نوید مؤمن: نسبت میان «آرمان»، «استراتژی» و «تاکتیک» در حوزه سیاست خارجی کشور ما همچنان مشخص و قابل محاسبه نیست! قاعدتا آرمانهای ما باید مولد استراتژیها و تاکتیکهای ما نیز باید در ذیل استراتژیهای ما تعریف شود. پیچیدهترین قسمت بازی نظام سلطه این است که استراتژیهای سیاست خارجی کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران را در خدمت بازی تاکتیکی خود درآورد. به این پروسه، معامله «استراتژی» با «تاکتیک» اطلاق میشود! بهتر است بدون هیچگونه پیشقضاوتی، نیم نگاهی به بازی اوباما و جان کری در دوران مذاکرات هستهای با تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان بیندازیم.
1- زمانی که جان کری، وزیر اسبق خارجه ایالات متحده آمریکا در خیابانهای لوزان با چهرهای خندان در معیت جناب آقای ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان مشغول پیادهروی بود، تاکتیک «لبخند آمریکایی» در حال هضم استراتژی «تبدیل دشمن به دوست» و شکلدهی نوعی معامله فریبکارانه برای کشورمان بود! به عبارت بهتر، ایالات متحده آمریکا با تغییر تاکتیک رفتاری خود (که دموکراتها در آن معمولا استاد هستند)، استراتژی «مدیریت رفتار دشمن» را از حوزه سیاست خارجی کشورمان به گوشهای راند و استراتژی «تبدیل دشمن به دوست» را جایگزین آن کرد. این استراتژی سریعا به استخدام تاکتیک «لبخند آمریکایی» درآمد.
2- زمانی که تیرماه سال 1394 توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 به امضا رسید، دولت یازدهم از برجام تحت عنوان یک «نقطه ثقل» در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی کشور یاد کرد. متاسفانه این بار «استراتژی اقتصادی» ما به دلیل نگاه حاکم بر دولت در خدمت تاکتیک «بزک برجام» توسط ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. در چنین فضایی متأسفانه سخنان صریح و نصایح حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره لزوم نهادینهسازی «اقتصاد مقاومتی» و تاکید معظمله بر احصای ظرفیتهای بالقوه و بالفعل اقتصادی در داخل کشور به سرلوحه اقدام و عمل مقامات دولتی کشورمان تبدیل نشد. پیوند بیش از حد و نامتعارف 2 حوزه «اقتصاد» و «سیاست خارجی» در دولت یازدهم در شکلگیری این روند بیتاثیر نبود.
3- امروز با گذشت بیش از 3 سال از امضای توافق هستهای، جناب آقای دکتر ظریف در سخنانی که از یک سو مصداق «پشیمانی» و از سوی دیگر، مصداق «فرار به جلو» تلقی میشود، منتقدان رویکرد وزارت امور خارجه طی 5 سال اخیر را اینگونه تخطئه میکنند:
«مشکل ما این است کسانی که طرفدار تعامل با غرب هستند، تا کسانی که مخالف هستند و اسامی دیگری از جمله دلواپسان و... را بر خود میگذارند، یک باور غلط دارند و آن، این است که دنیا را در غرب میبینند. آنها غرب را مرکز جهان میبینند و به همین دلیل خود را در مقابل غرب میبینند اما تحول عمدهای که اتفاق افتاده و ما باید آن را بشناسیم، این است که دنیای امروز ما دنیای پساغربی است...».
بدون شک آقای ظریف به خوبی میدانند گزارههایی مانند «لزوم معامله با کدخدا» ، «نفی استراتژی نگاه به شرق» و «خضوع در برابر تروئیکای اروپا»، هیچ یک منبعث از افکار و تئوریهای منتقدان رویکرد سیاست خارجی کشور طی سالهای اخیر نبوده است! به عبارت بهتر، وزیر امور خارجه کشورمان به صورت خواسته یا ناخواسته، تصویر آینه مقابل خود را با تصویر دلواپسان اشتباه گرفتهاند! منتقدان رویکرد وزارت امور خارجه، از مدتها قبل مشتاق شنیدن چنین جملاتی و از آن مهمتر، ابراز این جملات و رفتارهای برخاسته از آن در مجامع بینالمللی و صحنه مذاکره با کشورهای غربی بودهاند اما دریغ از این اقدام ...
4- سوال اصلی اینجاست: فارغ از خبطی که وزیر امور خارجه کشورمان در خطاب قرار دادن منتقدان سیاست خارجی کشور (به جای وزارت امور خارجه) صورت دادهاند، آثار و خروجی اظهارات اخیر ایشان در تعیین مشی کلان، میانمدت و کوتاهمدت دستگاه سیاست خارجی کشورمان چیست؟
آیا این سخنان به معنای نفی واقعی سلطه غرب در نظام بینالملل و حرکت بر مدار 3 اصل «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» است؟ اگر اینگونه است، منتقدان سیاست خارجی کشورمان حاضرند هزینه «تخطئه غیرمنصفانه» خود از سوی وزیر امور خارجه را پرداخته و آن را فدای اصلاح رویه حاکم بر سیاست خارجی کشورمان کنند! همان گونه که اشاره شد، نسبت میان 3 مولفه اساسی یعنی آرمان، استراتژی و تاکتیک در دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان بر هم ریخته است. اصلیترین پیششرط جلوگیری از استمرار خلط این 3 مولفه (که امکان بروز خطاهای اساسی در حوزه دیپلماسی ما را افزایش میدهد)، آگاهی نسبت به مشی نادرستی است که طی سالهای اخیر بر حوزه سیاست خارجی کشورمان حاکم بوده است. بنابراین اگر اظهارات اخیر آقای دکتر ظریف، مصداق نوعی «خودآگاهی» باشد باید از آن استقبال کرد. با این حال اگر ایشان در صدد فرافکنی نسبت به وضعیت موجود و نسبت دادن کارنامه ناموفق سیاست خارجی کشور به منتقدان وزارت امور خارجه هستند، بدترین مسیر ممکن را انتخاب کردهاند! وزارت امور خارجه امروز در راستای اصلاح و بازگشت از مسیر گذشته خود، بیش از آنکه به «بلدوزر» نیاز داشته باشد، نیاز به «دوربرگردان» دارد! واقعیتی که امیدواریم آقای دکتر ظریف و همراهانشان پس از 5 سال، لااقل در خفای ذهنی خود، نسبت به آن آگاه شده باشند!