رضا شیبانی: یکی از علایمی که نشاندهنده تراز مثبت یک فرهنگ در برابر جهان است، میزان ترجمه آثار آن فرهنگ به زبانهای بیگانه است. ترجمه آثار ادبی از قبیل شعر و داستان در این تراز نقش بسزایی دارد. شعر به عنوان زبان عاطفه و اندیشه یک ملت اگر جهانی شده باشد، میتواند شناخت جهانی، معروفیت، عظمت و افتخار جهانی نصیب آن ملت کند. نگاه دنیا به یک ملت، تابعی است از معرفت جهان به ادبیات آن ملت. واقفیم که ما از این نظر جز در ادبیات کهن خودمان که هنوز هم مطلوب مستشرقین است، توفیقی نداشتهایم. هنوز هم که هنوز است سعدی، حافظ، مولانا و فردوسی، بار تمام تاریخ ادبیات ما را به دوش میکشند و همین اعتبار و افتخاری که در جهان داریم و در برابر پروپاگاندا و تبلیغات مسموم جهانی مقاومت کردهایم، ناشی از عظمت این چهرههاست.
وقتی سخن از توریسم، اعتبار پاسپورت یک کشور و مقولههایی از این دست میشود، نباید عامل را صرفا در سخنرانیهای یک مقام سیاسی یا روی کار آمدن این دولت و آن دولت جست. درباره کشور خودمان سخن میگوییم. ایران یکی از غنیترین کشورهای جهان از نظر فرهنگ توریستی است. بهترین آثار باستانی را میتوان در این کشور یافت چون کهنترین یا حداقل یکی از کهنترین کشورهای دنیاست. در کنار همه این مسائل میدانیم که ایران از امنترین مناطق جهان است. هیچ جنگی در این کشور وجود ندارد و برای یک خارجی میزان تهدید صفر است. با این حال چرا ما صنعت توریسم نداریم؟
بله! شاید عواملی نظیر زیرساختها، کمبود هتلهای خوب و حتی بعضی قوانین و محدودیتهای اخلاقی را ذکر کنیم اما علیالخصوص محدودیتهای اخلاقی را اگر عامل کمبود توریست بدانیم، درباره جهان بدبینی ناجوانمردانهای داشتهایم، چرا که آمار میگوید بسیاری از مردم دنیا بخصوص فرهیختگان، مشروبات الکلی مصرف نمیکنند یا حداقل گرفتار آن نیستند، در ثانی اهداف اغلب آنها از توریسم هرگز چیزی نیست که در تصور عوام میگنجد. توریسم از دیدگاه آنان مقولهای فرهنگی است.
پس دوباره میپرسم. چرا ما توریسم نداریم؟ پاسخ ساده است. چون ما ادبیات و سینمایی نداریم که با توصیف مثبتی از کشورمان به سمت جهانهای دیگر ترجمه شده باشد. از سینمای جهانیشده آنچه داریم سینمایی است زشتنما که در پی درشت کردن خرابیهای کشور برای دنیاست و ادبیاتی نیز داریم که به همان راه سینما رفته است. (این خود دردی است که در همه جای جهان، سینما دنبالهروی ادبیات است و در ایران، ادبیات دنبالهروی شومن بازیای تقلیدی که سینما نام گرفته است، یعنی جهت اقتباس وارونه است!)
چرا ادبیات جدید ما و اختصاصا ادبیات انقلاب ما که میتواند نگاهی مثبت در جهانیان نسبت به ما ایجاد کند، ترجمه نمیشود؟ پاسخ پیچیده است؛ یک دلیل میتواند زبان ندانستن عمومی شاعران و نویسندگان ایران باشد. ما مترجم کم داریم. مردم ما کمتر به زبانهای دیگر مسلط هستند. قشر روشنفکر ما از دنیا فقط زبان انگلیسی را به عنوان زبان خارجی میشناسد و همین زبان انگلیسی را نه در حد یک زبان ادبی که در حد اصطلاحات مسافرتی و علمی یاد میگیرد. به عبارتی، یادگیری زبان خارجی در ایرانیان برخلاف مللی چون اعراب، هندیان و ... کنه ادبی ندارد.
ما عملا زبانهایی مثل اسپانیولی، پرتغالی، روسی، فرانسوی، هندی، چینی و آلمانی را فراموش کردهایم و از این نظر چیزی برای عرضه کردن برای آن جوامع که
80 درصد جهان هستند نداریم! از این رو ما با کشورهایی مثل چین، روسیه، هند و... که از دوران کهن روابط دیرینه و ارتباطات مختلف داشتهایم سخن نمیگوییم و تمام مکالمات ما با آنها خلاصه است در یکسری گفتوگوهای محدود ژورنالیستی و رسانهای، آن هم غالبا به انگلیسی بینالملل که مسیر ارتباطات را بر اساس طراحیهای بینالملل، به سمت سلطهپذیری فرهنگی مللی همچون ملل ما میبرد؛ چیزی که طراحی نظام سلطه بینالمللی است.
در این طراحی، تراز فرهنگی کشورهایی همچون ایران، ترکیه، اعراب و دیگر ملل مستعد شرقی باید منفی باشد. ادبیات این کشورها باید ادبیاتی برای تحقیر آنان باشد و به مسائلی چون تیرهبختی، تقبیح رسوم سنتی آنان و نمایش فلاکتهای تاریخی بپردازد. سند این سخن نوع رویکرد جشنوارههای سینمایی و ادبی به تولیدات ما است. در توریسم نیز این کشورها باید مرکز عیاشی و کثافتکاری ارزان برای طبقه متوسطالحال غرب باشند (دقیقا نقشی که ترکیه بخوبی ایفا میکند و مقصدی است ارزان برای سرمایهداران اروپای غربی و شرقی) تا مبادا برای مردمان غرب منبعی از الهام مثبت و متعالی از مشرق زمین پدید آید. ادبیات این کشورها صرفا از دریچه تحقیقات مستشرقی میتواند به زبانهای جهانی ترجمه شود، آثار باستانی آنان صرفا میتواند یک پروژه برای بازدید تفریحی باشد و توریسم فرهنگی، نباید برای آنان شکل بگیرد تا مبادا در مسیر احیای امپراتوریها گذشته خود قرار گیرند. پس به وجه دیگری از پاسخ سوال خود نیز رسیدیم؛ نظام سلطه نیز مایل به شکلگیری ادبیات ترجمه آثار هویتمند مشرق به زبانهای غربی نیست.