حسینرضا تاجیک: 240 سال از زمانی که آقا محمدخان پس از برانداختن مخالفان خود در نوروز ۱۲۰۰ هجری قمری که مصادف با یازدهم جمادیالاخر بود، تهران را به پایتختی برگزید و در همین شهر پادشاهی خود را اعلام کرد، میگذرد. از آن زمان است که تهران که تا پیش از این شهری کوچک و گمنام بوده است، به مهمترین شهر ایران تبدیل میشود. شهری نه چندان ریشهدار و با اصالت، به مرکزیت یکی از کهنترین و با اصالتترین تمدنهای جهان بدل میشود. شاید در میان کشورهای باستانی جهان، ایران تنها کشوری باشد که پایتختی در شأن فرهنگ و تمدن خود ندارد. برای مثال، کشور کهن چین، با پایتخت باسابقهاش، پکن، نامبردار است یا کشوری چون هند با پایتختش دهلی شهره آفاق است. همچنین است کشور مصر و مرکز کهنش قاهره یا ایتالیا، وارث امپراتوری روم، با شهر رم، یا یونان و پایتخت بسیار بااصالتش آتن و... در این میان تنها ایران است که پایتختی در خور نام بزرگش ندارد و متاسفانه قدیمیترین آثار تاریخی پایتختش، تهران، حداکثر قدمتی چند صد ساله دارد. البته در تاریخ، ایران چون دیگر کشورهای کهن، پایتختی ثابت نداشته است؛ از بامداد تاریخ ایران شهرهای متعددی عهدهدار پایتختی آن بودهاند؛ از فارس در زمان هخامنشیان و تیسفون در زمان ساسانیان گرفته تا عصر صفوی که خود به تنهایی 3 پایتخت اختیار کرد: تبریز، قزوین و اصفهان.
به هر روی آنچه مطالعه تاریخ ایران به ما نشان میدهد این است که مهمترین ملاک انتخاب یک شهر به پایتختی در ایران مساله کلیدی
«امنیت»، خواه امنیت داخلی و خواه امنیت خارجی، بوده است. متاسفانه امروز شهر تهران مشکلات عدیدهای دارد؛ مشکلاتی نظیر جمعیت زیاد، ترافیک، آلودگی هوا و قرار داشتن روی خط زلزله و نیز غلبه غربزدگی در فرهنگ مردم و در معماری شهری. پیشتر هم در مجلس طرحی مطرح شد مبنی بر انتقال وزارتخانهها به شهرهای دیگر. این کار ابدا به صلاح نیست، چون موجب ایجاد تنش در میان شهرهای بزرگ بر سر اینکه کدام وزارتخانه غنیمت آنها باشد و نیز سردرگمی ارباب رجوعی خواهد شد که با وزارتخانههای مختلف کار دارد و حال باید در میان شهرهای متعدد و چه بسا دور از هم سرگردان باشد. متاسفانه مسؤولان در همین تهران هم در ساخت وزارتخانهها فقط نظرشان به شمال شهر است. اگر لااقل چند وزارتخانه در جنوب شهر حتی شهرری، احداث میشد هم آنقدر تراکم مسافر برای رفتن از جنوب به شمال شهر را شاهد نبودیم و هم چه بسا چهره جنوب شهر- که آنان بودند که انقلاب را پیروز کردند و بیشترین شهید را دادند- ترمیم میشد و وضعیت آن بهبود مییافت.
به هر روی پیشنهاد ما این است به جای اینکه وزارتخانهها را میان شهرهای مختلف تقسیم کنیم، یک شهر جدید با معماری ایرانی و اسلامی به عنوان مرکز سیاسی و اداری کشور، نه به عنوان پایتخت که شامل مرکز اقتصادی و... کشور نیز میشود، بسازیم. کار ساخت یک مرکز سیاسی و اداری جدید چه بسا در بادی امر در چشم مسؤولان سخت بنماید اما توجه به اینکه حتی کشورهای جهان سوم نیز براحتی مرکز اداری و سیاسی خود را تغییر دادند- مانند: پاکستان، برزیل، مالزی، قزاقستان- شاید از این ترس بکاهد، بویژه اگر توجه داشته باشیم که تهران را علاوه بر مشکلات متعدد حملونقل و تراکم جمعیت و فرهنگی و اجتماعی و امنیتی (مثل حوادث سالهای 78 و 88) خطر زلزله طبیعی نیز تهدید میکند.
به هر روی این مساله وظیفه تاریخی و سرنوشتساز مسؤولان را برای انتقال مرکز سیاسی کشور نشان میدهد (البته بهتر است مرکز سیاسی جدید به تهران نزدیک و امکان دسترسی به آن کاملا آسان باشد). مسؤولان دستکم میتوانند به مطالعه مساله ساخت مرکز اداری جدید برای کشور یا لااقل بررسی و تامل و یافتن راهکارهایی برای کاستن از خطراتی که مرکز ثقل کشور را تهدید میکند، بپردازند. باشد که با کار کارشناسی دقیق از بروز اشتباهی که آیندگان حسرت آن را بخورند، پیشگیری کرد. البته انتقال مرکز اداری تیغی دولبه است و باید با کارهای کارشناسی همهجانبه مثل: شهرسازی، فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی، زلزلهشناسی، امنیتی و... انجام شود و باید توجه داشت این کار نباید به معنای رها کردن تهران به حال خود و در ورطه مشکلات خود باشد، زیرا این کار عواقب بدتری خواهد داشت و این را هم بگوییم که ساخت شهر جدید باید در جایی مناسب باشد تا موجب ایجاد تنشهای قومیتی در کشور نشود.