برگی که در نیمه دوم سال ۱۳۵۷ در این فلات کهنسال ورق خورد، فقط جابهجایی حکومت، امری که در پهنه تاریخ ایران، پی از پی هم روی داده است، نبود. کسی نرفت تا فرد دیگری جایش بنشیند. ایلی جای طایفه دیگری را نگرفت. تاج و تخت، دست به دست نشد...؛ ملتی فرودست، نظامی را که فرادستی خود را به ارث میگذاشت به زیر کشید و برای نخستین بار اهرمهای قدرت را به دست گرفت. این ملت اگر پیش از دوره پهلوی، رعیت پادشاهانی بود که خود را واسطه بین زمین و آسمان میپنداشتند، در زمان پهلوی، محکوم 2 پادشاهی بود که با دستان کودتا تاجگذاری کردند؛ حاکمانی که امتیاز استقلالشان صفر بود و در وابستگی شاگردانی ممتاز بودند. اما نشان دادن بزرگی انقلاب و بهایی که برای نگهداری آن پرداخت شده غیرممکن نیست. هرچند زمان به زیان این خواست حرکت میکند اما میتوان چشم نسل نو و نسلهای بعدی را به آنچه پدرانشان دیدند روشن کرد. نگاه به عکسها و تصاویر به جا مانده از آن دوران یکی از چشمروشنیهای در دست است. (بخشی از مقدمه هدایتالله بهبودی بر کتاب عکس میشل ستبون)