printlogo


کد خبر: 202680تاریخ: 1397/9/14 00:00
به روایت یک شاهد عینی

شهید مصطفی چمران، یکی از نخبگان دانشگاهی ایران است که هنگام واقعه 16 آذر 32 دانشگاه تهران، دانشجوی سال دوم فنی بوده و با چشمان خود هر آنچه را رخ داده، دیده است. او پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه تهران، با استفاده از بورسیه تحصیلی به آمریکا می‌رود و با تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان ایران در آمریکا تاثیر بسزایی در بیداری دانشجویان نسبت به استبداد پهلوی دارد. چمران 9 سال پس از ماجرای 16 آذر، جنایت پهلوی را در دانشکده فنی دانشگاه تهران اینگونه می‌نویسد:
«اعمال خائنانه دولت کودتا هر روز بر بغض و کینه مردم می‌افزود و بر آتش خشم و غضب آنان دامن می‌زد. از روز 14 آذر تظاهراتی که در گوشه و کنار به وقوع می‌پیوست وسعت گرفت و در بازار و دانشگاه عده‌ای دستگیر شدند. روز 15 آذر مجددا تظاهرات بی‌سابقه‌ای در دانشگاه و بازار شکل گرفت. در دانشکده‏های پزشکی، حقوق و علوم و دندانپزشکی، تظاهرات موضعی بود و جلوی هر دانشکده مستقلا انجام می‌شد و سرانجام با یورش سربازان خاتمه می‌یافت که عده‌ای دستگیر شدند. در بازار نیز همزمان با تظاهرات دانشجویان، مردم دست به اعتصاب زده شروع به تظاهرات کردند و عده‌ای به وسیله ماموران نظامی گرفتار شدند. دولت بغض و کینه شدیدی به دانشگاه داشت، زیرا دانشجویان پرچمدار مبارزات ملی بودند و با فعالیت مداوم و موثر خود هیات حاکمه را به خطر و سقوط تهدید می‌کردند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند هنگام ورود «نیکسون»، ضمن دمونستراسیون عظیمی، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا و طرفداری خود را از دکتر مصدق نشان دهند. تظاهرات علیه افتتاح مجدد سفارت و اظهار تنفر به دادگاه «حکیم فرموده» همه جا به چشم می‌خورد و وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمی می‌نمود.
صبح شانزدهم آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق‌العاده سربازان و اوضاع غیر عادی اطراف دانشگاه شده و وقوع حادثه‌ای را پیش‌بینی می‌کردند. نقشه پلید هیات حاکمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی‌الامکان سعی می‌کردند به هیچ‌وجه بهانه‌ای به دست بهانه‌جویان ندهند. از این رو دانشجویان با کمال خونسردی و احتیاط به کلاس‌ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده‌ای کارآگاه به راه افتادند.
حدود ساعت 10 صبح موقعی که دانشجویان در کلاس‌ها بودند، چندین نفر از سربازان دسته «جانباز» به معیت زیادی سرباز معمولی رهسپار دانشکده فنی شدند. ما در کلاس دوم دانشکده فنی که حدود 160 دانشجو داشت، مشغول درس بودیم. آقای مهندس شمس استاد نقشه‌برداری تدریس می‌کرد. صدای چکمه سربازان از راهروی پشت در به گوش می‌رسید. عده‌ای از سربازان، دانشکده فنی را به کلی محاصره کرده بودند تا کسی از میدان نگریزد. اکثر دانشجویان ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشکده خارج شوند. در این میان بغض یکی از دانشجویان ترکید. او که مرگ را به چشم می‌دید و خود را کشته می‌دانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعارهای کوتاه بیرون ریخت: «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه». هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به کلی غافلگیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشی بود. دانشجویان یکی پس از دیگری به زمین می‌افتادند بویژه که بین محوطه مرکزی دانشکده فنی و قسمت‌های جنوبی 3 پله وجود داشت و هنگام عقب‌نشینی عده زیادی از دانشجویان روی این پله‏ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند. بدین ترتیب 3 نفر از دوستان ما بزرگ‌نیا، قندچی و شریعت‌رضوی شهید و 27 نفر دستگیر و عده زیادی مجروح شدند.
دانشگاه تهران به پیروی از دانشکده فنی و به عزای شهدای آن در اعتصاب عمیقی فرورفت. بعدازظهر آن روز دانشجویان با کراوات سیاه از دانشکده حرکت کردند و با سکوت غم‌آلود و ماتم زده رهسپار خیابان‌های مرکزی شهر شدند و بویژه در خیابان‌های لاله‌زار و استانبول انبوه دانشجویان عزادار نظر هر رهگذری را جلب و او را متوجه این جنایت عظیم می‌کرد. بیشتر دانشکده‏های شهرستان‌ها نیز برای پشتیبانی از دانشگاه تهران اعتصاب کردند. تعداد زیادی از سازمان‌های دانشجویی خارج از کشور نیز به عمل وحشیانه و خصمانه دولت بشدت اعتراض کردند».


Page Generated in 0/0065 sec