این روزها
دورم از همه هیاهوها
این تکرار بارانها
حکایت نزول نگاه توست به مدینه دلهامان
که میدانیم به کدامین گناه کبیره
دوریات برایمان عظیم شده
خوب میدانیم قرارهایی که با تو به همزدهایم
و فکر و خیالهایی که برای تو نه اما
بهنام تو خرج کردیم
میان مردم از تو گفتیم
و در خفا خنجری شدهایم بر دل پر درد تویی که میدانیم
نسخه تمام درمانها را تو و تنها تو امضا کنی
شفا میگیریم همه با دیدارت
تو را که ببینیم قحطی درد میشود
و فراوانی لبخند است...
مست میشویم از عطر آمدنت
و زمین با قدمهای تو رنگ نجابت میگیرد
قدم که بگذاری بر زمین دلمان
زمان تسلیم نگاه مهربان تو
و تمام دنیا به حقیقت عشق میرسند...
بیا که این روزها کودکان یمن
بهجای بازی، شهادتین تمرین میکنند
و مادرانشان، کفن بر تن دختران دم بختشان میکنند
آقاجانم، دنیا نامرد و روزگار نامرد
و زمین تشنه تو
یگانه مرد، بیا