محمدحسین مهدویزادگان: سران اتحادیه اروپایی، خصوصا مقامات نظامی و امنیتی کشورهای عضو اروپای واحد، همچنان بر سر طرح ایده «ارتش اروپایی» از سوی مقامات فرانسوی و آلمانی مشغول جدل و منازعه هستند! کشورهایی مانند آلمان، فرانسه و اسپانیا از این ایده حمایت کرده و در مقابل، کشورهایی مانند انگلیس، دانمارک و هلند بشدت با آن مخالفت کردهاند. این در حالی است که چنین ایده ابتدایی و خامی، صرفا جنبهای ذهنی و انتزاعی داشته و کمتر کشوری در اروپا قصد عملیاتی کردن آن را دارد! قاعدهای که درباره 2 کشور فرانسه و آلمان نیز صدق میکند.
«گوین ویلیانسون» وزیر دفاع انگلیس در تازهترین سخنان خود درباره تشکیل ارتش اروپایی میگوید: «ایده تشکیل ارتش اروپایی کاملا احمقانه است. ناتو در۷۰ سال گذشته امنیت اروپا را محقق کرده و ما باید به آن افتخار کنیم. آیا ما باید با تشکیل یک قوای نظامی جداگانه آن را تضعیف کنیم؟ قطعا خیر! آغاز رایزنی درباره یک ارتش جدید برای اتحادیه اروپایی خطرناک است و امنیتی را که ناتو به برقراری آن متعهد است به خطر میاندازد».
فراتر از آن، وزیر خارجه انگلیس، برلین و پاریس را بابت طرح و حمایت از این ایده بشدت سرزنش کرده و از آنها خواسته است خواسته «دونالد ترامپ» مبنی بر اختصاص 2 درصد از تولید ناخالص ملی خود به امور نظامی ناتو را محقق کنند. انگلیس و 4 کشور دیگر (از مجموع 29 کشور عضو ناتو) تاکنون حاضر شدهاند 2 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف ناتو کنند و 24 کشور دیگر، از این درخواست فعلا سر باز زدهاند. به عنوان مثال آلمان 2/1 و فرانسه 8/1 درصد از تولید ناخالص ملی خود را به این موضوع اختصاص دادهاند.
سوال اصلی اینجاست: آیا مناقشه بر سر ایجاد ارتش اروپایی، جدال و منازعهای جدی در 2 سوی آتلانتیک محسوب میشود؟ آیا میتوان کلیت طرح موضوع تاسیس ارتش اروپایی و اختلافات به وجود آمده حول آن را به عنوان نماد شکافی «آمریکایی- اروپایی» در جهان امروز مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟
واقعیت امر این است که تحقق ایده «ارتش اروپایی» پیششرطها و مقدماتی دارد که کشورهای آلمان و فرانسه قادر به تامین آنها نیستند! چندی پیش، زمانی که «هایکو ماس» وزیر خارجه آلمان موضوع تاسیس کانال ویژه مالی اروپا را برای حفظ برجام مطرح کرد، «آنگلا مرکل» صدراعظم این کشور بلافاصله این اظهارات را رد کرد و اهمیت روابط امنیتی برلین ـ واشنگتن را مورد تاکید قرار داد. از سوی دیگر، بازیگرانی مانند لندن که عملا بازو و حتی در مواردی مهره ایالات متحده در اروپا محسوب میشوند، عملا مانع از اضمحلال ناتو و تاسیس یک ساختار نظامی موازی در اروپا میشوند. نکته مهمتر اینکه امکان فعالیت موازی و همزمان 2 نهاد نظامی [ناتو و ارتش اروپایی] نیز به دلیل تداخل منافع و تصمیمگیریها ـ خصوصا در موارد حساس ـ وجود ندارد.
نکته بسیار مهم دیگری که باید در این باره مدنظر قرار داد، مربوط به افزایش ضریب آسیبپذیری امنیتی و نظامی ناتو است. این آسیبپذیری از زمان سر کار آمدن ترامپ افزایش یافته است. ترامپ از یک سو ساختار موجود در ناتو را در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 زیر سوال برد و از سوی دیگر، خواستههایی از جمله افزایش بودجه نظامی کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی را به آنها تحمیل کرد. حتی ترامپ یک بار اواسط امسال[2018 میلادی] از طریق نزدیکانش، احتمال خروج از پیمان ناتو را رد نکرد! در چنین شرایطی شاهد تضعیف زیربنایی و ساختاری ناتو از سوی ایالات متحده آمریکا هستیم. این در حالی بود که قبل از سر کار آمدن ترامپ نیز ناتو به واسطه نقشآفرینی منفی و شکست خورده خود در افغانستان، مورد انتقاد افکار عمومی دنیا قرار گرفته بود. در هر حال امروز ناتو دیگر نمادی از همگرایی نظامی و امنیتی بازیگران غربی محسوب نمیشود. در شرایطی که خود ساختار ناتو[به عنوان ساختار غالب امنیتی در اروپا] از سوی بازیگران به چالش کشیده شده، تکلیف ساختارهای موازی مانند ارتش اروپایی نیز کاملا مشخص است! فراتر از این موارد، ناتو در ماجرای اوکراین نشان داد قدرت «خلق بحران» را بیشتر از قدرت «مدیریت بحران» داراست! ناتو سال 2014 پروژه ناآرامسازی اوکراین را کلید زد و با هدف ایجاد هرج و مرج داخلی و سپس مدیریت این هرج و مرج به سود منافع خود و غرب وارد میدان شد. هماکنون اعضای پیمان آتلانتیک شمالی صرفا به بخش اول خواسته خود رسیدهاند!
بی دلیل نیست که امروز، یعنی 72 سال پس از تاسیس ناتو در سال 1946، دوباره شاهد شکلگیری و تبلور ایدههایی مانند اضمحلال ناتو یا تغییر فاز ماهوی آن (از فاز نظامی به فاز سیاسی) هستیم. بسیاری از نظریهپردازان بینالمللی معتقدند با توجه به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پیمان آتلانتیک شمالی نیز فلسفه وجودی خود را از دست داده. در هر حال، تنفس مصنوعی سران ناتو به این پیمان جمعی نمیتواند تا مدت زیادی دوام داشته باشد، ضمن آنکه خلق یا احیای ایدههای جدید امنیتی و جمعی در غرب نیز با توجه به پیچیدگیهای موجود، امکانپذیر نخواهد بود.