غلامعلی اویسی در بحبوحه انقلاب 57 بار دیگر به فرماندهی نظامی تهران منصوب شد. او که به خاطر دستور قتلعام مردم در 17 شهریور 1357 به قصاب تهران مشهور شد، در فاجعه کشتار مردم در 15 خرداد 1342 نیز نقشی اساسی داشت. اویسی در زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که در 14 دی 1357 به بهانه معالجه، تقاضای بازنشستگی کرده و از ایران گریخت. از دید حسین فردوست، اویسی افسری کمسواد بود که در فروش محمولههای بزرگ تریاک دست داشت. قرهباغی او را متملق و دروغگو میدانست. او در 14 دی 1357 به بهانه معالجه، تقاضای بازنشستگی کرد و از ایران خارج شد. اویسی در زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که با سرمایه سرویسهای اطلاعاتی غرب فعالیت تروریستی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد. او رهسپار پاریس شد و به شبکهای پیوست که با همراهی بهرام آریانا، اشرف پهلوی، رضا پهلوی و علی امینی و با مساعدت مالی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل سرگرم طرح نقشه کودتا در ایران بودند. روزنامه فیگارو چاپ فرانسه 4 روز پس از ورود اویسی به پاریس در گزارشی نوشت: «اویسی سعی میکند کارتر را به انجام یک کودتای نظامی در ایران متقاعد کند». اویسی ابتدا به کمک جمعی از سلطنتطلبان و نظامیان فراری حکومت سرنگون شده شاه، ستادی را در پاریس تشکیل داد و اقدام به تشکیل «ارتش آزادیبخش ایران» کرد. در چارچوب این ارتش یک گروه نظامی در ترکیه پشت مرزهای ایران و یک گروه نیز در آن سوی مرزهای عراق تدارک دیده شدند اما در عمل وی نتوانست کاری از پیش ببرد. تیمسار قرهباغی آخرین رئیس ستاد ارتش رژیم شاه میگوید: «اویسی فردی دروغگو و متملق بود. او در دورهای که ازهاری نخستوزیر شد، در تلاش برای رسیدن به این مقام بود اما وقتی اوضاع را نامناسب دید، به دنبال تهیه گذرنامه و خروج از مملکت شد». قرهباغی میگوید: «موضوع خروج اویسی در شرایط بحرانی کشور را با شاه در میان گذاشتم ولی او فقط گفت: اشکالی دارد؟ چه کار کنیم میگوید مریض است...» فردوست در خاطرات خود درباره اویسی مینویسد: «زمانی که فرمانده ژاندارمری بود، سهم خود را از تریاکهای وارده از افغانستان و ترکیه بر میداشت و زنش در کرمان تشکیلات سازماندهی فرم تریاک در خانه داشت. او تریاکهای مکشوفه را نیز بلند میکرد و میفروخت. گاه روزنامهها مینوشتند که مثلاً در زیرسازی یک نفتکش یک تن تریاک کشف شده است. قاعدتاً باید این تریاکهای مکشوفه به سازمانی خاص در دادگستری تحویل داده میشد ولی اویسی آن را عوض میکرد و به جایش مادهای که مخلوطی از چند گیاه است تحویل میداد که رنگ و بوی تریاک داشت. اویسی از این طریق طی چندسالی که در ژاندارمری بود حداقل 5 میلیارد تومان دزدید و همه را دلار کرد و به خارج برد».
یکی دیگر از ارتشبدهای فراری غلامرضا ازهاری بود. محمدرضا پهلوی در 15 آبان 1357 طی سخنانی خطاب به مردم، روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری را اعلام کرد. فردوست این واقعه را چنین توضیح میدهد: «محمدرضا تنها شانس خود را در دولت نظامی میدانست و ازهاری را بهترین مهره تشخیص داد، زیرا یک آمریکایی تمام عیار بود. درست است که ازهاری یک افسر پشت میز نشین بود ولی ارتشبد بود و سالها ریاست ستاد ارتش را داشت و آمریکاییها در پشت او بودند». ازهاری که سابقه فرماندهی ارتش یکم، نمایندگی نظامی ایران در سنتو و ریاست ستاد مشترک ارتش را در کارنامه داشت، در همان ابتدا با بستن روزنامههای منتقد و ایجاد حکومت نظامی در شبها، سعی کرد در دل مردم انقلابی، وحشتی ایجاد کند. برژینسکی در خاطرات خود چنین مینویسد: «من به شاه گفتم ایالات متحده آمریکا در بحران کنونی به طور تام و تمام و بدون هیچگونه قید و شرطی از شما حمایت میکند. شما از حمایت کامل ما برخوردارید. ثانیاً ما از تصمیم شما چه راجع به شکل و چه راجع به ترکیب حکومت مورد نظرتان حمایت خواهیم کرد و ثالثاً ما، تکرار میکنم، ما شما را به هیچ گونه راهحل خاصی تشویق و ترغیب نمیکنیم. سپس با توجه به گزارش سولیوان مبنی بر اینکه وی و سفیر بریتانیا به شاه درباره تشکیل یک دولت نظامی هشدار دادهاند، خطاب به او افزودم امیدوارم روشن کرده باشم و به سفیرمان نیز دستور داده شده تا این نکته را روشن کند که ما شما را برای در پیش گرفتن جهت خاصی نصیحت یا ترغیب نمیکنیم... به نظر من مشکل شما این است که باید دست به یک سلسله اقدامات خاصی بزنید که اقتدار شما را به نحو مؤثر نشان دهد. شاه بسادگی پاسخ داد: چشم». اتفاقی که افتاد اما این بود که تظاهرات مردم در تهران و شهرستانها اوج گرفت، موضوعی رئیس کابینه نظامی توقع آن را نداشت، از این رو دستور قتلعام مردم را بویژه در عاشورای سال 57 صادر کرد اما با زیاد شدن روزبهروز اعتراضات، ارتشبد که شکست و مجازات را میدید، به بهانه بیماری استعفا و در اواسط دیماه 57 به آمریکا فرار کرد. در خارج از کشور فعالیت سیاسی نداشت اما با هژبر یزدانی در تأسیس یک بانک همکاری کرد.