بختیار در خاطرات خود نوشته است چند دقیقه پس از خروج از نخستوزیری، زندگی مخفیاش آغاز شد و «تنها رابط من با دنیای خارج یک رادیو ترانزیستوری بود.» پیشتر چند روایت درباره خروج او از ایران منتشر شده بود؛ چنانکه به نوشته رادیو فردا، «برخی روایتها حاکی از این است که وی ۱۲ روز پس از ترک مقام نخستوزیری از طریق مرزهای غربی خاک ایران را ترک کرد. اما روایت دیگری که خود بختیار جزئیات آن را فاش میکند این است که وی از طریق فرودگاه مهرآباد با چهره تغییر یافته و یک گذرنامه جدید خارج میشود». بختیار در خاطرات خود مینویسد: «نمیتوانستم تا آخر عمر مخفی به سر برم. وقت گرانبها را داشتم از دست میدادم. باید خود را به کشوری میرساندم که به من اجازه دهد حرفهایم را بزنم و به مبارزه ادامه دهم». از طریق دوستان و آشنایان خود در سفارت فرانسه یک گذرنامه خارجی با نامی جعلی تهیه میکند. سپس تغییر قیافه میدهد و آنگونه که در کتاب «یکرنگی» شرح میدهد «ریشی بزی» میگذارد. «قیافهام به برکت یک ریش بزی و یک جفت عینک سیاه، مختصری عوض شده بود. کسی که همراه من بود با یک بلیت درجه یک و چمدان من وارد محوطه فرودگاه شد و چمدان را رد کرد. آن موقع با شتاب کت را روی شانهها انداختم و مثل بازرگانی شتابزده وارد شدم. صف مسافران ایرانی طولانی بود ولی در صف مسافرهای خارجی فقط 7 یا 8 نفر ایستاده بودند». بختیار بدون هیچ مشکلی بخشهای بازرسی را رد میکند، در اتاق ترانزیت نیز زیاد معطل نمیشود و سوار نخستین اتوبوسی میشود که به طرف هواپیما میرود. در قسمت درجه یک هواپیما مینشیند. «هدفم این بود که خطر بازشناخته شدن را به حداقل برسانم. در قسمت درجه یک از نظر آماری این خطر کمتر بود. توکل هم بقیه کارها را کرد». زمانی که درهای هواپیما بسته میشود، بختیار میگوید که تا آن زمان ۹۵ درصد نقشهاش با موفقیت روبهرو شده بود. برای اینکه توجه دیگران را به خود جلب نکند تظاهر میکند که از پنجره هواپیما آمدوشد کارمندان شرکت هواپیمایی را نگاه میکند. وی در حالی وارد پاریس میشود که هیچ کسی از روز و ساعت ورودش خبر نداشت. «وقتی به پاریس رسیدم فرزندانم را خبر کردم که دنبالم بیایند». جواد خادم در یادداشتی که در بیبیسی فارسی منتشر شد برای نخستینبار پس از سالها از هماهنگی سیداحمد مدنی، استاندار خوزستان بعد از انقلاب با فرار شاپور بختیار و نحوه کمک موساد در این رابطه صحبت کرد. به نوشته خادم، «موساد هنوز در داخل ایران از ارتباطات زیادی برخوردار بود و اگر سازمانی میتوانست از عهده این کار بر آید، حتماً موساد بود. برای موساد تهیه پاسپورت فرانسوی ساده بود، حتی احتیاجی نبود که دولت فرانسه بداند پاسپورت برای چه شخصی است. موساد به دنبال فرصت مناسبی برای تاریخ خروج بود. باید روزی میبود که پاسداران به دنبال کسی در فرودگاه باشند و ایرفرانس و لوفتانزا با اختلاف یک ساعت پرواز داشته باشند. من آن را به حدس خوانندگان واگذار میکنم که چه شخصی در آن روز در فرودگاه مهرآباد دستگیر شد و بختیار با کدام هواپیما خارج شد».
بختیار و بنیصدر
خروج مخفیانه با چهره و حتی لباس مبدل، فرار به مقصدی مشترک و تبدیل شدن به بازیگری فعال در مخالفت و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران، تجربه مشترکی است که بختیار و بنیصدر در فاصله کوتاهی از یکدیگر داشتهاند. بختیار با رویداد انقلاب از ایران گریخت و بنیصدر با لباس زنانه و در میانه سال 60 و هر دو به فرانسه.