احسان سالمی: یلدا جبلی با ساخت «جمشیدیه» نشان داد هستند فیلمسازانی که حتی برای کپیکاری هم سراغ نسخههای اصلی نمیروند! جبلی در «جمشیدیه» قصهای را روایت میکند که بیش از هر چیز یادآور فیلم «بدون تاریخ، بدون امضا»ی وحید جلیلوند است؛ فیلمی که خود بر مبنای الگوی رایج در سینمای اصغر فرهادی ساخته شده بود و حالا جبلی با ساخت «جمشیدیه» در واقع از روی دست کپیِ کپی فرهادی رونویسی کرده است! فیلم با قصه یک درگیری آغاز میشود که در ابتدا اصلا جدی گرفته نمیشود اما در ادامه و با فوت یکی از طرفین ماجرا، شرایط قصه پیچیدهتر میشود. قصه فیلم، قصه عذابوجدان است؛ عذابوجدانی که عدم تسلط فیلمساز در چگونگی به تصویر کشیدن آن و بازی اغراقشده سارا بهرامی در نقش زنی که خود را متهم یک قتل غیرعمد میبیند، باعث شده تصویر شکل گرفته از کاراکتر اصلی قصه در ذهن مخاطب بیشتر شبیه به فردی خودآزار باشد. فیلم حتی در بیان حرف اصلی خود که موضوع مهم تسلط بر خشم است هم ناتوان مانده، به شکلی که گنجاندن حجم انبوهی از دیالوگهای گلدرشت در اثر بویژه در سکانسهای مربوط به دادگاه و دفاعیات کاراکتر اصلی از خود در دادگاه، نهتنها ذهن مخاطب را نسبت به این مساله مهم یعنی کنترل اعصاب در ناراحتی و عصبانیت جلب نمیکند، بلکه تبدیل به اسباب خنده او میشود. همین دیالوگهای گلدرشت در کنار چینش نادرست برخی پلانهای احساسی در کنار برخی دیگر از پلانهای فیلم، باعث شده ارتباط مخاطب با فضای موردنظر فیلمساز به حداقل خود برسد؛ آنچنان که قرار گرفتن پلانی از صحبتهای کیومرث پوراحمد که در فیلم کاراکتری بیخیال دارد، پس از یک حس بشدت احساسی، با خندههای بلند اهالی رسانه در سالن سینما روبهرو شد. جبلی حتی در انتخاب زوایای دوربین اثرش نیز مسیر اشتباهی را طی کرده است، چرا که مثلا در پلانهایی که مخاطب قرار است شاهد صحنه درگیری از زاویه دید کاراکتر اصلی باشد، به جای دیدن اتفاقات از زاویه منظر او، از زاویه بیرونی و از نگاه سوم شخص اتفاقات را مشاهده میکند! «جمشیدیه» فیلم خوبی نیست، نه فقط به خاطر قصه نخنما شده اثر یا دیالوگهای شعاری آن، بلکه بیشتر به واسطه اینکه ساخت و تولید چنین فیلمهایی نهتنها کمکی به چرخه تولید سینمای ایران نمیکند، بلکه شکست خوردن آنها در گیشه اعتماد سرمایهگذاران به فیلمسازان جوان را کم میکند؛ فیلمسازانی که برخلاف جبلی تمایلی به کپی کردن از نسخههای فیک فرهادی ندارند!