افول غرب چنان هویدا شده است که حتی اکونومیست، ارگان مهم سلطهگران جهانی، سنتش برای پیشبینی روندهای جهانی در سال جدید میلادی در ویژهنامه «جهان در 2019» را به ناچار دستخوش دگردیسی واقعگرایانهای میکند که چیزی نیست جز همان اعتراف؛ اعترافی که پیشبینیهای نشریه روتشیلدها را بیشتر متمایل به بدبینی به آینده غرب، از انگلستان و اروپا تا آمریکا میکند، البته اکونومیست در این ویژهنامه تلاش دارد با ژست جدید بدبینی واقعبینانه خود نسبت به تحولات آتی، زیرکانه از کنار بحرانهای عمیقی چون قیام طبقه متوسط- جلیقهزردها- در فرانسه علیه نظام سرمایهداری حاکم و احتمال کشیده شدنش به تمام اروپا و همچنین روندهای تقریبا قطعی یعنی چشمانداز سقوط قریبالوقوع اقتصاد بینالمللی دلارمحور- و سرایت تب دلار به پوند و یورو- یا خلع سلاح فناوری غرب در رقابت با قطبهای نوظهور تمدن کهن شرق بگذرد. کافی است سرفصلهای ویژهنامه «جهان در 2019» نشریه اکونومیست را با 2 یا 3 سال پیش و پیشبینیهای ظفرمندانه درباره ظهور نئولیبرالیسم در جهان با چاشنی فمینیسم یا سقوط نظامهای مستقل یا مخالف سلطه مثلا در روسیه، ایران، سوریه یا کرهشمالی مقایسه کنیم تا ما هم اعتراف کنیم که شنیدن همین حد اعتراف نیز از پیشگویان ناامید معبد صهیونیسم در لندن خالی از لطف نیست. در اینجا سرفصلهای پیشبینیهای اکونومیست درباره روندهای جهانی در عرصههای مختلف در سال میلادی پیشرو را مرور میکنیم:
2019، پایان سلطه آمریکا
اکونومیست در تحلیلی با عنوان «پایان هژمونی آمریکایی در خاورمیانه» به قلم «آنتون لا گواردیا» مجموعه تحولات اخیر نظامی و امنیتی در منطقه ما را به مثابه انفعال نظامی ناگزیر ترامپ با وجود همه تفاوتهایش با اوباما در مقابل رقبای آمریکا قلمداد میکند که ناکارآمدی و سردرگمی پنتاگون را در جهان جدید به دنبال دارد. این مقاله چنین آغاز میشود: «در 1972 «انور سادات»- رئیسجمهور[وقت] مصر- مشاوران نظامی شوروی را از مصر بیرون کرد تا زمینه را برای سلطه چند دههای آمریکا و یأس خشونتبار متعاقب آن در خاورمیانه فراهم آورد. در 2013 باراک اوباما با طفره رفتن از گفتوگو درباره اقدام نظامی علیه سوریه و توافق هستهای با ایران هژمونی (برتری) نظامی آمریکا را واگذارد. برعکس دونالد ترامپ به سوریه موشک انداخت و ایران را تهدید کرد اما در همان حال که حول تهدید دشمنان به خرد کردن و فرار کامل [نظامی] پیچ و تاب میخورد، معلوم شد که غریزه دومی فائق میآید. با اینکه حتی گاهی رخدادها، مشاورانش و سیاست داخلی او را به اقدام [نظامی] وامیداشتند اما آقای ترامپ اغلب ثابت میکرد که حتی منفعلتر از اوباماست.
این- هژمونی آمریکایی- در منطقه را پیشبینیناپذیر، ناکار آمد و به طور طولانیمدت آشوبزده میکند. توافقهای جنبی در حال مذاکره در یمن، سوریه و لیبی بدون یافتن زمینههایی باثبات برای پایان دادن به جنگ. «واپسین معامله» آقای ترامپ میان [رژیم اشغالگر] اسرائیل و فلسطینیها حتی اگر در نهایت به مرحله اجرا درآید مرده به دنیا خواهد آمد. تحریمهای آمریکایی علیه ایران باعث طرد نظام روحانیت در آن نخواهد شد و حتی افراطیها را تقویت خواهد کرد. جهادیها نیز هرگونه فضا برای تجدید سازمان را غنیمت خواهند شمرد».
پیشبینی لاگواردیا این است که میل به خودکامگی ترامپ نهتنها باعث بیثباتی در داخل آمریکا شده، بلکه توازن قوای آمریکا در مقابل امثال چین و روسیه را نیز به نفع طرفهای شرقی بر هم زده است. حال مسکو با پیروزی در حفظ بشار اسد در سوریه و برخورداری از روابطی حسنه با تمام طرفهای درگیر در خاورمیانه از سوریه و عربستان و قطر و مصر گرفته تا ایران و رژیم صهیونیستی، جای واشنگتن را به عنوان تعیینکننده راهبردی خاورمیانه گرفته است به طوری که حتی سعودیها برای تعیین میزان تولید نفت خود که سالهای سال در ید اختیار آمریکاییها بود نیز نه با ترامپ، بلکه با پوتین هماهنگ میکنند. چین هم با ورود ناوگان دریاییاش به حوالی تنگه عدن به یک بازیگر هژمونیک فرامرزی تبدیل میشود.
در ادامه این مقاله به اشتباه فاحش رژیم صهیونیستی در غائله سقوط هواپیمای جاسوسی روسی در آسمان سوریه اشاره شده که با افزایش امکان مواجهه این رژیم با ایران و متحدان شرقیاش و همچنین حزبالله، ریسک نظامی برای غربیها در خاورمیانه را بیش از حد تصورشان بالا برد.
برآورد اکونومیست از سیاستهای شیوخ خلیجفارس در سال آتی منفی است و از همان جنس قتل خوفناک جمال خاشقجی در ماه اکتبر که پایههای حکومت ملک سلمان و پسر و ولیعهدش را سست و امید اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در عربستان را از بین برد. بنابراین پیشبینی میشود جنگ قدرت در کاخ سلطنت ریاض تشدید شده و جنگ سرد میان سعودی و متحدانش با قطر ادامه یابد. در عین حال سعودیها با وجود ابراز دوستی شدید نسبت به دولت ترامپ و رژیم اسرائیل، روز به روز به آمریکایی که رئیسجمهورش مدعی است «شاه سعودی نمیتواند حتی برای 2 هفته بدون ما دوام آورد» بدبینتر میشوند.
بازگشت بختک رکود بر سر آمریکاییها
با آنکه در اواسط سال 2019 اقتصاد ایالات متحده رکورد طولانیترین توسعه بیوقفه در تاریخ را خواهد شکست اما در انتهای همین سال احتمالا بار دیگر رکودی شبیه سال 2008 را تجربه خواهد کرد. رشد چین شاید کند شود اما هند به توسعهاش شتاب میبخشد. سوریه پساجنگ هم به لیگ برتر رشد اقتصادی جهانی تبدیل میشود، حال آنکه در اروپا، ایتالیا با بحران مالی بیسابقهای مواجه است.
سالی مخرب در سیاست آمریکا
چالشهای بیوقفه دونالد ترامپ با کنگره و حتی همحزبیهای جمهوریخواهش در هر موضوعی، از صلح با کرهشمالی گرفته تا فرمان خروج از سوریه و بویژه در غائله دیوار مکزیک که به تعطیلی دولتش کشیده شده است، حکایت از آن دارد که او به دنبال گسترش مرزهای قدرت رئیسجمهوری در آمریکاست؛ مسالهای که باعث ایجاد رقابتی تخریبی در فضای سیاسی ایالات متحده شده است و جریانهای مختلف را در دفاع از حقوق اقلیتهای نژادی بویژه سیاهان در آمریکای ترامپ به صحنه کشانده است.
نمود عینی این وضع، تقلای فعالان اجتماعی و سیاسی برای احیای مجدد حق رأی اقلیتها یا شهروندان درجه دوی آمریکاست آن هم پس از مبارزهای 150 ساله در دل قانون اساسی برای گسترش دایره حق رای به همه آمریکاییها. آنچه در انتخابات اخیر کنگره و فرمانداریها در ایالتهای کانزاس و جورجیا رخ داد که جمهوریخواهان حتی خواهان لغو حق رای مستقیم شهروندان سیاهپوست شدند، به مثابه بازگشت آمریکا به عصر سیاه بردهداری است.
آنلاین شدن نصف جهان
دهکده جهانی دیگر آرزو نیست، بلکه جلوی چشم ما در حال شکل گرفتن است. در سال 2019 عنوان «نیمی از جمعیت جهان حالا برخط هستند» فقط یک خبر عادی خواهد بود که همین حالا اتحادیه ارتباطات مخابراتی بینالمللی نیز آن را پیشبینی کرده است. همزمان چالشی جدی در گوشه و کنار جهان برای محدود کردن اطلاعاتی که نیمی از مردم برخط جهان دریافت میکنند آغاز شده است. جدا از اینکه شبکههای اجتماعی و پیامرسان مثل فیسبوک که بتدریج افول میکند، خود در گزینش دایره اطلاعات کاربرانشان نقش دارند، دولتها هم چه در اروپا و آمریکا و چه آسیا و آفریقا برای تنگ کردن دایره وارد عمل شدهاند. مثلا با اینکه آنلاین شدن نیمی از جامعه بشری به لطف گوشیهای هوشمند رخ داده است اما در 65 کشور، نرمافزارهایی روی همین گوشیها ارائه میشود که تنها شبکههای اجتماعی بومی یا غیر بینالمللی را در اختیار کاربران بومی قرار میدهد.
بیاعتباری پادشاهی بریتانیا و میز مذاکره اروپایی
با فرارسیدن فرجام بریگزیت در انتهای ماه مارس 2019، بریتانیا با بحران مشروعیتی بیسابقه مواجه خواهد شد. خروج انگلیسیها از اتحادیه اروپایی با محقق شدن همه احتمالاتی که زمانی غیر محتمل تلقی میشدند و بدون هیچ توافقی و مانند یک غریبه که اتحادیه به عنوان «طرف سوم» در توافقنامهها از آن یاد میکند، شاهدی است بر این مدعا که اعتبار پادشاهی به عنوان قطبی اساسی در معادلات جهان نابود شده است. اما هنوز افتضاحات جالبتری در راه است؛ اینکه دولت ترزا می سقوط کند و جرمی کوربین، رهبر چپگرای حزب کارگر به نخستوزیری برسد یا پارلمان درخواست یک همهپرسی دیگر از بریتانیاییهای وحشتزده از بریگزیت درباره خروج از اتحادیه کند که معنایی جز بیاعتبارتر شدن لندن نزد اروپاییها نخواهد داشت.
اما در پلانی بزرگتر، ادامه سردرگمی بریگزیت در مناسبات انگلیسی- اروپایی برای بروکسل نیز به عنوان موجودیتی که نمیتواند مسائل خود را بر اساس توافقی جامع حلوفصل کند گران تمام میشود.
سلامی دوباره به روی ماه
رقابت فضایی هم دیگر داستانی علمی- تخیلی نیست. در آستانه 50 سالگی پا گذاشتن بشر روی ماه خیلی از مردم جهان ترجیح میدهند داستان لوئیس آرمسترانگ و همسفرانش در آپولو را افسانهبافی قلمداد کنند. در نتیجه آمریکاییها در تقلا هستند طولانیترین پروژه کاوش در تاریخ را بموقع به سرانجام برسانند و با اعاده حیثیت از خود دوباره به روی ماه سلام کنند. اواخر سال 2018 سه سفینه مختلف زمین را به مقصد نزدیکترین همسایه فضایی زمین ترک کردند تا نخستین «پایگاه ماهی» را علم کنند. طی 20 سال گذشته هیچ کشوری حتی روسیه در مسیر بازگشت به ماه با آمریکا رقابت جدی نداشت تا اینکه چین برنامه جاهطلبانه ماهنورد «تغییر 04» را به راه انداخت و بزودی انسانهای زیادی صاحب ملیتهای دوگانه «زمینی- ماهی» میشوند.