پوریا محسنی: هنوز خاطره تلخ 15 آذر سال 91 از ذهنها پاک نشده است، حادثهای که جان 2 دانشآموز را گرفت و 27 دانشآموز را سوزاند. به چهرههایشان که نگاه کنی سوختن عمق وجودشان را میتوانی احساس کنی. تلخ است که دختر باشی و چهرهات دستخوش بیاحتیاطی و شاید هم سهلانگاری برخیها قرار بگیرد! داستان تلخ دختران شینآبادی که اگر حادثه تلخ آتشسوزی کلاس اتفاق نمیافتاد شاید هیچ وقت سر زبانها نمیافتادند و هیچکس از آنها سراغی نمیگرفت، تنها یک نمونه از سهلانگاری مدیران آموزشوپرورش در استانداردسازی سیستمهای گرمایشی مدارس کشور است.
با نگاهی گذرا به سوابق آتشسوزی در مدارس کشور به حوادثی مانند آتشسوزی در مدرسه شهرستان شفت گیلان در بهمن 76، آتشسوزی در مدرسه روستای سفیلان در آبان 83، حادثه مدرسه شهید رحیمی درودزن در آذر 85 و آتشسوزی در دبیرستان شبانهروزی وابسته به دانشگاه چابهار در آبان 90 میرسیم. متاسفانه حادثه روز گذشته نیز در مدرسهای دخترانه اتفاق افتاد که 2 فوتی و 2 مصدوم دختر روی دست خانوادههایشان گذاشت؛ مصدومیتی که بر اساس آنچه «علی مرادی» مدیر روابط عمومی اداره آموزشوپرورش استان سیستانوبلوچستان گفته است: «به دلیل استفاده از چراغ نفتی برای گرم کردن کلاس درس اتفاق افتاده است!»
همین یکی، دو روز پیش بود که هادی ایازی، معاون اجتماعی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفته بود: «هزینه درمان هر درصد سوختگی ۵ میلیون تومان است. این اعداد و ارقام حکایت از هزینههای بالای درمان سوختگی دارد، آن هم برای خانوادههایی که این روزها با مشکلات گوناگون اقتصادی و معیشتی دست و پنجه نرم میکنند». تداوم مراحل درمان دختران شینآبادی مصداق بارز از سختیهای درمان سوختگی است، آیا وزارت آموزشوپرورش تمام و کمال این هزینهها را پرداخت خواهد کرد؟! از سوی دیگر یک پرسش مهم مجال نمیدهد از کنار این حادثه به راحتی عبور کرد؛ تا چه زمانی دانشآموزان باید قربانی سوءمدیریتها در بحث ایمنسازی سیستمهای گرمایشی مدارس شوند؟
بر اساس آمارهای اعلامی از سوی مدیران آموزشوپرورش، نزدیک به 42 درصد کلاسهای درس وسایل گرمایشی استاندارد ندارند و از بخاریهای غیراستاندارد برای گرمایش در کلاسهای درس استفاده میشود. این آمار مهر تأییدی بر خطرات احتمالی است که در کمین دانشآموزان نشسته و از آنسو انگار مدیران مسؤول راهکاری برای حل این چالش ندارند. جالب اینجاست که بر اساس برنامه ششم باید بخاریهای نفتی از مدارس جمعآوری شود اما این اتفاق نیفتاده و نهتنها قانون اجرا نشده، بلکه تخلیه مدارس خطرناک که ممکن است با هر گونه آتشسوزی یا حادثهای بر سر ساکنانش فرو بریزد مطرح شده، در حالیکه این مدارس تنها امید خانوادههای محروم برای آینده فرزندانشان است.
به هر روی حوادثی از این نمونه تنها ظاهر دانشآموزان را نمیسوزاند، بلکه عمق وجود آنها، خانواده و جامعه را آتش میزند. مدیران باید بدانند بازی با جان دانشآموزان یعنی بازی با اعتماد عمومی نسبت به ایمنی سیستم آموزشی کشور! از سوی دیگر انگار حوادث آتشسوزیهای گذشته، آنچنان که باید، درسی برای مدیران نشده و همچنان به بهانه کمبود بودجه، از زیر مسؤولیت این کار فرار میکنند و در زمان بروز حادثه، دایه مهربانتر از مادر شده و دنبال مقصر هستند!