حجتالاسلام سیدسعید لواسانی/ مام جمعه لواسان: آیات مختلف قرآن کریم نشان میدهد عدالت محور حکومت و احکام شرعی است و حکومتی که بر پایه عدالت نباشد، حکومت و نظام اسلامی نیست و احکامی که برآمده از عدالت نباشد و با معیار عدالت همخوانی نداشته باشد، مشروع نیست؛ چه احکام فرعی فقهی، چه قوانین موضوعهای که مجلس میگذارد، چه مقرراتی را که دولتها وضع میکنند و چه احکام دادگاهها. حکم کلی قرآن چنین است: «إِنَّالله یَأْمُرُ بِالْعَدْل» [نحل: 90] «خداوند به عدل فرمان میدهد» و این حکم مولوی و قطعی است و واجب است که همه مسلمانان در روابط فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود آن را رعایت کنند. درباره روابط اجتماعی و سیاسی میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْط» [نساء: 135] و درباره رفتار با ضعیفان میفرماید: «وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامى بِالْقِسْط» [نساء: 127]
اما درباره منازعات اجتماعی و سیاسی میفرماید باید روابط بین افراد و گروهها و طبقات اجتماعی و در منازعات سیاسی بر پایه عدل باشد. «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّالله یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» [حجرات: 9] زیرا جوامع بشری بر پایه عدل قوام میگیرند و رابطه بین جوامع و افراد در درون یک جامعه، با صلح و امنیت عادلانه شیرین میشود. بنابراین دستور جامع به قسط داده است که عدالت، اجتماعی و همهجانبه و در همه زمینههاست و بدون آن پایه نظام و جامعه فرو میریزد.
درباره احکام دادگاهها و قوانین و مقررات قانونی و اجتماعی و اداری نیز فرمان به عدل میدهد: «وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»[نساء: 58] یا «وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّالله یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ» [مائده: 42] بنابراین هر حکمی که در مقام حکومت بر مردم و داوری و قضاوت است، باید بر پایه عدالت باشد تا هرکس به حق خود برسد و این نشان میدهد عدالت محور همه احکام دادگاهها و هرجایی است که بین مردم حکم میکند و اگر عادلانه نبود، احکام مذکور مشروع نیست. برای مثال اگر کمیسیون ماده 100 شهرداری حکمی داد که مبتنی بر عدالت نباشد و اجازه ساخت کاخ اشرافی یا ویلاهایی با معماری چون کاخ سفید داد، این حکم مشروعیت ندارد.
قرآن درباره روابط اقتصادی هم میفرماید: «وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْط» [انعام: 152] «و پیمانه و ترازو را به عدالت، تمام بپیمایید» که نشان میدهد اقتصاد و روابط اقتصادی باید بر پایه عدل باشد. یا درباره معاملات میفرماید: «وَ لْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ» [بقره: 282] «باید نویسنده بین شما با عدالت صورت معامله را بنویسد» و همه مسائل اقتصادی ـ اعم از کم و کیف آنها- بر پایه عدل و حق باشد و تقوا را رعایت کنند و چیزی را کم نگذارند: «فَلْیَکْتُبْ وَ لْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِالله رَبَّهُ وَ لا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً» [بقره: 282]
اما یکی از جامعترین دستورات قرآن آیه شریفه ذیل است: «وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِین» [هود: 85] «و اى قوم من، پیمانه و ترازو را به داد، تمام دهید، و حقوق مردم را کم مدهید، و در زمین به فساد سر برمدارید.» که هم عدالت تام را محور کار جامعه قرار داده است و هم روابط اجتماعی و اقتصادی را بر مبنای حقوق متقابل قرار داده و هم از فساد نهی فرموده است. و همچنین آیات «أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزان» [الرحمن: 8 ـ 9] «هرگز از ترازو تجاوز مکنید؛ و وزن را به انصاف برپا دارید و در سنجش مکاهید» که عدالت در روابط اقتصادی در 2 جهت سلبی و ایجابی را تشریع فرموده است.
و بالاخره اصل جامع «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» [حدید: 25] است که هدف بعثت را تبیین میکند که هدف آن قیام مردم به عدل و قسط است و این هدف مبنایی بعثت و حکومت دینی است که نشان میدهد هدف حکومت برپایی عدالت اجتماعی در میان مردم و جامعه است.
ملاحظه میشود حکومت و احکام دینی و حکومتی بر پایه عدل است و عدل معیار حکومت و احکام دینی و حکومتی است. و تفاوت حکومت اسلامی با نظامهای بشری در همین نکته است که در حکومت اسلامی، هیچکس نباید بیپناه و محروم و ضعیف باشد و نظام اسلامی با وضع قوانین عادلانه و اجرای عادلانه، حقوق همگی را پاس بدارد و در هرجا هم کسی خواست به حقوق دیگران تجاوز کند، از طرف مظلوم دفاع و حمایت کند و حق او را بدهد و از او پشتیبانی عادلانه کند. و این معیار بودن عدل در همه شؤون و حقوق انسانی است که حقوق طبیعی و فطری بشر است و نظام اسلامی باید پاسدار آن باشد.
استاد شهید علامه مطهری میفرمایند:
«اصل عدالت از مقیاسهای اسلام است که باید دید چه چیز بر او منطبق میشود. عدالت در سلسله علل احکام است، نه در سلسله معلولات. نه این است که آنچه دین گفته عدل است، بلکه آنچه عدل است دین میگوید. این معنای مقیاسبودن عدالت است برای دین.» [بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی: 14]
بنابراین تفاوت نظام اسلامی با نظامهای بشری این است که ایدهآل نظام اسلامی برپایی عدالت تام است، نه زندگی بهتر. به تعبیر دیگر اصل و معیار نظام اسلامی، عدالت است و فرع و نتیجه آن زندگی بهتر و رفاه و پیشرفت و آسایش است. امیرالمومنین سلامالله علیه در اصلی کلی میفرمایند: «فَإنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَه» [نهجالبلاغه: 57] «در عدالت گشایش است». این گشایش برای عموم مردم است که ثروت و قدرت و امکانات در دست گروهی خاص جمع نشود که این فساد و ظلم است و بههیچوجه مطلوب نظام و جامعه اسلامی نیست.
اما فقه ما هنوز فقه اجتماعی- آنچنان که شایسته نظام اسلامی است- نشده است و ما هنوز با فقه اجتماعی که همه معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی بشر را حل کند و «حکومت فلسفه عملی تمامی فقه در زوایای زندگی بشریت» باشد [امام خمینی، صحیفه امام: 21/289] فاصله داریم. استاد مطهری هم اشکال فقه را که نتوانسته به فقه اجتماعی تبدیل شود، بیتوجهی به اصل عدالت اجتماعی میدانند: «اصل عدالت اجتماعی با همه اهمیت آن، در فقه ما مورد غفلت واقع شده است... و با این همه تأکیدی که قرآن بر مسأله عدالت اجتماعی دارد، معهذا یک قاعده و اصل عام در فقه از آن استنباط نشده و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی فقهای ما شده است». [همان: 27]
ایشان دلیل این مطلب را حکومت اشعری در جهان اسلام و تأثیر آن بر شیعه میدانند.
از آنچه آمد معلوم میشود عدالت بهطورکلی و عدالت اجتماعی بالخصوص یکی از مقیاسهای اصلی فقه است که بر سراسر آن حکومت دارد. به عبارت دیگر یکی از قواعد فقه اجتماعی و فقه سیاسی است که در سلسله علل جزئیات فقهی قرار دارد. چنانکه قوانین و مقررات با قاعده لاضرار سنجیده میشود، عدالت هم سنجه احکام و قوانین و مقررات حکومتی و فقهی است.
پس در پاسخ به این پرسش که آیا قانون باید عادلانه باشد؟ و مجریان باید دارای ملکه عدالت باشند؟ پاسخ روشن شد که عدالت مقیاس حکومت و احکام و قوانین و مقررات است و مهمتر اینکه عدالت تنها پایه آنها نیست، بلکه در عمل به قانون هم جاری است و همه مجریان و سلسله کارگزاران نظام اسلامی باید دارای ملکه عدالت باشند. نه تنها رهبر و ولی امر مسلمانان که یا باید معصوم باشد یا عدالتی در حد عصمت داشته باشد، بلکه همه کارگزاران اعم از قوای مجریه، مقننه، قضائیه و نیروهای مسلح و خلاصه هرکس در حاکمیت دینی مسؤولیتی دارد، باید متصف به ملکه عدالت باشد. و هر کدام از آنان از این ویژگی مهم خارج شوند، از مشروعیت افتادهاند. مقام معظم رهبری تأکید دارند: «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد و تبعیض، و نیز عدالتخواهی است. این پایه مشروعیت است... اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که اینجا نشستهام وجودم نامشروع خواهد بود». [در دیدار هیأت دولت؛ 5/6/1382]
اما لازمه عدالت، مبارزه با فساد است. معظمله در بخشی دیگر از همان بیانات میفرمایند: «تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز مبارزه علیه فساد، افزونطلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفادهکن امکانپذیر نیست». [همان]
بنابراین تکلیف اصلی مسؤولان نظام اسلامی استقرار عدالت است و مشروعیت آنان هم به عدالتخواهی و مبارزه با تبعیض و فساد است و اگر چنین نکنند، حضورشان در آن پست و مقام نامشروع است: «تکلیف اصلی مسؤولان کشور تلاش برای استقرار عدالت است و مشروعیت همه مسؤولان کشور در هر رده و مقامی به عدالتخواهی آنها و مبارزهشان با تبعیض و فساد وابسته است. بنابراین هر مسؤولی دنبال استقرار عدالت نباشد، حضورش در آن پست و مقام نامشروع است». [همان]
زیرا عدالت معیار و شاخص حق و باطل در حکومتهاست و حقانیت و مشروعیت حکومتها با عیار عدالت سنجیده میشود: «مساله عدالت، بسیار مهم است. یکی از ارکان اصلی این الگو باید حتماً مساله عدالت باشد. اصلاً عدالت معیار حق و باطل حکومتهاست. یعنی در اسلام اگر چنانچه شاخص عدالت وجود نداشت، حقانیت و مشروعیت زیر سؤال است». [در نشست هماندیشی پیشرفت و عدالت؛ 10/9/89]
آری! حق و عدالت پایه نظام و مشروعیت آن است: «در نظام جمهوری اسلامی، مبنای نظام و مشروعیت نظام متکی است به حق و عدل؛ این پایه اساسی نظام ماست.» [دیدار رئیس و مسؤولان قوهقضائیه؛ 7/4/89]
بنابراین عدالت، اصلی اساسی و پایهای در نظام اسلامی است، چنانکه محور نظام اسلامی ولایت است ـ ولایت معصوم یا امام فقیه عادل- مقیاس و معیار آن عدالت است و چنانکه مشروعیت همه ارکان نظام به محوریت مقام ولایت امر است و حکم او در همه حاکمیت جاری است، همچنین همه روابط اجتماعی و سیاسی درون جامعه و قوانین و مقررات آن بر پایه عدالت شکل میگیرد. حاکمان هم باید عادلانه فکر و عمل کنند. و جامعه نیز باید بر طراز تفکر مبتنی بر عدالت اداره شود.