printlogo


کد خبر: 203508تاریخ: 1397/9/29 00:00
برزخ‌های غرب‌گرا بودن!

حسن قرائی: مجموعه آنچه با عنوان اصلاح‌طلبان می‌شناسیم، ترکیب یکدستی نیست. همه اما در یک جهت اشتراک نظر دارند و آن، غرب‌گرایی است. خلاف دعواهای مرسوم اصلاح‌طلبان درباره خط و مرزهای اصلاح‌طلبی، این مهم‌ترین مرزی است که می‌توان تمام آنها را زیر چتر آن جمع کرد. با این تفسیر کسانی مثل اکبر گنجی، عبدالکریم سروش، محسن کدیور و دیگران که از همین اردوگاه به بی‌بی‌سی، رادیو فردا و... رفته‌اند، اصلاح‌طلب‌تر از دیگران تلقی می‌شوند، چرا که حداقل در بعد شخصی، نیاز و خلأ گرایش به غرب‌شان را به صورت تام و تمام التیام داده‌اند! آنها که در داخل کشور هستند اما در وضعیتی برزخی زیست می‌کنند و نمی‌دانند این گرایش فکری و عاطفی خود را چگونه با ادعای خط امامی بودن در یکجا جمع کنند. اینکه هم پیرو امامی باشی که آمریکا را شیطان بزرگ می‌دید و هم نهایت آرزویت رابطه با همین شیطان باشد، واقعا کار ساده‌ای نیست.
آنچه اما این روزها بر اصلاح‌طلبان می‌گذرد شاید جذاب‌تر از تمام تاریخ حیات این طیف باشد. اصلاح‌طلبان که روزی دولت روحانی را رحم اجاره‌ای خود می‌خواندند، حالا می‌گویند ما را چه به دولت اصلا! برجام در نظر آنها فرزندی است که فعلا نمی‌شود سرپرستی آن را قبول کرد، با این حال همین برجام و غرب‌گرایی، تمام هویت آنهاست! به زبان ساده‌تر، چیزی شبیه جدال عقل و عشق اکنون آنها را درگیر خود کرده است. لذا در یک کلاف سردرگم، مدام آسمان ریسمان می‌بافند و باز در همان نقطه اول هستند و وقتی خوب نگاه می‌کنی می‌بینی آخر معلوم نیست تکلیف‌شان با برجام چیست؟!
در نهایت، همه اصلاح‌طلبان با تنها چیزی که موافق هستند این است که کاری کنیم ترکش‌های برجام به منافع ما نگیرد! این در حالی است که همزمان از پس‌مانده جسد برجام و البته برادران ناتنی آن بشدت دفاع و پاسداری می‌کنند. لذا رسانه‌های زنجیره‌ای مکرون را «اوبامای اروپا» می‌نامند که می‌خواهد با SPV معجزه دیگری چون برجام برای‌شان متولد کند. با این حساب، جلیقه‌زردها هر که باشند و هرچه بگویند، حق فعلا با مکرون است! اصلاح‌طلبان در برخورد با لوایح مربوط به FATF نیز دقیقا همین برخورد را دارند.
لیکن دور از انتظار نیست اگر فردا عواقب FATF هم مشخص شود، اصلاح‌طلبان در قبول سرپرستی این فرزند خود هم دچار تضادهای عقلی - عشقی شوند. رفتار اینان به جوانکی می‌ماند که زود عاشق می‌شود، عقد می‌بندد و زود هم کارش به طلاق می‌کشد.
اصلاح‌طلبان البته با وجود شکست‌های پی در پی و سر کار رفتن از سوی آمریکا و اروپا، ابدا قائل به طلاق رسمی از غرب نیستند، بلکه تجربه نشان داده حداکثر به طلاق عاطفی - آن هم موقت - رضایت خواهند داد! مرور شکست مذاکرات سعدآباد برای کسانی که در این واقعیت تردید دارند، می‌تواند سند قابل اعتنایی باشد. حالا اما مقطع مهمی در سیر حیات سیاسی ـ اجتماعی این طیف است. اکنون آنها و برجام‌شان نیست که دچار مشکل هستند، بلکه این خود غرب است که تیفوس گرفته است. اصلاح‌طلبان شاید بالاخره راضی شوند کسی برجام را نقد کند، به نقد کدخدایان خود اما ابدا رضایت نخواهند داد. لذا مرگ بر جلیقه‌زردها!
تاریخ ظاهرا از دست لیبرال‌ها خسته است. لذا دوست دارد حساب غرب و غرب‌گرایان را یکجا برسد! این شاید که نه، حتما آرزوی تمام آزادگانی است که در طول تاریخ توسط غرب وحشی در سراسر گیتی به بردگی گرفته شده، قربانی این توحش مدرن شده‌اند. جمجمه ۱۸۰۰۰ الجزایری که طی دوران استعمار سر آنها قطع شده و به پاریس منتقل شده، اکنون در موزه انسان پاریس موجود است. من خبر ندارم آتش خشم جلیقه‌زردها تاکنون به این کلکسیون افتخارآمیز دوستان اصلاح‌طلبان در پاریس هم رسیده یا نه، این را اما
می‌دانم که روح چندصد میلیون قربانی و صدها هزار شهید مجاهد تاریخ معاصر جهان در آرزوی فروریختن بهشت آدمخوار اصلاح‌طلبان است. در هندسه جدیدی که بتدریج خلق می‌شود، آنها که عمری به دلیل غرغره کردن افاضات امثال جان لاک، ولتر، ماکیاولی، پوپر، فرانسیس بیکن و ... خود را روشنفکر نامیده‌اند، حقیرترین و منفورترین موجودات عالم خواهند بود.
 


Page Generated in 0/0064 sec