بسیاری از فیلمهای سیاسی مهم تاریخ توسط سینماگرانی با تفکر چپ و علیه آمریکا تولید شده است. «کوستا گاوراس» فیلمساز یونانیالاصل که به دلیل داشتن تفکرات کمونیستی توسط حکومت سرهنگها از کشورش تبعید شد و به فرانسه رفت و بعدها تبدیل به یکی از مهمترین سازندگان آثار سیاسی سینمای جهان شد، یکی از این سینماگران است. مهمترین فیلم او یعنی «زد» که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان هم شد در سال 1969 ساخته شد؛ فیلمی بر اساس داستانی از «واسیلی واسیلیکوس» نویسنده یونانی که با بودجه فرانسوی در الجزایر جلوی دوربین رفت و روایتگر ترور «گریگوری لمبراکیس» نماینده دست چپی پارلمان یونان به دست نیروهای دست راستی و همچنین حوادث و اتفاقاتی که بعد از آن رخ داد تا یونان را به محلی برای حکومت سرهنگها تبدیل کند، است. «زد» هماکنون نیز در رده بهترین آثار سیاسی تاریخ سینما جا دارد؛ اثری که با همه انتقادات و مشکلاتی که در زمان اکرانش به آن نسبت داده شد، موفق بود، زیرا توانست به لحاظ تصویر صریحش از واقعیت، نگاه مردم را به خود جلب کند و همچنین اعتبار خاصی به فیلمهای سیاسی ساخته شده در زمانه خود بدهد و این نوع فیلمها را وارد مسیر تازهای کند. موسیقی این فیلم ساخته «میکیس تئودوراکیس» آهنگساز بزرگ یونانی و سازنده موسیقی فیلمهای «حکومت نظامی» و «زوربای یونانی» است، که بعدها الهامبخش بسیاری از موسیقیهای ضدامپریالیستی نیز شد.
«حکومت نظامی» اثر دیگری از گاوراس است که 4 سال بعد و در 1973 با محوریت ماجرای واقعی کودتای اروگوئه و گروگانگیری سرکنسول کشور برزیل و یک آمریکایی به نام «مایکل سانتوره» توسط چریکهای چپگرای جنبش آزادیبخش ملی اروگوئه یا توپاماروها ساخته شد. این فیلم نیز به یکی از آثار مهم سینمای گاوراس تبدیل شد. داستان ساخت «حکومت نظامی» به خودی خود نیز یک سوژه دراماتیک و سیاسی است. گاوراس «حکومت نظامی» را در شیلی زمان آلنده و با گروهی بازیگر شیلیایی ساخت اما مدتی بعد از پایان ساخت فیلم، دولت سالوادور آلنده به وسیله کودتای آمریکایی در حمایت از ژنرال پینوشه سقوط کرد و حدود 30 نفر از بازیگران و دستاندرکاران شیلیایی فیلم تبعید، زندانی و اعدام شدند. در فصلی از فیلم، بازجو (هوگو) خطاب به سانتوره اینچنین میگوید: ... شما (طرفداران امپریالیسم) مدعی هستید از آزادی و دموکراسی دفاع میکنید ولی روشهای شما چیزی نیست جز جنگ، فاشیسم و شکنجه، با من همعقیدهاید آقای سانتوره؟
«Z» فیلمی سرنوشتساز بود که گاوراس پس از آن در مسیری قرار گرفت که هیچگاه از آن خارج نشد یا به عبارت بهتر از آن فاصله نگرفت؛ چنانچه درونمایه پررنگ سیاسی گاوراس در آثار بعدی او نیز ادامه یافت.
«گمشده» در سال ۱۹۸۲ درباره کودتای ژنرال پینوشه در شیلی حسابی سروصدا کرد. گاوراس با «گمشده» ماجرایی واقعی را دستمایه خلق درامی افشاگرایانه قرار داد. خلاصه فیلم این چنین است که پس از کودتای پینوشه در شیلی، «چارلز هورمن» جوان آمریکایی در سانتیاگو ناپدید میشود. «اد هورمن» پدر چارلز، در جستوجوی فرزند گمشدهاش همهجا را زیر پا میگذارد و در نهایت معلوم میشود چارلز که با روزنامههای آزادیخواه همکاری داشته و اسنادی مبنی بر حمایت ارتش آمریکا از کودتاچیان بهدست آورده بود، کشته شده است. سفیر آمریکا به او خبر میدهد جسد پسرش پیدا شده است. وقتی او تصمیم به شکایت میگیرد با صورتحساب کلانی برای حمل جسد به آمریکا مواجه میشود. جسد 7 ماه در شیلی میماند. کالبدشکافی غیرممکن است. مدارک، بایگانی شده و شکایت رد میشود. نخستین نمایش «گمشده» در جشنواره کن بود که با دریافت نخل طلا هم همراه بود. این فیلم سروصدای زیادی بهپا کرد. گاوراس پس از نزدیک به یک دهه دوباره فیلمی بحثانگیز ساخته بود. انرژی و شور روزهای جوانی جای خود را به تأنی یأسآلودی داده بود که ناامیدانه میکوشید به جستوجوی انسانیت گمشده بپردازد. همزمان با اکران «گمشده» در آمریکا، وزارت خارجه این کشور با بیانیهای رسمی دخالتش در کودتای نظامیان شیلی را رد کرد؛ بیانیهای که بعید به نظر نمیرسد کسی از مخاطبان فیلم آن را باور کرده باشد. «هانا کی» (hanna K) در سال 1983 با محوریت هولوکاست و درباره جنایات اسرائیل، «جعبه موسیقی» در سال ۱۹۸۹ باز هم با محوریت هولوکاست و این بار درباره حضور جنایتکاران نازی در آمریکا و «آمین» در سال ۲۰۰۳ درباره روابط نازیها با واتیکان، از دیگر آثار گاوراس است. به دلیل اهمیت سیاست و سینمای سیاسی میتوان در سینمای کشورهای مختلف جهان ردی از سینماگران مهمی که تمرکز ویژهای بر ساخت آثاری با درونمایه سیاسی داشتند گرفت. «فرانچسکو رُزی» کارگردان مهم سینمای ایتالیا نیز یکی از فیلمسازانی است که بیش از همه با ساخت آثار سیاسی شناخته میشود؛ یکی از مهمترین سینماگران سیاسی بعد از جنگ ایتالیا که فیلمهایش عمدتا به افشای فساد سیاسی و اخلاقی در جامعه ایتالیا و مناسبات قدرت، مافیا و گروههای سیاسی راست و چپ مربوط است. در میان فیلمهای رُزی اما فیلم «سالواتوره جولیانو» از اهمیت زیادی برخوردار است؛ فیلمی که روایتگر داستان راهزنی سیسیلی به نام سالواتوره جولیانو است که در سالهای دهه 40 میلادی، آلت دست مافیا شد و به جنبش جداییطلبان سیسیل ملحق شد؛ یک شورشی که رُزی در گفتوگویی، قتل او را نتیجه همپیمانی میان نهادهای حکومتی ایتالیا و مافیا دانسته است. داستان فیلم از جایی شروع میشود که جسد سالواتوره جولیانو در سال 1950 در دهکده محل تولدش «کاستل وترانو» کشف میشود، در حالی که به گلوله بسته شده است و از اینجاست که بررسیها و پرسوجوها پیرامون شخصیت جولیانو آغاز میشود.
یک سال پس از ساخت «سالواتوره جولیانو» رزی فیلم «دستها روی شهر» را با محوریت فساد سیاسی دخیل در ساخت و ساز شهری جنوب ایتالیا روی پرده برد و در آن به رابطه میان مقامات شهر ناپل با مافیا اشاره کرد و برنده جایزه اصلی جشنواره فیلم ونیز شد. «ماجرای ماتئی» نیز که نخل طلایی جشنواره کن را برای رزی به ارمغان آورد، فیلمی بود که به فعالیتهای سیاسی «انریکو ماتئی» سیاستمدار چپگرای ایتالیایی و تلاش او برای خریدن نفت کشورهای مختلف از جمله کشورهای عرب میپرداخت.
در سومین سال دهه 70 میلادی نیز فیلم «لاکی لوچیانو» با الگوی فیلمهای گانگستری و جنایی ساخته شد و با دستمایه قرار دادن زندگی یکی از رهبران مافیای معروف ایتالیایی به تحلیل رابطه متقابل شبکههای قدرت قانونی و غیرقانونی در ایتالیا پرداخت. «جسدهای عالیجنابان» هم که در سال 1976 ساخته شد، تریلری سیاسی بود درباره ماهیت فاسد دستگاه قضایی ایتالیا، قدرتهای مافیایی و تلاش بیوقفهشان برای لاپوشانی و تحریف حقیقت.
به همین ترتیب در سینمای کشورهای مختلف جهان سینماگران مهمی را میتوان نام برد که فیلمهای سیاسی مهمی را ساختهاند و تمرکز ویژهای بر این حوزه دارند. از جمله «کن لوچ» فیلمساز صاحبنام بریتانیایی که با ساخت آثاری مانند «تالار جیمی»، «بادی که کشتزار جو را تکان میدهد» و «سرزمین و آزادی» نشان داد نسبتی انتقادی با سیر تاریخی استعمار بریتانیا دارد. او در فیلم «بادی که کشتزار جو را تکان میدهد» که نخل طلای کن را برایش به ارمغان آورد، روایتگر جریانهای مبارزاتی سرزمین ایرلند در مقابله با استعمار انگلیس است؛ رویکردی که بعدها در «مسیر ایرلندی» و «تالار جیمی» نیز بخوبی قابل مشاهده است.