محمد رضا شهبازی: همه یکجور ناجوری روی صندلیها ولو شدهاند. یکی با انگشتش روی میز نقاشی میکند. یکی با موبایلش ور میرود. یکی انگشتش را روی لبهایش میکشد و صدای هلیکوپتر در میآورد. جان بولتون برای اینکه فضای جلسه را عوض کند میگوید: «ولی خوبی اینجور سبیل داشتن هم اینه که هیشکی نمیتونه برات سبیل آتشی بکشهها!» و بعد هار هار میخندد. همه چپ چپ نگاهش میکنند. بولتون اینبار خیلی جدی میگوید: «خب چیه مثل مادر مردهها نشستید؟»
نتانیاهو: دوست داری مثل پدر مردهها بشینیم؟
بنسلمان: تو حرف از پدر نزن خواهشا!
نتانیاهو: اینو کی راه داده اینجا؟
ترامپ: با گاو من کار نداشته باش بِنی!
بنسلمان: ممنون سیدی...
بولتون: بابا تو رو خدا یه دقیقه بیخیال گاوبازی بشید بگید ببینیم چی کار باید بکنیم؟ کاریه که شده بالاخره...
ترامپ: کاریه که شده؟ مردک، تو (...)خوردی گفتی کریسمس رو توی ایران جشن میگیریم. رفتی؟ گرفتی؟
مکرون: چشمش به چهارتا از مخدرات رجوی افتاده بود جو گرفته بودتش... اذیتش نکن.
بولتون: اونا به درد تو میخورن که پیرزن دوست داری.
علینژاد: پیرزن فحش نیست! نگاه جنسیت زده به سیاست نداشته باشید...
مکرون: بابا بس کن تو هم؛ فکر کردی رفتی بالای پست برق داری سخنرانی میکنی؟
ترامپ: راست میگه مکرون... این سبیل جارویی چهارتا زن میبینه دیگه نمیفهمه چی داره بلغور میکنه. توی سازمان ملل هم بود اون گند رو به بار آورد...
بولتون: ببخشید الهه عفاف و پاکدامنی، عالیجناب ترامپ...
ترامپ خیز برمیدارد و قندان را به سمت بولتون پرت میکند...
کری: بابا چرا چرت و پرت میگید؟ چرا دعوا میکنید؟ رد دادیدها... چیزی که نشده. ما هر سال از این قمپزها در میکنیم، بعد هم 22 بهمن که میشه ضایع میشیم. چیزی نیست که...
نتانیاهو: نخیر... ایندفعه فرق میکرد... 40 ساله شدن...
کری: خب بشن! مگه 40 سال با 39 یا مثلا 41 فرق داره... بی خیال بابا...
نتانیاهو: بله که فرق داره. 40 سالگی نشونه نشاطه، نشونه بلوغ فکریه، نشونه بالندگیه...
کری: جدی؟ مثلا تو توی 40 سالگی بلوغ فکری داشتی؟ من از وقتی یادمه تو همینقدر احمقی!
همه میخندند.
نتانیاهو: من فرق دارم!
مهاجرانی: من که قبلاً هم گفتم، اینا حداقل صدسال عمر میکنن.
بولتون: پس من میگم کریسمس 2080 رو توی ایران جشن میگیریم!
ترامپ: تو (...) میخوری از این به بعد چیزی بگی!
بولتون: باشه از این به بعد فقط شما حرف بزن، فقط حواست باشه غلط املایی نداشته باشی!
کری: بس کنید خواهشاً. بیایید ببینیم از این به بعد باید چی کار کنیم.
بنسلمان: باید با ایران مبارزه کنیم!
نتانیاهو: نه بابا؟ چقدر تو باهوشی پسر...
ترامپ: گفتم با گاو من کار نداشته باش... راست میگی، باید با ایران مبارزه کنیم. یه تفنگ جدید ساختیم جون میده برای مبارزه با ایران. یه 10 میلیارد دلار ازش بخر، باشه؟
بنسلمان: چشم سیدی...
زم (روحالله شون): به نظر من این آشفتگی شما بخاطر حضور مردم توی راهپیمایی بیمورده چون اون حضور ارادی نبوده. اینها یه مادهای از روسیه وارد کردن، میریزن توی سدها و مردم که این آبها رو میخورن، ناخودآگاه با اونها همراه میشن...
مهاجرانی میزند زیر گریه.
مکرون: چی شد عطا؟
مهاجرانی: یهو یاد کروبی افتادم، دلم براش تنگ شد. بزرگوار همینطوری خزعبل میگفت...
رضا پهلوی هم میزند زیر گریه.
مکرون: تو هم یاد کروبی افتادی؟
پهلوی: نه بابا... امسال هم نشد... من دیگه خسته شدم... من میخوام شاه بشم... چرا نمیفهمید؟ اگر انقلاب نشده بود، بابام یه سال دیگه میمرد، اونوقت من شاه میشدم... خسته شدم از ولیعهد بودن... یه کاری کنید... دلم لک زده برای یه دستشویی رفتن توی سعدآباد... بعضی وقتها به سرم میزنه برم یه بلیط بخرم لااقل بعنوان بازدیدکننده برم کاخهای سعدآباد رو ببینم...
کری: باشه... گریه نکن... یه کاریش میکنیم...
ترامپ: من خسته شدم...
علینژاد: من هم باید برم... با وزیر امور خارجه کانادا دیدار دارم...
ترامپ: پیش ما هم بیا یه فکر اساسی برای این قضیه حجاب بکنیم!
بولتون: دروغ میگه... نرو...
ترامپ: تو خفه شو سبیلو!
بنسلمان: من هم باید برم... راهم دوره...
ترامپ: قبل رفتن قرارداد اون تفنگا رو امضا کن...
بنسلمان: چشم سیدی.
مکرون: ما هم یه سری تفنگ داریم برای کور کردن تظاهرات خیابونی خوبه، نمیخوای؟
بنسلمان: هرچی آقا ترامپ بگه...
پهلوی: من کاخ میخوام...