دکتر مهدی بهادرینژاد، یکی دیگر از دانشجویان فنی دانشگاه تهران است که واقعه 16 آذر را از نزدیک حس کرده است. او استاد بازنشسته دانشگاه صنعتی شریف و از چهرههای ماندگار کشورمان در حوزه مهندسی مکانیک است. او واقعه را چنین نقل میکند: «روز 16 آذر سال 1332 من دانشجوی سال دوم دانشکده فنی بودم. در آن زمان حزب توده در دانشگاه فعالیت زیادی داشت و تعداد زیادی از دانشجویان عضو این حزب بودند. به سربازان تفهیم کرده بودند که تمام دانشجویان دانشگاه جزو حزب توده هستند. ... [روز واقعه] برخلاف آنچه در دانشگاه مرسوم بود، تمام صحن دانشگاه تهران از سربازان شاه پر شده بود و اطراف دانشکده فنی سربازان مسلح قدم میزنند. به خاطر دارم روز 15 آذر یک روز قبل از واقعه 16 آذر یکی از دانشجویان از سربازی به شوخی پرسیده بود: «اگر یک تیر به گنجشکهایی که روی درخت هستند بزنید، چند گنجشک را میتوانید بکشید؟» که سرباز به او گفته بود: «این تیر ارزش دارد، من تیر را به گنجشک نمیزنم، بلکه آن را به سینه یک تودهای میزنم!» ... در حالی که استاد مشغول تدریس بود در کلاس باز شد و 2 سرباز تنومند در شرایطی که یکی از مستخدمهای دانشکده را به زور به همراه داشتند، وارد کلاس شدند. سربازها به مستخدم میگفتند: «بگو چه کسی بود که به سرکار فلانی توهین کرد.» مستخدم هم میگفت: «من نمیدانم!» استاد کلاس به حضور آنها اعتراض کرد و اینکه باید احترام کلاس را نگه دارید. سربازان به استاد توهین کردند که به شما مربوط نیست، یکی از سربازها اسلحهاش را روی شقیقه مستخدم گذاشت و گفت: «بگو چه کسی بود که توهین کرد!» او هم از ترس دستش را به سمتی دراز کرد که چند دانشجو در آن قسمت حضور داشتند. سربازها یکی از دانشجویانی که در آن قسمت از کلاس بود را بیرون بردند و رفتند. نظم کلاس به هم ریخت و دانشجویان از کلاس بیرون رفتند. در این لحظه زنگ دانشکده که هنگام تعویض کلاسها نواخته میشد، قبل از پایان کلاس به صدا در آمد، همه دانشجویان دانشکده از کلاسها بیرون آمده و متوجه شدند چه اتفاقی در دانشکده رخ داده است... رئیس وقت دانشکده فنی دانشگاه تهران «مهندس خلیلی» برای بچهها سخنرانی کرد و گفت: «تا وقتی نتوانیم امنیت دانشجویان را در دانشکده حفظ کنیم، کلاسهای دانشکده تعطیل است.» ... پس از مدتی از تیراندازیها من و چند نفر از دانشجویان که در دستشویی دانشکده پنهان شده بودند، به طبقه دوم رفتیم تا از دانشکده خارج شویم. اجازه ندادند و گفتند باید صبر کنید. دفتر دانشکده در این طبقه بود. حدود 12 دانشجو بودیم که در این طبقه حضور داشتیم، صبر کردیم تا اجازه دهند از دانشکده بیرون رویم. صدای ناله میشنیدیم، حدس زدم دانشجویی را شکنجه میکنند اما بعدها فهمیدیم صدای نالههای «احمد قندچی» یکی از دانشجویان که تیر به او اصابت کرده بود و در 17 آذر به شهادت رسید، بود ... خاطرم هست یک روز قبل از 16 آذر من و چمران در کتابخانه بودیم که احمد قندچی پیش ما آمد و درباره تعیین رشته سال بعد با ما مشورت کرد تا اطلاعاتی کسب کند و بتواند تعیین رشته کند». بهادرینژاد درباره حال و هوای دانشکده فنی پس از این ماجرا چنین میگوید: «در دانشکدههای دیگر دانشگاه تهران چندان خبری نبود، دانشجویان دانشکده فنی بیشتر از سایر دانشجویان تظاهرات برپا میکردند، پس از این ماجرا همه ناراحت بودند و فضای خفقانی در دانشگاه حاکم شد، کسی نمیتوانست حرف بزند. تظاهرات و سخنرانیها به شکل محدود برگزار میشد و خفقان بر کشور حکمفرما بود. دانشگاه تهران حدود یک ماه تعطیل شد».