر متن، نقدی متناسب با جهان خود را فرامی خواند. براستی از متن بستهای چون حدیقهالحقیقه سنایی نمیتوان خوانشی هرمنوتیکی داشت. مثنوی معنوی، ناگزیر پای روایتشناسی را به خوانش خود باز میکند و شاهنامه فردوسی، باب اسطورهشناسی در شاخههای گوناگونش را به روی خود میگشاید. «از پیله تا پروانگی» جهانی است سرشار از گفتوگومندی و ارتباط با متنهای پیش از خود. بنابراین در مواجهه نخست، دنیایی از بینامتنیت فراروی ذهن ترسیم میشود. بسیاری از سرودههای «از پیله تا پروانگی» بیشمتنهایی است برای پیشمتنهای تعیین شده:
دانشوران غرب چنین گفتهاند:
«هر متن
با متنهای پیشتر از خود
در حال گفتوگوست»
آری!
هر شعر عاشقانه من نیز
آیینه مکالمه با خاطرات توست
از روزهای رفته و حتی
فردای پیش رو... .
(از پیله تا پروانگی، ص 51)
بینامتنیت اصطلاحی است که ژولیا کریستو نخستینبار برای بحث درباره ارتباط متون با یکدیگر از آن استفاده کرد. اگر چه بینامتنیت در نظرات کریستوا و رولان بارت در حد نظریه باقی ماند و به صورت کاربردی استفاده نشد اما ریفاتر و ژرار ژنت توانستند از این اصطلاح برای ترسیم ارتباط میان متون استفاده کنند. سرودههای مجموعه «از پیله تا پروانگی» از منظر بینامتنی و فزونمتنی در 2 دسته جا میگیرند؛ سرودههایی که میتوان از آنها خوانشی بینامتنی داشت. در این شعرها، متن مخاطب را به متنی دیگر ارجاع میدهد و این ارجاع از طریق حضور بخشی از آن متن در شعر شکل میگیرد. در این صورت، اگر مخاطب با متن ارجاع داده شده آشنا باشد، لذت خواهد برد و اگر با آن غریبه باشد، احتمالا سراغ یافتن آن متن خواهد رفت تا ارتباط 2 متن را کشف کند. برای نمونه میتوان به شعر «صداها» و «...آی عشق نازنین» اشاره کرد. شعر «صداها» در واقع بازتابی است از صداهایی که شاعر از متنهای پیش از خود شنیده و آنها را در شعر خود منعکس کرده است:
نعیق غراب منوچهری دامغانی
و بانگ کلاغ آلن پو
و شب خوانی جغد جنگ بهار و....
دمادم صداهایی از دور و نزدیک
پس ای مرغ آمین نیما کجایی؟
درست است که در شعر صداها، تنها نام متنها ذکر شده ولی باید بدانیم که شاعر با ذکر این نامها، پای آن متنها را به شعر باز کرده است. مخاطب همزمان با خوانش متن، متنهای دیگر را از ذهن میگذراند و این همان حضور یک متن در متن دیگر است. در این حالت، شاعر تغییری (گشتار) در آن متنها ایجاد نکرده است. مخاطب در مواجهه با این شعر، با متنی روبهرو میشود که مدام او را به متنی دیگر میبرد. به بیانی دیگر، متنهای دیگر در این شعر حضور یافتهاند، هر چند کوتاه و گذرا.
شعر «آ...ی عشق نازنین»، سروده دیگری از این دست است. در این شعر نیز مخاطب با جهانی از بینامتنیت صریح و آشکار روبهرو است. متنی پیش روی او است که او را به غزلهای رهی و شهریار و سایه میبرد. او را از شعر مشیری و فروغ عبور میدهد و طعم شعر شاملو، آزرم، کولی و شفیعی کدکنی را به او میچشاند. آواز سراج و نوحه آهنگران و شعر قزوه و قیصر را هم به یاد خواننده میآورد. در برابر این شعر در مییابیم که نخ اصلی مضمون (عشق) با بینامتنیت قوام یافته است. دسته دوم اما اشعاری است که باید خوانش فزونمتنی از آنها داشت، چرا که بیشمتنی است برای پیشمتنهای دیگر. در این دست از سرودهها، متن پیشین در متن پیش روی ما حضور ندارد، بلکه مایه و سرچشمه اصلی آن است. متن پیشین جرقه سرایش را در ذهن شاعر زده است. شعرهای دوزیستان، تمثیل، انتخاب، حرف اضافه، پرسمان، عقاب عبرت، بر من ببخشا، اشراقی، شبانه، شبیخون، تقابل، مکاشفه، داوری و حادثه در این دسته جا میگیرد. برای نمونه، شعر انتخاب، در واقع برگفتهای از حکایتی از مثنوی است که با جایگشت شعرسازی و اعمال گشتارهای دیگر، روایت شده است. در پیشمتن، مردی از بیم شتر، میگریزد و به دیواره چاهی میآویزد. او دست خود را به بوتهای میگیرد که 2 موش سیاه و سفید در حال جویدن آن هستند. در اعماق چاه، اژدهایی منتظر سقوط مرد و بلعیدن او است. آن مرد مشغول شهد جاری از دیواره چاه است که در برابر دیدگان او قرار دارد و از وجود آن اژدها غافل میشود. شاعر، بدون آنکه به شکل مستقیم به این حکایت تمثیلی اشاره کند، خود را به جای آن مرد میگذارد و نتیجه حکایت را به چالش میکشد. نقطه قوت این اشعار آن است که ضمن آنکه پیشمتن را فرا یاد میآورد، جهانی دیگرگون در برابر دیدگان مخاطب میآفریند:
اگر جای آن مرد بودی
در آویخته از تنکشاخ و برگی
به دیواره چاه خشک کویری
و مانده در آن برزخ تلخ، دیری...
به بالای چاه، آن شتر
کوهی از خشم
و در ژرفنای افعی پیر
بر او دوخته چشم
و در یک چنین کارزاری
نمی شهد زنبور
ز دیواره چاه، جاری...
چه میکردی آیا؟
از این مرگ راه سهگانه
چه بود انتخابت؟
ره اولی؟ دومی؟ سومی؟ یا...