هفت کوزه سفالی و هفت کاسه آب به دربار شدند و پس از آن رعیت گروه گروه برای شکرگزاری شرفیاب. این خواب آشفته چنان حضرتمان را برآشفت که فیالفور معبران را خبر کردیم. ایشان که هنوز در کشوقوس رملواسطرلاب بودند، خبر آمد جهانگیرخان فریدونکناری مشهور به « میرزا جفیمنکو» به سفر قطر کرده و اکنون اذن ملاقات میخواهد. جفی پس از شرفیابی ساعتی چند گفت و شنفتیم و لذت بردیم اما دریافتیم معالاسف تمام سرمایه را مارک خریده و امروز تمام بنجلهای مارکدار را به اهالی دربار انداخته. معبران بازگشتند و هریک حرفی و سخنی لکن دریغ از اندکی معنا. مرخصشان کردیم و ملازمان و مشاوران را فراخواندیم و به مشاور اعظم فرمودیم کاری کند که دیگر از این خوابها نبینیم والا همه را گردن میزنیم. مشاور اعظم کارگروهی برای وضعیت حساس کنونی تشکیل داد، ستاد بحران شکل گرفت و رعیت هم به حال آماده باش. اندکی بعد مشاور اعظم شرفیاب شد. حضرت شاهنشاه به سلامت باشند که رعیت بینوا را به نان و نوایی رساندند! قربان سرتان خواب شما از الطاف خفیه حضرتتان به رعیت مفلوک بود. آن7کوزه سفالی، همسایهها با مرز خاکی و آن7 کاسه آب، همسایهها با مرز آبی هستند و هریک بازاری دارند به پهنای اقیانوس! زین پس رعیت بیکار را به واردات کالاهای اساسی ممالک همسایه میگماریم و آمار اشتغال را بالا میبریم و گرسنگی رعیت را مرتفع. باشد که سایه همایونی همیشه بر سرمان مستدام بماند. فرمودیم: هوووم خوب است دستور میدهیم همین کار را بکنید!
پس از این اتفاق فرخنده دستور دادیم ادمینها به نام حضرتمان استوری بروند و پست گذارند که این همه خیروبرکت از تدبیر شاهنشاه است و رعیت دعاگو باشند و شکرگزار و لایکدهند و فیو زنند که محبوبیتمان بالا رود. به امید تیک آبی.