ایمن چه نشینی درین سفینه
کاین بحر همیشه در انقلابست
خواجه بر این باور است که این جهان دیگر آن جهان سابق نیست. مانند کشتی روی آب، هر روز باید در گوشه و کنار منتظر انقلاب ملتها بود
برون شد ز دلو یوسف زرین نقاب
کرد بر آهنگ صبح جای به جای انقلاب
خواجه میگوید دوران دیکتاتوری و غم و محنت به پایان رسیده است. ای صاحب فال! از وقتی انقلاب 57پیروز شد باید هر روز صبح که از خواب بلند میشوی منتظر باشی تا در جای جای جهان مثل آن را ببینی
تپد در کالبد روئینتنان را چون جرس
از هجوم فتنه برخیزد غبار انقلاب
از فتنهها نترس و خوشحال باش که فتنه مثل واکسن میماند. اولش کمی مریض میشوی اما بعدش تا ابد دیگر آن مریضی را نمیگیری
سرت را کس نکوبد جز به سنگت
اگر دریا درافتی ای منافق
ای منافق بد بخت! تا کی میخواهی خودت را به نفهمیدن بزنی و وقتی سرت به سنگ میخورد بازهم به روی خودت نیاوری؟ تکرر ادرار هم گرفتی بس نیست؟ آدم شو!
چهل سال است در عالم به گرد این بیابانم
مپرس از کشتی و دریا بیا بنگر عجایبها
ای صاحب فال! چهل سال است خانه به دوش و آوارهای! یک روز در کمپ اشرف و یک روز در لیبرتی و خدا میداند فردایش کجایی! خسته نشدی از بدبختی؟ تو میخواستی همان روزهای اول انقلاب را زمین بزنی اما حالا به چهل سالگی رسیده است! خوبت شد؟ خوردی؟ خواجه معتقد است هستهاش را تف کن
خار تو ما را بکشت مار تو ما را گزید
با تو موافق شدم با تو منافق شدم
ای منافق صاحب فال! خواجه معتقد است اگر خواهر و مادر خودت هم انقلاب میکردند اینطوری آنها را ترور میکردی؟ بیناموس!
ازواج موافق را شربت ده و دم دم ده
امشاج منافق را درهم زن و برهم زن
ای منافق خسته! خواجه معتقد است اینهمه زنهایتان را با هم عوض کردید و بعد همه را زن رئیستان کردید و کلا گند زدید به همه اصول و قواعد! خسته نباشید
بیا بنواز عاشق را که تو جانی حقایق را
بزن گردن منافق را اگر از وی بیاشوبی
ای صاحب فال! اگر منافق را دیدی گردنش را درجا بزن و برایت مهم نباشد که فردا ممکن است جای جلاد و شهید را عوض کنند. تو عاشقانه از حقیقت دفاع کن
ما ز نقش پا چراغ مردم آیندهایم
نیست در روی زمین، یک کف زمین بیانقلاب
به به از این فال! جگر خواجه از این بیت حال آمده است و معتقد است این انقلاب در آینده در تمام زمین جاری و ساری خواهد شد. انشاءالله