پرویز ثابتی، معروف به «مقام امنیتی»، یکی از اصلیترین مهرههای ساواک بود که پیش از انقلاب از ایران گریخت. او که در دوره نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم سازمان اطلاعات و امنیت یا به عبارتی، رئیس امنیت داخلی کشور منصوب شد، در آخرین روزهای زوال رژیم پهلوی، طرفدار سیاست سرکوب تظاهرات بود و همواره تأکید داشت دولت باید با قاطعیت تمام، تظاهرات را سرکوب کند. به همین دلیل، پیشنهاد داده بود عنان کار را دستکم برای مدتی کوتاه به ساواک و او بسپارند تا با سرکوب قیام مردم و کشتار آنها بتواند رژیم پهلوی را سرپا نگه دارد و آرامش را به شهرها بازگرداند. (عباس میلانی، 1380، معمای هویدا، انتشارات اختران، ص 390). فردوست درباره نگاه تلاشهای ثابتی برای در دست گرفتن قدرت مینویسد: در زمان نخست وزیری ازهاری و بختیار، ثابتی بدون اطلاع قبلی حداقل هفتهای 2 بار به دفتر میآمد و بیشتر اخبار تظاهرات را میداد که قبلاً به اطلاع دفتر رسیده بود؛ احساس کردم از این ملاقاتهای بیش از حد و بدون موضوع منظوری دارد. ثابتی بیش از حد از مأموریت و ریاست من در تمام پستهایم تعریف میکرد و مدعی بود پس از رفتن من ساواک بینظم و انضباط شد و از نظر فساد و سوءاستفاده به سطح زمان تیمور بختیار سقوط کرد. میگفت همه در ساواک و ارتش و... شما را دوست دارند و قبول دارند. احساس کردم ثابتی تصور میکند چون وضع قاراشمیش شده، چه بهتر که من بختیار را کنار بزنم و خود حکومت کنم تا ثابتی نخستوزیر شود! صریحاً نگفت ولی منظورش روشن بود. قرار گذشته بودم شبها به ثابتی تلفن کنم و آخرین اطلاعات را تا آن لحظه از او بگیرم؛ چنین میکردم؛ تا حدود 10 روز قبل از انقلاب که ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت میخواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجل کرده که در «سیا» شغلی به او واگذار خواهد شد، از این جهت راضی به نظر میرسید. قرار شد پس از رفتن او با همان شماره با عطارپور تماس بگیرم و آخرین وضعیت را بپرسم؛ بعد از رفتن او شبها از کلوپ «ایران جوان» به عطارپور تلفن میکردم تا بالاخره 5 ـ 4 روز قبل از انقلاب عطارپور نیز اطلاع داد که فردا به خارج خواهد رفت. او گفت به اسرائیل میرود و سازمان امنیت اسرائیل از او برای کار دعوت کرده است. (فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1393، ص 473 تا 476) بنا بر یکی از گزارشهای ساواک به تاریخ اول آبان ۵۷، پرویز ثابتی با نام مستعار «عالیخانی» از طریق فرودگاه مهرآباد و با پروازی به مقصد نهایی لندن از کشور خارج شد. اگرچه روایت دیگری هم وجود دارد که طبق آن، در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ عدهای از مدیران بلندپایه ساواک مانند پرویز ثابتی و عضدی با عدهای از زندانیان که به موجب ماده 5 قانون حکومت در طول ماههای شهریور و مهر بازداشت شده بودند، در زندان دیدار و خداحافظی کردند و عضدی به یکی از زندانیان سرشناس گفت: «یک هواپیمای مسافری شرکت هواپیمایی «العال» متعلق به اسرائیل مستقیما از تلآویو به تهران پرواز کرده و در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است و همین امروز حدود ۲۵ تن از مدیران و رؤسای ساواک با آن هواپیما عازم اسرائیل شده و از آنجا به آمریکا و اروپا خواهند رفت.» و خود ثابتی در خاطراتش ادعا کرده در ۹ آبان، برای آنکه به سرنوشت هویدا و نصیری و داریوش همایون و تنی چند از سران زندانی شده رژیم در دولت نظامی دچار نشود، ایران را به مقاصد اروپا ترک کرده بود و این با واقعیت سازگارتر است، چرا که روزنامه اطلاعات در تاریخ هشتم آبان ٥٧ عکس بزرگی از پرویز ثابتی چاپ کرد به اضافه فهرستی از ٣٤ عضو سازمان اطلاعات و امنیت کشور. اطلاعات نوشته بود این مأموران بلندپایه که ثابتی هم جزو آنهاست اخراج، بازنشسته یا تصفیه شدهاند. زیر عکس نوشته شده بود «پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی از مهمترین پست ساواک برکنار شد». ثابتی در نهایت به آمریکا رفت و نام کوچک خود را به «پیتر» تغییر داد. برخی اخبار و تحلیلها حکایت از فعالیت جدی «مقام امنیتی» ساواک در پوششهای مختلف و در خدمت مستقیم موساد و سیا، در سالهای پس از انقلاب دارد.
فرار ناموفق مقدم
فرار ناموفق ناصر مقدم که از نخستین روزهای تأسیس ساواک، عضو این سازمان مخوف بود، یکی دیگر از فرارهای معروف است. کسی که ایده ایجاد کمیته مشترک ضد خرابکاری برای سرکوب مخالفان سیاسی رژیم سابق را پرورانده و آخرین سمتش در ساواک، ریاست بر آن در سال 1357 بود. ساواک تحت امر او هم در واقعه کشتار 17 شهریور و حوادث پس از آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. در ماههای پایانی عمر رژیم پهلوی، مقدم، رئیس ساواک در میان دولتمردان و فرماندهان نظامی و در واقع تصمیمگیرندگان حکومت نقش درجه اولی داشت و بویژه شخص شاه برای او ارج و اعتبار قابل اعتنائی قائل بود. در تمام دوران کوتاه نخستوزیری بختیار، مقدم ارتباط بسیار نزدیکی با او داشت و جهت کنترل اوضاع بحرانی کشور که دیگر زمام آن آشکارا از اختیار رژیم رو به زوال پهلوی خارج شده بود، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. ناصر مقدم تصور نمیکرد پس از پیروزی انقلاب آسیبی متوجه او شود و حتی امیدوار بود دولت بازرگان شغل و سمتی هم به او بدهد. از این رو از کشور خارج نشد و به انتظار حوادث آتی باقی ماند اما روند تحولات چنانکه او انتظار داشت پیش نرفت و پس از مدتی زندگی مخفیانه دستگیر و راهی زندان شد. چنانکه منابع موجود نشان میدهد او در زندان هم کماکان امیدوار بود بزودی رهایی یافته و نزد دولتمردان حکومت جدید ارج و قربی پیدا کند. حتی وعده میداد پس از آزادی موجبات رهایی دیگر زندانیان وابسته به حکومت پهلوی را که با او هم بند بودند نیز فراهم خواهد کرد. وی نیز مانند سایر بلندپایگان رژیم پهلوی محاکمه و به اعدام محکوم شد و در شامگاه روز 21 فروردین 1358به همراه 10 تن دیگر از کارگزاران کشوری و لشکری رژیم پهلوی که از جمله مهمترین آنان سرلشکر حسن پاکروان، دومین رئیس ساواک بود، به جوخه اعدام سپرده شد.