مهدی طاهرخانی: آخرین بار 15 سال قبل بود؛ تورنمنت جام ملتها مقابل همین رقبا. تیم ما به واسطه مثلث مخوف جبهه راستش، چنان فریبنده و چشمنواز رقبا را تار و مار میکرد و مهمتر از آن به گونهای دلها را متحد ساخته بود که هیچکس به غیر از فتح جام، اندیشه دیگری نداشت. صد حیف و هزار افسوس که قهرمان نشدیم. همین چین به واسطه میزبانی، مهربانی دایهوار داور و چیپترین پنالتی تاریخ فوتبال ایران با مهندسی بیجان یحیی، جام را از ما گرفت تا یکی از بهترین نسلهای ما رنگ فینال جام ملتهای آسیا را نبیند. اگرچه در بازی حیثیتی ردهبندی، انتقام جانانهای از بحرین گرفتیم اما حق آن تیم قهرمانی بود و بس. گذشت آن روزها، حالا پختهتر، کاملتر و با هوشتر شده ایم. شاید آن تیم سابق ستارههای بزرگتری به سان کیا، کریمی و دایی در دل خویش داشت اما حالا وزن نیمکت ما بسیار سنگینتر است؛ چه در رأس هرم که یک کار آزموده تمام عیار، یک طراح بزرگ انواع جنگهای منظم و چریکی را داریم به اسم کارلوس، چه بازیکنانی مثل سامان و کریم که آمدنشان بهعنوان یار جانشین چنان نفسی به تیم میدهد که گویی لوله نامرئی اکسیژن بر لب و دهان این بچههاست. همه ترس ما از سرمربی حریف بود. وهم هم داشت. مارچلو لیپی که با هر متر و معیاری باید او را یکی از بزرگترینهای جهان دانست. آنقدر نگران بودیم که اژدهای زرد را بزرگتر از خودش میپنداشتیم اما بازی که شروع شد فهمیدیم «جنس اصلی» روی «نیمکت خودمان» است؛ صد درصد اورجینال. ترکیب، ماهرانه چیده شد و بازیکنان ما طوری پرس را از بالا انجام دادند که گویی کیروش صدها ساعت فیلم بازی مدافعان چین را دیده و به بازیکنانش یاد داده کی و کجا آنها را پرس کنند تا اژدها زانو بزند.
دوستداشتنیترین کیروش
لا به لای جنگهای فرسایشی و دعواهای به غایت خستهکننده، کمکم یادمان رفته بود تئوریسین فرگوسن روی نیمکتمان است. چه ظلمی در حق خودت و ما کردی جناب سیکیو. کاش کارلوس همیشه شبیه این یک هفته اخیرش بود؛ مردی جدی در کار و خندان در مواجهه با اصحاب رسانه که فقط و فقط درباره فوتبال حرف زد، با احترام از حریف یاد کرد و در زمین مسابقه نشان داد کت برنده بر تن کیست. همان جنتلمنی که لایق بیشتر ماندن در فوتبال ما است و اگر امروز قدرش را ندانیم فردا تنها افسوس است که میخوریم و دلار است که به پای گزینه اشتباه میسوزانیم.
یک هفته آرامش محض در اردوی تیمملی و فضای رسانهای حاکم بود. دلها در ایران تنها به امید موفقیت ملیپوشان میتپید و دیگر قرار نبود حرفهای بیربط همانند سوهان دانه درشت اعصاب را بتراشد و هر بردی را زهرمان کند. تیم کیروش در این 8 سال فاتح نبردهای متفاوتی بود اما جنس این یکی گویی فرق داشت. کریم انصاریفرد که استارت زد یک ملت نیمخیز شد، چند ثانیه همه ایران با کریم دویدند، مکث کردند و وقتی او به توپ ضربه زد، قبل از بوسهاش به تور ما بوسهایمان را حواله تیممان کردیم. سومین گل میخی بود بر سر تابوت اژدهای مارچلو لیپی؛ اژدهایی که پیش از این سردار آزمون و مهدی طارمی 2 سرش را زده بودند و همه منتظر حسنختام شکار اژدها بودند. کریم که گل را زد جشن ملی رنگ واقعی به خود گرفت. در میکسدزون و سالن برگزاری نشست خبری هیچ حرفی جز فوتبال ملیزده نشد. کیروش آنچه را گفت که باید و سرمربی حریف هم از بزرگی تیم ما گفت و گفت.
مهاجمانی که با انتقاد کوک میشوند
تیم کیروش و بازیکنانش خاصیت
منحصر به فردی دارند؛ درست شبیه روزهایی هستند که علی دایی هنوز بازیکن ملی بود. یکی دو نبرد که میگذشت و دایی گل نمیزد صدای انتقادات درباره سنش کمکم بالا میگرفت که ناگهان آقای شماره 10 در بزنگاه مهم، ناگهان با یک گل سرنوشتساز، بازی را به سود خودش و تیمملی تمام میکرد. بعد از بازی با عمان با وجود برتری ایران، فضای مجازی (از توئیتر گرفته تا اینستاگرام) محلی بود برای جملهسازی فان درباره زوج طارمی و سردار. در آن بازی مردان هجومی تیم کیروش با وجود دوندگی بسیار زیاد و موقعیتسازی فراوان، نتوانسته بودند گل بزنند و بدتر آنکه هر یک چندین موقعیت بکر را خراب کردند. با توجه به حساس بودن روحیه این دو در ابتدا تصور میرفت با افت روحیشان مواجه شویم اما کاملا برعکس. گویا این دو محتاج همین نیشگونها بودند. فقط چند روز بین بازی ایران با عمان و چین فاصله بود اما سردار و طارمی چند سال نوری با خودشان در بازی قبل فاصله داشتند. هنرنمایی محض آنها در گل نخست به چین یکی از دیدنیترین قابهای جام را ساخت؛ توپربایی ماهرانه و صحیح سردار و فرار هوشمندانه طارمی که میدانست نقشه چیست. سوای گل دوم که سردار باز هم ماهرانه به اسم خودش ثبت کرد، شاهد همکاری عالی این دو در طول بازی بودیم. یک هفته قبل خیلیها آرزو میکردند کیروش به بازیکن دیگر در نوک پیکان هجومی تیم اعتماد کند و حالا همه نگران غیبت طارمی به واسطه محرومیتش در بازی با ژاپن هستند. جالب نیست؟
فرصت تاریخی برای یک پیروزی تاریخی
اگر چه فوتبال ژاپن در 20 سال اخیر رقیبی سرسخت و نباز، مقابل فوتبال ایران بوده اما به واسطه جوانگرایی افراطی در این تیم و نمایش دور از انتظارشان برابر سعودی و ویتنام، حالا این فرصت تاریخی را داریم تا شاهد یکی از برتریهای همهجانبه فوتبالمان برابر این کشور باشیم. اینکه آنها 4 سال زودتر در حال آماده کردن نسلشان برای جامجهانی 2022 قطر هستند شاید نگاهی دوراندیشانه و حتی حکیمانهای تلقی شود اما طبیعتا در این بازی خاص به صورت کاملا محسوسی، برتری را به نفع ما میکند. ژاپن میخواهد نان این دوراندیشی را 4 سال بعد بخورد اما ما این فرصت را داریم تا تبعات این جوانگرایی را به آنها نشان دهیم. طبیعتا برتری یک بر صفر و حداقلی هم ما را فینالیست میکند اما حالا که فرصت تاریخی نصیبمان شده چرا بلایی که سر چین آوردیم را این بار برای ژاپن تکرار نکنیم؟ وقتی آنها حاضر شدند بهای جوانگرایی را بدهند چرا ما از این فرصت استفاده نکنیم و صاحب یکی از تاریخیترین بردهایمان نشویم؟
نمایش ژاپن برابر عربستان از جهاتی کمی ترسناک بود؛ تیمی که یک گل زد و سپس اتوبوس بزرگ آبی رنگش را مقابل دروازه پارک کرد و به همین راحتی یک بر صفر برد. فوتبال ژاپن در دفاع بدون نقص نبود و در چند نوبت این بدشانسی محض حملهوران سعودی بود که توپهایشان یک به یک خراب میشد. اما کیفیت هجومی ما به مراتب از عربستان بالاتر است و انتظار میرود با نمایشی که برابر چین ارائه دادیم، صاحب یکی از شیکترین بردهایمان برابر ژاپن باشیم.
تیمی که ریسک میکند و جوانهایش را برای کسب تجربه به این تورنمنت مهم میفرستد شاید با یک شکست پرگل برابر ایران، در دورههای آتی چنین ریسکی را مرتکب نشود. حالا نوبت کیروش است که هم بعد از 43 سال طلسم ناکامی در نیمهنهایی را بشکند و هم در وهله بعد یکی از تاریخیترین بردهای فوتبال ما را برابر امپراتوری شرق خلق کند.
فارغ از اینکه از آن سوی نمودار کدام کشور فینالیست میشود ما صاحب یک فرصت تاریخی شدیم؛ ابتدا رسیدن به فینال و شکستن طلسم چند دهه ناکامی، سپس بردی به یاد ماندنی برابر رقیبی که اصولا تیمهایش برابر فوتبال ما کمکم روئینتن و شکستناپذیر شدند. اینک فرصت مهیاست تا کار ناتمام پرسپولیس در فینال لیگ قهرمانان مقابل نماینده ژاپن را کیروش و پسرانش تکمیل کنند.